اسکن اصلی خوشنویسی برای استفاده در پوستر شهدای شیعه

آیهٔ شریفه‌ٔ «و ما نقموا منهم الا أن یؤمنوا بالله العزیز الحمید»
به خطّ نستعلیق
مناسب برای استفاده در پوسترهای مربوط به شهدای مظلوم شیعه:
اسکن اصلیاینجا

مصراع «وبه جرم عشق توام می‌کشند وغوغایی است»
مناسب برای تلفیق با آیهٔ بالا
اسکن اصلیاینجا
نمونه‌‌ٔ استفاده‌شدهٔ دو خطّ بالا همراه با تصویر مربوط به شهدای دانش‌آموز افغانستان (انفجار اخیر): اینجا

مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ

دو تکّه خط به قلم بنده و تحریر شده در دی ۸۸ در کرمان در مدت اقامتم در سویتی که ادارهء ارشاد اسلامی کرمان در اختیارم گذاشته بود و جناب عبدالله فکری هم گهگاه به بنده سرمی‌زد.... مدتی بعد در سفری به قزوین این قطعات را در اختیار دوست نگارگرم مهرداد لطفی‌پور قرار دادم؛ در قراری که در منزلش داشتم و با او به همراه فرزند گلش عکسی به یادگار انداختیم و ایشان در ازای ۱۰۰ ه.ت آن را قطعه‌بندی کرد و با نگارگری خاصّش که نوعی اجرای گل و مرغ به شیوهء نوین است، آمیخت که حاصل کارش را در نمایشگاه‌های مختلف عرضه کردم که با پیشنهاد خریدش از سوی کسی مواجه نشدم.
 در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی در سنوات اخیر که دکتر لاریجانی کاندید بود و در دفتر مرحوم پدرشان آیت‌الله شیخ هاشم آملی در قم جلسه‌ای با حضور هنرمندان ترتیب داده بودند، به نمایندگی از خوشنویسان در حضور دکتر صحبت کردم و این اثر را در حین صحبت نشانشان دادم و راجع به مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ مطلبی گفتم... خیلی‌ها فکر کردند قصد دارم تابلو را به لاریجایی هدیه کنم. حتی در حین صحبت من ابراهیم سلیمانی (عکاس مشهور قم) به شوخی پراند که شیخ‌محمدی اثر را آورده که هدیه کند و بنده محکم گفتم: «خیر! آورده‌ام که آقای دکتر خریداری کنند!» که لاریجانی و حضار خندیدند.
سرنوشت اثر: پس از سالها نهایتا" در تابستان ۹۱ در اکسپوی قم به ۶۰۰ هزار تومان توسط ادارهء ارشاد اسلامی قم خریداری شد.
لینک مرتبط: انتشار قطعهء مذهّب مزبور در فیسیوک
لینک مرتبط: مونتاژ مضامین ظاهرآ مختلف و باطنآ هم‏افق

قطعهء اول‌شده در یک مسابقه / عرضه برای فروش

این قطعهء ثلث به خط سید احمد شفیعی مازندرانی که نسخهء اصلش برای فروش عرضه می‌شود، در یکی از مسابقات کشوری حائز رتبهء نخست در رشتهء ثلث بمی‌شود و ظاهرا" یکی از داوران به نام «رضوانی» (آیا متفاوت از رضوانی اراک است؟) در بالای تابلو یادداشت و امضا کرده است که: «نفر اول ثلث با جازهء ویژه. این قطعه رو حدود 5 سال پیش با ناصر طاووسی طاق زدم در ازای یک قطعهء خودم که تذهیب رامین مرآتی را داشت.
طالبان خرید تماس بگیرند: ۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹

مزار کهنه با سنگنبشتهء قرآنی

کتیبهء نقش برجستهء ثلث
بر سنگ قبری قدیمی
در منطقهء نظام‌الدّین اولیاء در دهلی
عکّاس: خودم، تیر ۸۹

یک ترکیب قرآنی

تعالی الله الملک الحق
(طه: ۱۱۴ و موءمنون: ۱۱۶)
و ربنا الرحمن المستعان علی ما تصفون
(انبیاء: ۱۲۱)

خط: رضا شیخ محمدی
(شهریور ۸۸)

قصارمشق مسجد / اجرای دوم

آیهء شریفهء «لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطّهرین»
ابعاد اصلی: ۳۵ در ۲۱.۵ سانتیمتر
پهنای سر قلم: ۹ میلیمتر
این چند روز همه‌اش در فکر این قصارمشق هستم. از آیات مشهور قرآن است با موضوعیّت «مسجد»... آیه‌ای که در بسیاری از مساجد در قالب کتیبه و البته به خط ثلث به کار رفته است... خیلی جاها ترکیب‌ها موفق هم نیست ولی چون با خط ثلث اجرا شده، رفته آن بالا... بسیاری از مساجد از ضعف کتیبه‌ها رنج می‌برد... گاه برای تزیینات مسجد خرج هنگفتی می‌شود، اما به کتیبه که نوبت می‌رسد، کار را به خطاط ناکاردیده (که بر موج بلاهت متولیان بیخبر، به نان و نوا و شهرتی هم رسیده‌می‌فرمایند! (برخلاف توصیهء شاعر که: به ناکاردیده مفرمای کار) ... حتی بسیاری از تراکیب ثلث که افراد صاحب‌نام اجرا کرده‌اند، درجهء یک نیست... نیل به ترکیب محکم و خوش‌فرم که اجزا و عناصرش به بهترین شکل دست به دست هم دهند و فضای قطعه را بسازند، کار آسانی نیست... برخی از اعاظم به مفردات خود و هنرجویانشان می‌نازند. اما همان‌ها نبوغ خاصی در ترکیب‌زنی ندارند. رسیدن به ترکیب خاص در حکم یک کشف بزرگ مثل سرودن یک رباعی واجد مصراع چهارمی که کشفی در آن نهفته باشد، است. البته اگر ترکیب و مفردات هر دو  درجهء یک باشد، نور علی نور است. البته در مواردی هم هوشربایی مفردات خوب، تا حدودی عدم خلاقیت در ترکیب را جبران می‌کند؛ همچنانکه ترکیب خلّاقانه درصدی از ضعف مفرداتی عناصر را می‌پوشاند.
خیلی دوست دارم قصارمشق‌هایم را با مفردات عیارمند صنعت کنم. به خصوص به لحاظ آنکه چنین مفرداتی را در آستین دارم: مفردات سال ۸۳ از بنده که در سطرهایم استفاده می‌شد، گرچه نبوغ ترکیبی امروزه را نداشت؛ ولی خیلی‌ها آنها را اوج هنر من می‌دانند.
با این اوصاف نمی‌دانم چه کنم؟ آیا فقط باید همان توصیه‌های کلی که به من شود که مثلا": علیکم بالمشق و التمرین؟ یا به نحو دیگر هم می‌توان گفت؟ من دوست دارم قصارمشق‌هایم اوج هنر من باشد... ضمن اینکه دوست دارم قصارها در جای مناسب خود بنشیند و البته پول هم برایم بیاورد. شاید در ادامهء روند برگزاری نمایشگاههای انفرادی خوشنویسیم باید یک نمایشگاه مستقل قصارمشق که البته روی کاشی معرّق اجرا شده باشد و معرفی این قالب برای اجرا در محراب مساجد و دیگر جاهای خانهء خدا باشد... من باید اولش خودم هزینه کنم تا جا بیفتم....

قصارمشق مسجد / اجرای اول

لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا و الله یحب المطهرین / سورهء ؟ آیه؟
این مطالب در نوشتهء ذیل این قصارمشق گنجانده شود: ادای دین با ابزار نستعلیق به قرآن / کاربردی کردنش برای نصب در مساجد

سیبای رضا شیخ محمدی 6037991809993953

اجرای چهارم قصارمشق سفله‌طبعقصارمشق یک فرصت‌سازی برای نمایش پشت و روی گل است! حروف و کلمات نستعلیق واژگونه‌شان هم زیباست... به کرّات دیده‌اید که یک قطعه را که در دست دوستی می‌بینید، حتی از وارونه‌اش می‌توانید حدس بزنید که اثر خوبی است یا نه؟
در قصارمشق ارائه‌شده در این پست، بیش از نیمی از کلمات و حروف را واژگون می‌بینیم. گمان دارم اتّصالات کلمهء «تکیه» مقلوبش هم دیدنی است و نیز کلمهء «بر»...
این قالب را جدّی بگیریم و برای تولید اتفاقات تازهء بصری در آن بسترسازی کنیم و به طرّاحش فرصت دهیم که اکتشافات جدیدش را عرضه کند و ازش بخواهیم که در این ضیافت نو با عناصر کهنه سهیممان کند. اینقدر بیذوق یا حسود نباشیم ... ابیات و مصراع‌ها و آیات شریفه را به او پیشنهاد کنیم که دستمایهء کارش قرار دهد ... بهش سفارش دهیم متن دلخواهمان را قصارمشق کند؛ نام و نام خانوادگیمان را بنویسد... ازش بخواهیم اسکن قصارهای نابش را برای اجرا در قالب کاشی لاجوردی و معرّق در اختیار کاربلدهای آن رشته‌ها قرار دهد و از صرف هزینهء بدوی در این راه نهراسد. بهش وعده بدهیم که هزینه کند، برمی‌گردد... باب را باز کنیم که قصارها روی جلد کتاب، در پهنهء پوسترهای تبلیغاتی، در تیتراژ فیلم‌ها و سریال‌ها بنشیند تا مردم وادار شوند که عجایب خط نستعلیق را بیش از پیش مشاهده کنند و به مغزشان فشار بیاورند بلکه بی‌راهنمایی کاتبش یک قصارمشق را بخوانند ...  مسابقه طرح کنیم و به کدشکن قصارها جایزه بدهیم.
این قصارها چه کم از کتیبه‌های کوفی معقّلی دارد؟ که تازه آنها را امثال این بنده که از بچه‌گی به کنجکاوی در مضامین این نقوش و کشف جمله و شعر گنجانده‌شده در آن رغبت داشته‌ است، کدشکنی می‌توانند.در هفتهء آخر سال 91 که به میدان نقش جهان اصفهان رفتم، فقط از کوفی‌های معقّلیش عکس گرفتم... دیدم که عکس گرفتم ... خیلی‌ها نمی‌بیینندش.... خیلی‌ها توجهشان به معقّلی سردر مسجد شیخ لطف‌الله که زیر کتیبهء علیرضا عباسی نصب شده، جلب نمی‌شود؛ تا چه رسد که عکسش را بگیرند؛ تا چه رسد که بخوانندش... با تلاش و کلنجار و چرخاندن‌های مکرّر بخوانندش:
«هست کلید در گنج حکیم - بسم الله الرحمن الرحیم»
قصارمشق‌هایی که می‌نویسم و می‌توانم بنویسم، پاداش به کسی است که از عنفوان طفولیت در رمز و راز نقوش مساجد و تکیه‌ها و حلّ پازل‌ها محو و غرق بوده است... چرا شما حق دارید به بهانهء عنوان‌کردن تلاش برای شکر نعمت حق، خود را بهره‌مند از تفضّلات او جلوه دهید؛ اما به من که نوبت می‌رسد نمی‌گذارید شاکر نعمت ویژه‌ای که به من داده شده باشم؟ اعتراف کنید که من در خط خیلی بلدم تا مجبورم کنید شاکر این «خیلی بلدی» باشم.

یک قدقد کرامت‌‌تراشانه!

در اوج طرح ایدهء توسعهء سیاسی از سوی سید محمد خاتمی و انتشار مطبوعات جورواجور در زمان ریاست جمهوریش، شماری از کسانی که به خاتمی میگفتند: «این قرتی‌بازی‌ها را ول کن و به فکر معیشت مردم باش» همان‌ها بودند که در دههء نخست انقلاب با مرحوم امام همصدا بودند که ما برای شکم قیام نکرده‌ایم.
برخی افراد متعبّد و معتقد، در گذر زمان و در واکنش به سوءاستفاده‌هایی که از دیانت یا ارزش
های اصیل اول انقلابی می‌شود، ناچار از چرخش از مواضع خود و اتّخاذ موضعی تازه که منادی عرفان گل و گشادتریست، می‌شوند که بعضا" حرف دلشان هم نیست و بوی لجاجت از آن برمی‌خیزد. در سال 66 همزمان با انتشار کتاب «سخن عشق» به خط جواد بختیاری، با برخی از اساتید خوشنویسیم که با پوتین جبهه در ارشاد قزوین تدریس خط می‌کردند، همنوا بودم که چرا در این کتاب ردّی از «هو العزیز» و دیگر الفاظ جلاله نیست؟ .... همین من، امروز حاضرم شبه‌روشنفکرانه دلیل بیاورم یا بگو بتراشم که شماری از آثار خوشنویسی این کاتب با ‌مددگیری از امداد غیبی نگاشته شده است.
یکی از بزرگان نظام یک بار فرموده بود: «مرغ که تخم می
کند، عالم و آدم را با قدقد خبر میکند.» چرا خوشنویسان حتی قرتی‌باز، نباید وقتی کار مثبتی در حوزهء خوشنویسی انجام میدهند، برایش داستان درست
کنند تا هر بار اگر قرار شد در جایی (نشستی، روی سنی، کنج دیری، گوشهء خیابانی) گزارش بدهند، با قصّه‌پردازی خوب، کارشان را کادوپیچ عرفانی کنند؟
من برای قصارمشق تقدیمی در همین پست، قدقد کرامت
‌تراشانه می‌کنم. بخوانید و تحت تاءثیر این شاءن نزول ملکوتی قرار بگیرید:
خواب دیدم در جلوخان مسجد «چارواداری» اصفهان هستم (حساب کن اصفهان همچین مسجدی ندارد و فقط مسجدی دارد به نام جارچی!). از یکی از سکوهای سنگی ورودی مسجد بالا رفتم و کتیبهء تیموری آنجا را که به صورت نقوشی فرورفته کار شده بود، لمس کردم و حتی بر چاک کلمهء «فرج» انگشت نهادم و چشم بستم تا وصل شوم. (حساب کن کتیبهء مسجد جارچی، تیموری نیست و صفوی است و تازه فرورفته نیست و برجسته است و نامی از فرج بر وزن نظر در آن برده نشده)
به ناگاه پیری سپیدمو با دشداشه‌ای که انگار ادامهء ریشش بود، ظاهر شد و گفت:
«چندکرسی بنویس؛ شیخ!» گفتم:
«نمی‌توانم مولانا... من نستعلیق کار می‌کنم... شمارهء ثلث‌نویس درجهء یک بدهم خدمتتان؟ تهران می‌نشیند نزدیک متروی دروازه شمیران» فرمود:
«نستعلیق را به سیاق خطّ ثلث و ترکیب‌هایش، درهم‌تنیده بنویس و سواد و بیاض ترکیب را یکسان توزیع کن!» گفتم: «نمی‌شودها!... به من خرده می‌گیرند که چرا به قاعدهء سیاه‌مشق‌های میرزا غلامرضا ننوشته‌ای که یکجایش متراکم باشد و یکجایش بیش از حد باز و بیاض!» گفت: «از گرفت و گیر خلوت و جلوت یکسان، بیرون بیا! ... گره گرافیکی را وللش و بافت خلق کن و نامش را بگذار قصارمشق و جار بزن که نستعلیق را با الهام از کوفی بنایی معقّلی نوشته‌ام... به مرور، به ضرب و زور حتی با چربکاری سبیل متولّی، به عنوان کتیبه در محراب مساجد بده نصبش کنند. سماجت کنی جا می‌افتد.» گفتم:
«والله چه عرض کنم.» گفت:
«بیدار شدی آیهء مربوط به محراب و ذکریا را بنویس. آنقدر تکرار کن تا به فرم دلخواه قصارمشقی برسی.... رسیدی دوباره به خوابت می‌آیم تلفن عباس قناعت را می‌دهم برای بقیهء ماجرا!»

کتیبهء ثلث به خط استاد حسین کاشانی آزاد

لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین
محل نصب: تهران، نمای بیرونی مسجدی در میدان صنعت (شهرک غرب)

خطی از بنده در وبی به زبان فرانسه

تصویر از خط نستعلیق بنده در سایتی به زبان فرانسه >>> اینجا

تنزل الملائکه / خط شیخ و گرافیک سید جواد موسوی

دیجیتال آرت 
خط: رضا شیخ محمدی / گرافیست: سید جواد موسوی (قم)
لینک مرتبط (اسکن اصلی و نسخهء تذهیب‌شده): اینجا
لینک فیسبوکی (انتشار این دیجیتال آرت در فیسبوک و نظرات کاربران): اینجا
لینک فیسبوکی (تصویر اهدای یک نسخه از این دیجیتال آرت به آیةالله هاشمی رفسنجانی): اینجا

مونتاژ مضامین ظاهرآ مختلف و باطنآ هم‏افق

می‏خواهیم صفحهء سفیدی را با عناصر خطّ نستعلیق صفحه‌آرایی کنیم. چه کنیم؟ به نگارش سطری بسنده ‌کنیم؛ یا چلیپایی بنگاریم و در لچکی بالایش یکی از اسماء جلاله را با سایز کوچکتر بنویسیم و در فضای قرینهء پایینش امضایی و تاریخی یا ثبت مکان نگارش یا نام شاعر؟ یا متنی عربی بنگاریم و ترجمه‌اش را با قلم کوچکتر در زیر آن بنویسیم و تمام؟
استفاده از سایز‏های متعدّد قلم و قالب‌های گوناگون (کتابت، چلیپا، قصارنویسی) در یک صفحه به شرط آنکه با همزیستی خوبی در کنار هم قرار گیرند، فضای نیکو و چشمنوازی را تولید می‌کند. مضافا بر اینکه می‌توان برای غنای محتوای قطعه از روشی سود برد که به زعم بنده شاخصترین هنرمند خوشنویس در این عرصه استاد امیرخانی است. مُکرّرآ دیده‌ام که ایشان دو مطلب به ظاهر متفاوت را به اعتبار ارتباط معنوی آنها با یکدیگر است، کنار هم قرار داده است. بنگرید به قطعهء «فوفَ کُلِّ ذی‌ برّ برٌّ  حتّی قٌتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر» که در دانگ جلی در اواسط دههء ۶۰ اجرا و چاپ شده است.
نخست اینکه این اثر حتّی اگر به سفارش یک ارگان دولتی خلق شده باشد، ادای دین کاتب به موضوع ارزش مقام شهادت در مقطعی است که کشور ما درگیر نائرهء جنگ تحمیلی بود و هر روز پیکر شهیدی بر فراز دستان امّت تشییع می‌شد. به تصوّر حقیر کیفیّت نگارش این قطعه به لحاظ برخورداری از موءلّفه‌هایی همچون دوایر متعدّد و مُردّف که از ترکیب‌های مورد علاقهء امیرخانی است، بیگانه با درونیّات این کاتب نیست. (حتّی آن بخش از باورهای او که شاید به لحاظ برخی خصوصیّت‌های فردی یا دلخوری از برخی سلیقه‌ها مایل به فریادکردن آن نباشد.)
معتقدم تاءثیر آثاری از این دست و سنخ، بیشتر است تا نمونه‌هایی با اجرای بد ولی با محتواهای ظاهرا ارزشمدار و تحریرشده از سوی چهره‌هایی با آرایش مذهبی.
آنچه در این اثر امیرخانی مدّنظر حقیر در این پست است، آن است که به جای ترجمهء مستقیم حدیث عربی، از بیت مناسبی که همان فحوا و محتوا را می‌گوید، استفاده شده است. طبق مضمون حدیث، بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است؛ تا جایی که فرد به فیض عظمای شهادت برسد. در این حال دیگر خیری فراتر از آن نمی‏توان سراغ کرد. بیت ِ «همچو حافظ غریب در ره عشق / به مقامی رسیده ام که مپرس» نیز از درجه و مقام توصیف‏ناپذیری که سالک مسیر عشق بدان نایل شده، سخن رفته است.
در این پست، اثری از خودم (تحریرشده در زمستان ۸۸) نیز تقدیم می‌کنم با این مضمون:
«و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم»
طبق نظر مفسّرین، این آیهء شریفه (سورهء حجر آیهء ۸۷) به سورهء مبارکهء حمد اشاره دارد. این ایده به ذهنم رسید که خوب است این آیه را قصارمشقش کنم و با تحریر سورهء حمد در یک قاب به دست تذهیبکار بسپرم. فعلا در این پست این دو اثر را جدا از هم می‌بینید.
در اثر دیگری که در دی ۸۸ تحریر کردم و بعدها به تذهیب دوست نگارگر قزوینی‌ام مهرداد لطفی‌پور مُزیّن شد، بیتی از حضرت حافظ به جای ترجمهء آیهء شریفهء قرآن: «و ما نقموا منهم الا اءن یوءمنوا بالله العزیز الحمید» (سورهء بروج، آیهء ۸) نشسته است:
«فلک به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل دانش و فضلی همین گناهت بس!»
خوشنویسی که مضامین به ظاهر مختلف - و باطنا هم‌افق - را اینگونه در کنار هم مونتاژ می‌کند، به نحوی از انحاء فراتر از یک خوشنویس ظاهر شده و به یک کار آخوندی و تفسیری دست یازیده است.
لینک مرتبط: مجاورنویسی معنادار یک آیهء قرآن با بیتی از حافظ
لینک مرتبط: خط شیخ و نگارگری نسرین حقیقت

خطوط فروشی مجموعهء دوست طلبه‏ام علیرضا نادری (اهل مشهد)

دوست طلبهء عزیزم علیرضا نادری که ساکن مشهد است و بیست سال بیشتر سن ندارد، آنگونه که خود ابراز کرد تحت تاءثیر کلکسیونربودن بنده و وبلاگ حاضر به کار مجموعه‏داری و خرید و فروش آثار خوشنویسی (به نیت دستیابی به قطعاتی با عیار بالاتر) رو کرده است.
وی مجموعهء زیر را که به تدریج عکس‌هایش را تقدیم خواهم کرد، در معرض فروش فوری قرار داده است. طالبان این آثار با ایمیل بنده یا شماره همراهم تماس بگیرند یا در همین پست کامنت بذارند تا به علیرضا لینکشان کنم:

آیاتی از مصحف شریف به خط نستعلیق (قدیمی)
ابعاد اصلی: 18.5x24 سانتیمتر
قیمت: ۲۰۰ هزار تومان

 

سطر استاد عبّاس اخوین
با مرکّب قهوه ای و تذهیب / تحریر سال ۶۷
۲۵۰ هزار تومان


سطر استاد مرحوم عبدالله فرادی
تحریرشده برای آقای روزبهی
قیمت: ۱۰۰ هزار تومان فروخته شد.

 دو قطعهء موریانه‌خورده
منسوب به وصال شیرازی
جفتش سیصد هزار تومان

چلیپای فتح الله جلالی
که تاءیید حاج آقا صدر اصفهانی
را در پشت خود دارد
۲۵۰ هزار تومان



     

 استاد امیرخانی دو سطر سمت راست و چپ: دانه‌ای ۸۰ ه.ت
قطعهء وسط: فروشی نیست

قطعهء نسخ محمّدشفیع تبریزی / فروخته شد



دو قطعهء نسخ با مهر محمّدهاشم
هر کدام صد هزار تومان





نسخ قطب‌الدّین قزوینی سمت چپ: ۱۰۰ هزار تومان
سمت راست که مزیّن به تاءیید حاج آقا صدر اصفهانی در پشت قطعه هم هست: ۱۵۰ هزار تومان




دو قطعه نسخ حسین شیرازی با هم 50 هزار تومان

سیاه مشق نسخ
با امضای محمّدشفیع
350 هزار تومان



دو سطر نسخ (در اختیار نیست و برای فروش عرضه شده است)



نسخ با مضمون حدیث امام حسن عسگری(ع)
هشتاد هزار تومان
قطعهء ثلث
استاد مرحوم حبیب‌الله فضائلی
پنجاه هزار تومان



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسدالله رجالی - رمز الکاسب(18) / 100 ه.ت
شکستهء حاشیهء صورتی (35)
رسمیست قدیم + اللهم(37) = 50 ه.ت
شکستهء دراز با حاشیهء بنفش سیاه مشق(28&18) = 150 ه.ت
سیاه مشق فلسفی بی امضا(05&18) = 80 ه.ت
سیاه مشق شاید فرادی(28) = 50 ه.ت
اخوین بی تذهیب(19&18) = 80 ه.ت
دو قطعه از رسول مرادی = هر کدام 40 ه.ت
واشقانی (12&18)= 40 ه.ت
چهار تا شکسته نستعلیق منسوب به محمدمهدی بن محمد اصفهانی (02و26&18)= کلا 100 ه.ت
بیست قطعه از استاد مهدیزاده در اقلام مختلف = زنگ بزنند توافقی صحبت کنند
35 قطعه سطر استاد حسین میرخانی (42&18) به بعد= زنگ بزنند توافقی

سورهء قدر با فونت جورجیا و نستعلیق

أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
انا أنزلناه فی لیلة القدر
و ما أدریک ما لیلة القدر
لیلة القدر خیر من ألف شهر
تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل أمر
سلام هی حتی مطلع الفجر

1بالا: فونت: georgia پوینت 6 (24pt)
راست
: خط: رضا شیخ محمّدی / قالب قصارمشق
ابعاد اصلی: 6x9cm اندازهء قلم: 6mm
اسکن اصلی >>
اینجا
ارسال ایمیل در ۸ اسفند ۹۰ برای حسین سامانی برای پوسترسازی بر اساس مصالح فوق
ارسال ایمیل در ۸ تیر ۹۱ برای
فاطمه مرتضایی
برای پوستر سازی بر اساس مصالح فوق... که چند روز بعد حاصل کار را با دستکاریش در حرف «ی» از کلمهء العلی برایم فرستاد.. (تصویر سبز)
لینک مرتبط (همان تصویر سبز در سایت کلوب که در ۹۲/۳ منتشر کردم: اینجا)
چپ (تصویر با حاشیهء کدر): ارسال اسکن اصلی از قصارمشق در خرداد ۹۲ برای دوست خوشنویس و فتوشاپدانم: مهدی منصوری ساکن تنکابن به همراه اسکن از تذهیب محسن روزگرد و ماکت استفاده‌شده در حاشیهء تذهیب جناب برزکار فرستادم؛ تا این مصالح را با هم بیامیزد....حاصل کار را مشاهده می‌کنید.

آیا کتیبه‏نویسان امروز ما این شهامت را دارند؟

در این اثر ثلث از روضهء نبوی شاهد اجرای جسورانهء کتیبه‏نویس در برخی از کلمات و تقاطع‏ها هستیم.
کتیبه متضمّن این آیه است:
فمن نکث فانما ینکث علی نفسه و من اوفی بما عاهد علیه الله فسیوءتیه اجرا عظیما (سورهء فتح، آیهء ۱۰)
نخست بنگرید به حرف ما در کلمهء انّما.
و بنگرید به استفاده از کاف در کلمهء «ینکث» که با حفظ سمت، به عنوان یای معکوس برای کلمهء علی هم درنظر گرفته شده است.
و بنگرید به تقاطع کلمهء «فی» با «ث» از کلمهء ینکث و جاسازی یای معکوس از کلمهء فی در زیر ینکث.
موارد یادآوری‌شده با آنکه هر یک به تنهایی مرسوم و متعارف است، مجموع آنها باعث حضور کشیده‌های متعدّد و چسبیده به هم در این ناحیه و شکل دست و پا درازی شده که کاتب قاطعانه آن را پسندیده و این انتخاب را به اثر تحمیل کرده است.
حتّی بیاض‌هایی که در فواصل حرف‌های کای کشیده، ثای ینکث و یای معکوس أوفی شاهد هستیم، زیاد است و گلاویزی خاصّی در این ناحیه نداریم و تلاشی هم برای پرکردن فضا با اعراب و علائم به خرج داده نشده است. این در حالی است که کلمهء «نفسه» دچار ضیق مکان شده و سرش به طاق ترکیب خورده است!
این کتیبهء عبدالله زهدی از حیث نقطه‌گذاری هم حائز اهمّیّت است. نقطه‌های ث از کلمهء نکث روی هم سوار شده و نقطهء وسط با انتهای شمرهء ث تلاقی کرده است.

کاتب خوش‏اقبال

کتیبه‌های ثلث عبداللّه زهدی در حرم نبوی(ص) در حدّفاصل بین باب جبرئیل و باب‌السّلام در چند ردیف (برخی ردیف‌ها همچنانکه در تصویر مشاهده می‏کنید با دانگ درشت‌تر) اجرا شده است. در سفر اخیرم به مدینه بیشتر به عکّاسی از همین دانگ‏های کوچکتر که خط را با رنگ زرد و زمینه را با سبز رنگ‌آمیزی کرده‌اند، تمایل داشتم و به نظرم رسید ملاحت بیشتری دارد.
در این پست ضمن تقدیم تصویری تازه پستم را با بیان این اطّلاعات جدید می‏آرایم که در عهد عثمانی به لحاظ حسّاسیّتی که در نگارش خطوط حرم پیامبر(ص) وجود داشت، قرار شد کاتبش بعد از گزینش‌های سختگیرانه انتخاب شود و «زهدی» خوش‌اقبال در مسابقه‌ای که برای این منظور ترتیب یافت، به همراه کاتب دیگری انتخاب شد.
این خوشنویس زبردست همچون فتحعلی حجاب شیرازی خودمان در ۴۸ سالگی بدرود حیات می‌گوید؛ ولی از عمر کوتاه خود حسن استفاده را می‏کند. خوشبختانه چند هزار متر کتیبه هم در مصر از او بجا مانده است و دعا می‌کنیم زیارت آن خطوط و عکّاسی از آنها هم روزی ما شود.

دیدارم با عثمان طه در مدینه

21تحریر قرآنی به خطّ نسخ با شمارگانی بینظیر که در قطع‌های مختلف در کنار ترجمه به زبان‌های روز دنیا در هر مسجد و منزلی در کشورهای اسلامی یافت می‌شود و یکسره به وفور بازار نشر را تسخیر کرده، بختیاری اندکیست؟
نیل به چنین توفیق شگرفی که شمار زیادی از هنرمندان خوشنویس در خواب هم نمی‌ببیند، به مؤلّفه‌های عدیده‌ای نیاز دارد که بی‌شک «عثمان طه» در خود جمع کرده است.
وی که نام اصلیش آنگونه که در ابتدای قرآنی که به این حقیر اهدا کرد (تصویر ۸ و ۱۰) «عثمان حسین طه» و اصالتا اهل کشور سوریّه و فی‌الحال مقیم مدینهٔ منورّه است، 3دو قرآن پرتیراژ با دو جلوهء زیباشناختی از خطّ سحرانگیز نسخ به جهان اسلام اهدا کرد که یکدستی و بی‌افت و خیزبودن این قرآن‌ها کم‌نظیر و به قول بی‌نظیر بوده است. هر چند که این یکدستی از سوی برخی نظرگاه‌ها امتیاز نیست.(رجوع کنید به پاورقی۱)
توفیق 4دیدار دونفره با این نسّاخ شهیر، ‌شانس بزرگی بود که در سفر اخیرم به مدینه در ۱۲ تیر ۹۰ نصیبم شد.
شگفتا و أسفا که نه راننده‌ای که در ازای ۱۵ ریال سعودی (هر ریال را ۳۱۰ تومان در ایران خریده بودم) مرا به مجتمع مسکونی مفروشات عامر در خیابان سلطان مدینه آورد، این هنرمند بی‌بدیل را می‌شناخت و نه حتّی سکنهٔ مجتمع مزبور که طبقهٔ پنجمش پذیرای زندگی عثمان و خانوادهٔ اوست.
عجیبتر اینکه خیلی‌ها گمان می‌کنند که ایشان در قید حیات نیست. خود عثمان عنوان کرد که بعضی‌ها فک می‌کنند ۲۰۰ سال است مُرده‌ام!
دو روز قبل از دیدار در خلال تماس تلفنی با ایشان از طریق گوشی موبایلم (با سیمکارت عربستان) ابراز تمایل کردم که با او ملاقات کنم. (لینک بخشی از مکالمهء صوتی تلفنی اینجا قرار گیرد) گفت آن روز درگیر است و برای فردایش وقت داد.
65روز قرار تعدادی از خطوط اصل و مذهّب تحریرشده توسّط خودم را با تعدادی زیراکس رنگی از کارهایم به علاوهٔ یک صفحه نسخ عربی قدیمی (نسخهٔ اصل) در کیفی گذاشتم و پس از خروج از محل اقامتم (هتل «مراج‌الشّرق» که چند دقیقه با حرم پیامبر(ص) بیشتر فاصله نداشت) یک ماشین (از آنها که تابلوی «أجرة» بالایش خورده بود) کرایه کردم.
به محل تعیین‌شده که رفتم، می‌دانستم باید به طبقهٔ پنجم مجتمع مفروشات بروم؛ امّا با ورود به ساختمان، از هر کس سر راهم می‌دیدم، ناخودآگاه سراغ استاد را می‌گرفتم. نمی‌شناختندش! عاقبت از پیرمردی عرقچین به سر و دشداشه به تن (تصویر۱) که قصد سوارشدن به آسانسور را داشت، سراغ عثمان طه را گرفتم. به عربی گفت: «شما؟» گفتم: «با ایشان قرار دارم و از ایران، بلدة قم آمده‌ام!» گفت: «أنا 7عثمان طه!» (عثمان طه خودم هستم!)
گفتم: «داستان چیست - استاد! - که از هر کسی پرسیدم، شما را نمی‌شناخت.» گفت:
«کلّ مدینه فی جهل!»
اول رفتیم به اتاق سرایدار مجتمع. عثمان انگار می‌خواست شارژ واحدش را به ریال سعودی به او بپردازد. کارش که تمام شد، مرا به واحد مسکونیش هدایت کرد. سر در محل اقامتش به خط نسخ و ظاهراً به خط خودش نامش را تابلو کرده بود.
نشستیم. عنوان کردم در خوشنویسی شاگرد استاد احمد پیله‌چی هستم. به جا نیاورد و با کمی توضیح گفت: « نعم! احمد قزوینی!»9
8عربستان و مدینه را در خصوص خرید آثار خوشنویسی ابدا مناسب ندانست و حتی به آثار فراوانی که از خودش در منزلش بر دیوار بود اشاره کرد (تصویر۶) و گفت که تا امروز حتی یک اثر هم موفق به فروشش نشده‌ام. گفت اگر مایل به فروش آثارت هستی، کشورهای حاشیهٔ خلیج بهتر جواب می‌گیری.
زیراکس‌هایی از خطوطش را که به خطّ طغرا (تصویر۱) و ثلث (تصویر ۳ و ۱۱) تحریر شده و به تذهیب پسرش احمد مزیّن بود، به بنده هدیه کرد و نیز نسخه‌ای از قرآن نخستش که ظاهرا ۴۵ سال از تحریر آن می‌گذرد. ابتدایش را با دستخطی خطاب به بنده مزیّن کرد. (تصویر ۸ و ۱۰) چای خوردیم و عکس یادگاری گرفتیم. (تصویر ۹)
عثمان طه عنوان کرد که ایران را بسیار دوست دارد؛ ولی به خاطر تعهّد کاری با چاپخانهٔ فهد حق خروج از این کشور را ندارد و فقط در زمان‌های مشخّصی در سال می‌تواند برای دیدن بستگانش به سوریّه برود.
1011دو تصویر از نسخهٔ اصل قرآنش را که در ابعاد بزرگ اجرا و قاب شده بود، به بنده نشان داد و عنوان کرد که یکی را به رسم‌الخطّ عثمانی و مربوط به زمان علی(ع) و دیگری را به رسم املایی تحریر کرده است (تصویر ۱۲ و ۱۳)
نام تعدادی از خوشنویسان ایران در رشتهٔ خط نسخ و ثلث همچون اساتید: عبدالرّضایی، بنی‌رضی و موحّد را بردم و پرسیدم کدام را می‌شناسید؟ گفت: با استاد فلسفی و استاد امیرخانی دوست صمیمی هستم و خطوط موحّد را دیده‌ام.
در خلال فیلمبرداری از اتاق و تابلوهای ایشان، از اجازه‌نامه‌ای که استاد حامدالآمدی به او داده فیلم گرفتم.1213
نمونهٔ آثار خوشنویسی و قصارمشق‌هایم را به ایشان نشان دادم (تصویر ۴. در ضمن اثر خوشنویسی بنده که در این تصویر در دست عثمان طه است، قبلا در این پست عرضه شده بود)
من عادت دارم امضایم را خیلی کوچک با قید کلمهٔ «محمّدی» و ذکر سال و ماه تحریر اثر برگزار می‌کنم. پیشنهادش این بود که امضا را درشت‌تر بگذارم. نهایتا با اهدای چند زیراکس از آثارم به ایشان منزلش را ترک کردم. استاد برای شرکت در عروسی دختر یکی از دوستانش می‌بایست از منزل خارج شود.
لینک مرتبط : فیلم دیدارم با عثمان طه
انتشار تصویر دیدار در اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/rMZ_xuBwiE

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقی۱: در جلسهٔ افطاری در منزل دوست خوشنویسم نعمان صحرانورد در روز دوشنبهٔ آخر ماه رمضان ۱۴۳۰ و هفتهٔ اول شهریور ۹۰ که استاد سیّد رضا بنی‌رضی نسخ‌نویس زبدهٔ ایران حضور داشت، بعد از اتمام افطاری که جلسه کمی خصوصی شد، به بنی‌رضی گفتم که در سفر اخیرم به مدینه به دیدار عثمان طه رفته‌ام. نتظار داشتم بنی‌رضی که شنید، بگه: یا لیتنی کنتُ معک فأفوز فوزاً عظیما. امّا نگفت بلکه زد توی ذوقم. او به تیزی و زیرکی شهره است. علی رضائیان تشبیه می‌کرد که در موقع بحث و گفتگو با ایشان خیلی باید مواظب بود چون امان نمی‌دهد که طرف بخواهد وقتی حرفی زد که همهٔ جوانبش را ملاحظه نکرده بود، خودش را جمع و جور کند. اگر رخنه و روزنهٔ کوچکی در کلام طرف بیابد، در هوا می‌زند و امان نمی‌دهد.وقتی گفتم به دیدار عثمان طه رفتم، به خصوص که با لحنی که کمی نامهربان بود، گفتم که ایشان نامی از شما نشنیده بود، منتظر برخوردهای بنی‌رضی می‌شدم. برگشت گفت:
«شما که پیش ایشان رفتی، هیچ بررسی کردی که ایشان از نظر شخصیّت هنری آیا یک خطّاط هست یا نه؟ یا فقط یک تکنیسین است؟» کلامش اندکی برایم نامهوم بود. این بود که با حالتی هاج‌وواج‌گونه نگاه کردم. گفت: «اینجوری نگاه نکنید. جواب بدهید!» بعد در حالی که به سمتی که ابراهیم سلیمانی و محمّدحسین رحمتی و هادی گل‌محمّدی نشسته بودند، نگاه انداخت و با صدای بلندتری آنها را هم مخاطب خود کرد و گفت:
«ببینید آقایون! قرآن عثمان‌طه مجموعه‌ای از مفرداتِ ضعیف است که یک نفر که مدّت کوتاهی نسخ کار کند، بهش میرسد. در عوض آنها را یکدست نوشته است.» سر عین‌ها را مثال زد و آن را غیراصولی از نظر خط نسخ توصیف کرد. بنی‌رضی برایش تعجّب‌آور بود و شاید هم ژست یک آدم متعجّب را بازی می‌کرد که چگونه می‌شود آدمی اینهمه راه پیش ایشان برود و آنوقت کار به این نداشته باشد که این فرد که تنها کسی است که در تاریخ خط، اینقدر خط یکدستی در قرآن نوشته، رمز کارش کجاست؟
گفتم: «آخه چه لزومی دارد که من با دغدغه‌های شما با یک نفر ملاقات کنم؟» گفت: «حالا دغدغهٔ خودتون چی بوده؟ که برید با ایشان عکس یادگاری بگیرید؟!»
گفت: «کسی از عثمان طه خط اصل تا حالا ندیده. گفتم روی دیوار خانه‌شان دیدم.» گفت: «چه فایده؟» گفتم: «آقای موحّد هم همینطور است.» ناصر طاووسی گفت: «اینهمه کتیبه داره موحّد.» گفتم: «خطوط اوریژینال منظور آقای بنی‌رضیه.» بنی‌رضی گفت:
«لث‌هایی که عثمان‌طه اوّل و آخر قرآنش نوشته خیلی ضعیف است.» گفتم:
«اون خطوط در حکم تیتراژ (اوّلانهٔ) فیلمه و با اونکه میتونید به تیتراژ نمرهٔ مثبت یا منفی بدید، امّا قضاوت اصلیتان باید معطوف به متن باشد.» محمّدتقی اسدی که شاهد بحث حول دیس زولبیا بود و در آن فضا بیشتر مایل بود از بنی‌رضی حمایت کند و گاه حتّی برای تکّه‌های بنی‌رضی که دقیق هم بار طنزش را نگرفته بود، خنده‌های تصنّعی می‌کرد، گفت:
«از قضا یک فیلم خوب حتما باید تیتراژ خوب داشته باشد.» گفتم: «الزاماً اینجور نیست و برای مثال در خصوص سریال امام علی(ع) کارگردانش داود میرباقری از کاستی‌های تیتراژ می‌گفت و آن را به بودجهٔ اندکی تخصیصی برای این منظور نسبت میداد.»
ناصر طاووسی گفت: فیلم‌های مطرح تاریخ سینما معمولاً دارای تیتراژ خوب هم بوده. تأیید کردم و گفتم: «سال باس» از کسانی است که تیتراژهای خوبی برای فیلم‌های خوب ساخته است.
برام جالب بود که بنی‌رضی وقتی کمترین حمایت اسدی را از خودش و نقد حتی کم‌فکرشدهٔ او را از من می‌دید، رو می‌کرد به او که:
«چرا امشب باعث خنده می‌شوید؟» که یعنی رها کنید و باعث نشوید این شیخ حرف بزند و بهش بخندیم!
گفت چطو رفتی اونجا و ازش نپرسیدی اینو؟ به بقیهٔ افراد جلسه هم گفت که ایشون رفته اونجا و اینو نپرسیده.
اعضای جلسه اینا بودند: محمود مدنی که با بنی رضی شوخی می‌کرد. هولویی را در مشت گرفته بود و قسمت چاکش را نشان بنی‌رضی داد.
بنی‌رضی تشبیه قشنگی کرد: گفت خطّاط، بداهه‌نویس است مثل یک فوتبالیست درجهٔ یک که شاید گل بزند شاید نزند و جذّابیّت فوتبال هم به همین است اگر شما مطمئن باشید مارادونا و زین‌الدّین زیدان حتماً گل می‌زنند، شاید بنشینید پای بازی؛ ولی دیگر آن هیجان را ندارد. به نظر می‌رسد عثمان‌طه از قبل حرکت‌هایش مشخص است. صحرانورد گفت: حالت تایپی دارد و همهٔ حروف عین هم.
(بعداً دیدم میشل‌فوکو کلامی دارد شبیه کلام بنی‌رضی. میگه: «چیزی که در مورد نوشتن (رمان و داستان) و رابطهٔ عاشقانه صادق است، برای زندگی هم صادق است. بازی تا زمانی ارزش صرفِ وقت دارد که ندانیم چطور تمام می‌شود!»... برگرفته از حقیقتِ قدرت: خودْمصاحبه‌ای با میشل‌فوکو (۲۵ اکتبر ۱۹۸۲) که در یکی از پست‌های کانال تلگرامی خواهرزاده‌ام فؤاد سیاهکالی در آخر تابستان ۹۹ دیدم.)
موقع خروج از جلسه هم در حالت ایستاده باز بحث در گرفت. بنی‌رضی گفت: مستأجر یکی از ساختمون‌های محلهٔ ما دندانپزشکه و بلد نیست ماشینش را پارک کنه! من چیجوری میتونم دندونمو بهش نشون بدم؟ گفتم چه ربطی داره این به اون؟ بحث بالا گرفت و با حالت دادزدن به بنی‌رضی گفتم: ببینم! آیا ما هنرمند دیوانه نداریم؟ دور من و بنی‌رضی افراد جلسه حلقه زده بودند. ابراهیم سلیمانی دستش را به سمت من به فلشی تبدیل کرده بود و گفت: چرا نداریم. ایشون!
ابوالفضل خزاعی پقی زد زیز خنده و حرف سلیمانی را تکرار کرد برای بغل دستیش. و باز من حس کردم که توی اینجور وقت‌ها افراد حاشیهٔ جلسه که دنبال مضحکه هستند، الزاماً کسی را که از نطر آنان حرفش ناحق است برای خنده و مطایبه برنمی‌گزینند. طبیعی است که بنی‌رضی کلا نسبت به من جدّیتر است. طبعاً من گزینهٔ بهتری برای خزاعی هستم که احیانا سوژهٔ خنده شوم حتی اگر بعداً معلوم شود که مثلاً همین خزاعی با منطق و کلام من در مباحثه با بنی رضی احساس نزدیکی بیشتری میکرده. کما اینکه محمود مدنی بعد از به‌هم‌خوردن آن جلسه به من گفت: من هم مثل شما عقیده ندارم که یک هنرمند حتماً باید توی پارک‌کردن ماشین هم توانا باشد.
دقایقی قبل از خداحافظی به بنی‌رضی گفتم: من از صحبت شما اینجور فهمیدم که پس لطف شیخ و زاهد که گاه هست و گاه نیست که حافظ میگه، یک حسن و امتیازه؛ چون شما گفتید باید بین بودونبود در تعلیق و نوسان باشه و اگه همیشه فوتبالیست گل بزنه مثل ربات، ارزش دیدن نداره. گفت: فعلاً چیزی نگو. اینایی که امشب گفتم، برای امشبت کافیه! :-)).....
تماس با من: 09127499479 و: t.me/qom44

ویرایش: ۱۴۰۲٫

شیرینکاری در شین و کاف!

در این اثر که باز هم از کتیبه‏های ثلث حرم نبوی و اثر دست و پنجهء عبدالله زهدی با قدمت بیش از ۱۵۰ سال است، فارغ از عیار بالای مفردات و ترکیب خوب، شاهد شیرینکاری جالبی در انطباق شروع حرف کاف در کلمهء «مشرکین» با دندانهء دوم شین از همین کلمه و استقرار سرکش کاف بر تیزی دندانهء مزبور هستیم.

اثر خوشنویسی شیخ / تحریرشده در مکه مکرمه

آیهء شریفهء:
«و اذّن فی النّاس بالحجّ یاءتوک رجالاً و علی کلِّ ضامرٍ
یاءتینَ من کلِّ فجٍّ عمیقٍ
»
خط: حقیر رضا شیخ محمّدی / تاریخ تحریر: تیرماه ۱۳۹۰ / روزهای اقامت در مکّهء مکرّمه / خیابان عزیزییّه / هتل مواکب

حذف کتیبه‏های نفیس، جاگزینی آثار نازل

تصویر سمت راست، لوح مرمرینی است؛ متضمّن آیات ۱۷ و ۱۸ از سورهء مبارکهء انسان با فورمت خطّ ثلث که در زمان‏های دور در صحن مسجدالحرام بر فراز چاه زمزم نصب بوده است:
«و یسقون فیها کاءسا کان مزاجها زنجبیلا عینا فیها تسمی سلسبیلا»
بنگرید به ذوقورزی خطّاط در اینکه بخشی از حرکت واو را به عنوان سرکاف کلمهء «کاءس» درنظر گرفته است. امروزه این اثر در جای خود نیست و در مکان دیگری نگهداری می‌شود و حقیر در سفر اخیرم به مکّه موفّق به عکّاسی از آن شدم.
گفتنی است: حرم نبوی و به خصوص مسجدالحرام از حیث برخورداری از کتیبه‌های خوشنویسی در فقر شدید بسر می‌برد. شگفت‌آور است که در خاستگاه قرآن، کمترین اثری از آیات مصحف شریف با خطّ خوش نیست و مواردی که تک و توک در سنوات اخیر افزوده‌اند، برازندهء کلمات وحی که باید در بهترین لباس بصری و هنری عرضه و ارائه شود، نیست. دو تصویر سمت چپ را در مسجد جن در مکّه عکّاسی کرده‌ام. آیا کتیبه‌ای که مشاهده می‌کنید، در شاءن این آیات شریفه آنهم در مکان نزول آنها بر وجود نازنین پیامبر(ص) است؟

آیات آغازین سورهء فتح به خط عبدالله زهدی افندی در داخل حرم پیامبر(ص)

عبدالله‏بک زهدی افندی«سیّد عبدالله زهدی افندی» که پیش از این ذکرش رفت، در نگاشته‌های خود مفتخر به نگارش کتیبه‌های حرم  پیامبر عظیم‌الشاءن اسلام(ص) بوده و حتی از خود با لقب «کاتب‌الحرم» یاد کرده است. در این پست یکی از کتیبه‌های نفیس ثلث او در نزدیک مضجع شریف حضرت رسول(ص) که به یمن بردن دوربین دیجیتال کانن با لنز زوم ۷۰ در تیر ۹۰ موفّق به ثبت آن شدم، تقدیم بازدیدکنندگان عزیز می‌شود. آیات نخستین از سورهء مبارکهء فتح که به صورت برجسته تحریر شده و از حدود سال ۱۲۷۷ قمری (سالهای تحریر اثر که فزون از ۱۵۰ سال از آن می‌گذرد) به این سمت با روکش طلا و مواد رنگی زرّین محافظت می‌شده است.

کتیبه‏های ثلث استاد حسن چلبی در مسجد قبا / 5 کیلومتری مدینهء منوره / قدمت: 25 سال

   
  

تاءثیر خطبازی در رونق کارخانهء خوشنویسی

دوست عراقی/ ایرانیم سیّد محمّد حسینی که بارها در این وب از او با لقب خطباز یاد کرده‌ام، در شمار کسانی است که خود دستی در تولید آثار هنری در عرصهء خوشنویسی ندارد؛ ولی ضمن اینکه در قالب خرید و فروش آثار خوشنویسی روزگار می‌گذراند، به رونق این کارخانه کمک می‌کند.
تقارن آشنایی بنده با او با دورهء ذوق‏آزماییم در سیاه‏مشق‏های خاص سبب شد که در خلال مبادلات و معاملاتم با او، این آثار هم داخل شود. به زودی خطباز با مسرّت اعلام کرد که برای این سیاه‌مشق‌ها خریداران خوبی حتی در کشورهای عربی پیدا کرده است. او مرا به تولید هر چه بیشتر این دسته آثار خصوصا با مضامین قرآنی تشویق کرد و حتی قول با تواءم با عمل ِ مساعد داد که برایم کاغذ دست‏ساز و حتّی مرکّب ترکیّه‏ای از همان نوع که اوزجای با آن تحریر می‌کند، خواهد ‏آورد. دو تصویر سمت چپ، مربوط به یکی از این دسته آثار است که سفارش نگاشتن آن را حسینی به من داد. یکی از آنها فاقد تذهیب و قطعه‏بندی و هنگام تحویل اثر به خطباز تهیّه شده و تصویر سمت چپ چند ماه بعد؛ پس از آنکه خطباز قطعه را برای قطعه‏بندی در اختیار استاد روح‏الله فاضلی وادقانی قرار داد. ابعاد اثر: 34x45.5 است.
گفتنی است ماه‏ها قبل از تحویل این اثر به حسینی، سطری با مضمون ِ «صراف هنر باش نه سمسار هنر» بر اساس سرودهء استاد حسینی موحد تحریر کرده و در خلال معامله‌ای به خطباز داده بودم. وقتی سیاه‌مشق فوق‌الذّکر تولید شد، خطباز حاضر شد در ازای آن، قطعهء صراف هنر را به من برگرداند. البته بعدها این سطر را به «امیر هزاوه» رئیس گالری ماندگار اراک فروختم.

آیةالکرسی يه خط شیخ (با قلم نیم میلیمتر) / تذهیب ندا داودآبادی

بسم الله الرحمن الرحیم به خط ثلث حسین کاشانی آزاد و تذهیب استاد حسین تنکابنی

حمد استاد امیر فلسفی با دو اجرا

سمت راست: سوره‌ی مبارکه‌ی حمد به قلم و رقم استاد امیر فلسفیو تذهیب طلای روح‌الله فاضلی وادقانی قیمت: ۳ میلیون تومان
سمت چپ: همان سوره به قلم همان کاتبتذهیب حسنی / از مجموعهء سهیلا احمدی (یزد)
قیمت: چهار و نیم میلیون تومان
دیتیلی از اجرای سمت چپ

چارقل الوان

چهارقل الوان
به خطّ رضا شیخ محمّدی
تحریرشده در شهریور ۸۷

قصارمشق تازهء شیخ بر روی آیهء فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

فالله ُخیر  ٌحافظا و هو اءرحم الراحمین
خط: رضا شیخ محمّدی / تاریخ اجرا: بهار ۹۰
این اثر اجرای عناصر نستعلیق در فرم و فضای خطّ ثلث و تلاشی برای کاربردی‌کردن خط نستعلیق در قالب فاخر کتیبهء مساجد است. دوستان ثلث‌نویسم همچون محمّدتقی اسدی و ابوالفضل احمدی این اثر را مثبت ارزیابی کردند. / اسکن اصلی >> اینجا
لینک فیسبوکی (اثر بعد از انجام کار گرافیکی توسط آمنه صدری بر روی آن): اینجا
پوستر آمنه صدری: اینجا

اجرای سیاه‏مشق شیخ با تکنیک چاپ سیلک‏اسکرین

اجرای ترکیب سیاه‏مشق رضا شیخ محمّدی (آیهء شریفهء غیرالمغضوب علیهم و لاالضّالّین) با تکنیک چاپ سیلک توسط داوود خسروی بر روی ام.دی.اف هشت میل.
این اثر به نیّت شرکت در مسابقهء کاتبان وحی که به تازگی در شیراز برگزار شد، با تکنیک چاپ دستی در ابعاد ۸۰ در ۸۰ سانتی‌متر اجرا شد. پیش از آن تعدادی از دوستان و اساتیدی که با سیاه‏مشق‏های خاص بنده مواجه می‌شدند، پیشنهاد می‌کردند که این آثار و حتی دیتیل‌هایی از آنها خوب است در ابعاد بزرگ خوشنویسی شود و حتی به مدد چاپ سیلک‌اسکرین بر روی متریال‌های گوناگونی چون گونی و سرامیک و چوب اجرا شود. تولید اثر مورد اشاره گرچه در مسابقهء مزبور حائز رتبه نشد و یاللعجب که دوستم محمّدتقی اسدی به نقل از استاد مسعود نجابتی که یکی از داوران جشنوارهء مزبور بود، ابراز کرد که جناب نجابتی از روءیت این اثر در حین داوری، اظهار بی‌اطّلاعی کردند. به هر تقدیر از تولید این اثر نادم نیستم و حتی قصد دارم یکی از نمایشگاه‌های انفرادیم را با استفاده از چنین روشی برگزار کنم.
قیمت اثر: ۱۸۰ هزار تومان

خط شیخ + کتیبهء استاد موحد + عکس نرگس نجفیان

کتیبهء ثلث استاد موحد / مشهد / عکاس: دوستم نرگس نجفیانراست: خط رضا شیخ محمدی، فروردین ۸۴، مشهد
تذهیب: با طلا، میلاد رفیعی (اراک)، زمستان ۸۹، اندازهء اصلی: ۲۴x۴۰
چپ: کتیبهء ثلث استاد حسینی موحد
مشهد. تحریر: ۱۲ سال پیش
عکّاس: دوست ثلث‏نویس بروجنی‏ام نرگس نجفیان

خط شیخ و تذهیب حسین نظیفی در وصف شهید و شهادت

رضا شیخ محمدی, حسین نظیفی / قم, کارگاه هادی پناهی, 86 شمسیامروز روز بزرگداشت شهدا و سالروز صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر تاءسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامیست. به همین مناسبت یکی از آثار خوشنویسیم را که تلفیق سیاه‌مشق خاص‌نگاری من با مضمون آیهء شریفهء «و لا تحسبن الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» با کلامی از استاد شهید مرتضی مطهّری در وصف شهید است، تقدیم بازدیدکنندگان عزیز می‌کنم.
این اثر در زمستان ۸۶ به نیّت شرکت در نخستین مسابقهء خوشنویسی مشق عشق که در قزوین برگزار گردید، تحریر و توسّط دوست خوش‌ذوقم حسین نظیفی در ازای ۷۵ هزار تومان تذهیب شد. با آنکه در مسابقهء مزبور حائز رتبه‌ای نشدم، همینکه انگیزهء لازم برای خلق این کار در بنده ایجاد شد، خودم را برنده می‌دانم. (اینم نگم چی بگم؟)
این تابلو که با رویکرد ایجاد پرسپکتیو خلق شده و یک مرقّع آکاردئونی سه ورقی را تداعی می‌کند، در نمایشگاه‌های متعدّد خوشنویسی من شهر به شهر گشت؛ دیده شد و پسندیده شد؛ ولی به فروش نرفت. نهایتا در خرداد سال جاری در آستانهء سفرم به هند در خلال یک معاملهء ۸۰۰ دلاری به حجت‌الاءسلام علوی از روحانیّون مرتبط با مقولهء کتب و آثار نفیس خطّی فروخته شد. پولش هم خرج و مصرف شد و تنها این اسکن زیبا از اثر به یادگار باقی ماند. خدا را شکر!

دعای تحویل سال و یادکردی از مرحوم محمدرضا قنبری

قطعهء ثلث به خط قنبری که از علی نجفی در ازای نگارش یک حلیه گرفتم و در زمستان 88 در خلال برگزاری نمایشگاهم در مس سرچشمهء کرمان به فروش رساندم.

بهشت زهرا / قطعهء هنرمندان / مهر 89 / قبر قنبری / عکاس: رضا شیخ محمدیدر آستانهء حلول سال جدید قطعه‌خطّ ثلثی از زنده‌یاد محمّدرضا قنبری خوشنویس ارزندهء قزوینی که دعای تحویل سال را در سال ۱۳۷۰ قمری به رشتهء کتابت درآورده، تقدیم می‌کنم.
قنبری پنجهء توانایی در نگارش نسخ و ثلث داشت و به اعتبار برخورداری از استعداد هنری بالا، در عمر به پنجاه نرسیده و پرتلاطمش قلّه‌های ترقّی را به سرعت درنوردید. قرآنی به خطّ نسخ عربی از او توسّط انتشارات نگار در سال ۱۳۷۷ ش به زیور طبع آراسته شد. یک بار که او را در سال ۷۴ ش در زمان فرمانداری مرتضی روزبه در نمازخانهء بهشت زهرا / قطعهء هنرمندان / مهر 89 / عکاس: دوستم مرضیه لطفیفرمانداری قزوین دیدم، عنوان کرد که قرار است برای نگارش پردهء خانهء کعبه به عربستان سفر کند.
یک نوبت هم او را در شهر الوند قزوین در مراسم تجلیل از مرحوم استاد محصّص دیدم. طرفه اینکه برای اجرای آواز به روی سن رفت و همراه با نوای ارکستری قطعه‌ی ثلث به قلم دوست خوشنویس قزوینیم علیرضا محبی برای سنگ مزار زنده‌یاد محمدرضا قنبریکه از بلندگوها پخش می‌شد، آواز ریتمیک لطیفی را بر روی شعر زمستان اخوان ثالث اجرا کرد. با حس می‌خواند و همراه با اجرا چشمانش را می‏بست و دستانش را موزون حرکت می‌داد. فیلم این لحظات در آرشیو بنده موجود است.امضای ابوالحسن بنی‏صدر رئیس جمهور اسبق در ابتدای کتابی که به قنبری اهدایش کرده بود. / عکاس: رضا شیخ محمدی
با قنبری در اوایل دههء ۶۰ در خانهء فرهنگ وابسته به ارشاد قزوین آشنا شدم و چند بار مرا که نوجوانی بودم، با خود به تهران خط محمدرضا قنبری در اوایل دههء 60 که به دستخط خود به بنده اهدا کرده استبرد و با انجمن خوشنویسان و موزهء هنرهای معاصر که نمایشگاه خوشنویسی در آن برپا بود، آشنا کرد. آنجا بود که با ذوق و شعف بسیار برای اولبن بار خط استاد امیرخانی را به صورت زنده دیدم و از آن عکس گرفتم.
قنبری قرآن را به لحن خوش و به تقلید از عبدالباسط تلاوت می‏کرد. ضرب هم می‏نواخت و با استاد حسن کسایی عکس یادگاری انداخته بود. اسفا که محمّدرضا با مرگ غیرمترقّبه‌اش در تیرماه ۸۶ تاءسف و شگفتی بسیاری از دوستان و علاقمندانش را برانگیخت.
لینک مرتبط >>> اینجا


یادآوری:
از میان تصاویر فوق قطعهء «واعتصموا بحبل الله جمیعا» قابل فروش می‌باشد.
قیمت: ۳۵۰ هزار تومان

کتیبهء ثلث به خط استاد موحد / مشهد

عکس‌ها را با دوربین کانن مدل s3is و به صورت پازلی در شهریور ۸۶ عکّاسی کردم و در روزهای جاری مبادرت به مونتاژ آن نمودم. هنوز کار سرهم‌بندی پازل‌ها به کمال انجام نشده و گفتم به جناب آزرم که مشاور بنده در این امور است، ارائه دهم و مشورت بخواهم که باقی داستان را چگونه باید پیش برد تا تصویر پانورامایی خوبی حاصل شود.

یازده سطر از من با تذهیب استاد رامین مرآتی

در این پست یازده قطعه خطّ دیگر از آثار خودم (مزیّن به تذهیب استاد رامین مرآتی) را که به تازگی از کارگاه ایشان در کرج تحویل گرفتم، تقدیم بازدیدکنندگان روزافزون وبلاگم می‌کنم. اثر نخست مصراعی است از حضرتحافظ ( گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن! ) و  دومی سطر (سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل ) از حافظ با تذهیب طلا. و سومی مصراعی از حافظ با مضمون: (فی‌الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر) و چهارمی مصراع: (مرگ من یعنی قناری خواند و بیتابم نکرد) از شاعر خوب معاصر «ساعد باقری» که اوّل بار آن را از دوست معلّم و خوشنویسم کاظمی در قم شنیدم. و پنجمی سطر (ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند) و ششمی مصراعی از حافظ با تذهیب طلا: (ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید) نوشته‌شده در آبان ۸۲ و هفتمی بیتی از حافظ: (کمال سرّ محبّت ببین نه نقص گناه / که هر که بی‌هنر افتد نظر به عیب کند) و هشتمی مصراع حافظ: (باغبانا ز خزان بیخبرت می‌بینم) نوشته‌شده در شهریور ۸۳ و نهمی مصراع صائب تبریزی: (در کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است) نوشته‌شده در تیر ۸۵ تذهیب‌شده با طلا و دهمی مصراع: (جان‌پرور است قصّه‌ی ارباب معرفت) از حافظ نوشته‌شده در شهریور ۸۳ و یازدهمی مصراع: (در دام چگونه مرغ پرواز کند؟) نوشته‌شده در خرداد ۸۴. تحریر و خلق مصراع‌های یادشده عمدتاً محصول جلسات هفتگی دعای توسّل انجمن خوشنویسان قم بود که در سنوات گذشته به همّت علی بخشی رئیس کنونی انجمن و علی رضائیان - رئیس سابق - ترتیب یافت و افسوس که استمرار نیافت. اصل برخی از این قطعات در اختیار بنده نیست و در معاملات و مبادلاتی که در همین روزهای نخست سال با دوستان خطباز داشته‌ام، در بازار خرید و فروش خط، تزریق شده یا به برخی مجموعه‌های خصوصی راه یافته است. (اصل سطور ارائه‌شده در این پست، عمدتاً در اختیار دوست هنرمندم «خسرو مرادی» - آ.آزرم - از اصفهان است). گفتن دارد که در فصل جدید فعّالیّت هنری، از انباشت آثار خوشنویسی‌ام در منزل پرهیز می‌کنم و حتّی از این امر بیمناکم. دوستان، بسیار توصیه می‌کنند که با این آثار، نمایشگاهی انفرادی ترتیب دهم. ولی عجله دارم که اثر را بعد از خلق و تذهیب، چون جنینی که دیگر نمی‌تواند و نباید در دنیای بسته‌ی رحم نگه داشته شود، از خود دور کنم. لذا با اوّلین فرصت معاوضه‌ی این قطعات با قطعات دیگر (ترجیحاً آثار قدما) آن را رد می‌کنم یا احیاناً به پول نزدیک می‌کنم. البتّه قبل از اسکن‌گرفتن قطعه‌ای را دور نمی‌کنم و همواره حقّ استفاده از اسکن مزبور را حتّی بعد از فروش اثر برای خود محفوظ داشته و دانسته‌ام. با تزریق خطّ خودم در بازار، انگار مسئولیّت حفظ و نگهداری از آن را به دوش دیگران - و اگر جراءت کنم می‌گویم: تاریخ - انداخته‌ام و خودم را خلاص کرده‌ام. بر روی نمایشگاه دائمی اینترنت - حفظه‌الله تعالی! - نیز برای اثر خودم فرصت دیده‌شدن فراهم می‌کنم. دوست دارم از این طریق بی‌آنکه هزینه‌های گوناگون انبارداری را بپردازم، اثرم را در تیراژ بالا تکثیر و جاوید کنم. خدا کند در این راه توفیق یابم.

 


 لینک یازده سطر بالا در سایت اسنیپس:

 

 

 

 

 

 اندازه‌ی اصلی ۹ * ۲۴ س.ماندازه‌ی اصلی قطعه ۸.۵ در ۲۷ س.م
 اندازه‌ی اصلی ۶.۵ در ۱۷.۵ smسایز اصلی: ۸.۵ در ۲۱.۵
اندازه‌ی اصلی ۶.۵ در ۱۹ سماندازه‌ی اصلی: ۷.۵ در ۱۷ سم
سطر ۱ در سایز سه‌برابر / سطر ۲ در سایز چهار ‌برابر / سطر ۳ در سایز سه برابر / سطر ۴ در سایز چهاربرابر /
سطر ۵ در سایز سه برابر / سطر ۶ در سایز سه برابر / سطر ۷ در سایز سه برابر / سطر ۸ در سایز سه برابر /
سطر ۸ قبل از تذهیب / سطر ۹ در سایز سه برابر / سطر ۱۰ در سایز سه برابر / سطر ۱۱ در سایز سه برابر / 


دیگر آثار خوشنویسی من با تذهیب استاد مراتی آپلودشده در پرشینگیگ:

       

استفاده از اسکن سیاه‌مشق حمد من که در بالا آوردم، در سایت نورنگ که در اردیبهشت ۹۲ در سرچ گوگلی یافتم.
تاریخ قبلی پست: ۱۵ فروردین ۸۷ ساعت ۰۰:۵۰ / آپ: دی ۸۹، دی ۹۱، اردیبهشت ۹۲

کامنت جلال و غرور شیخ!

کاربری به نام جلال با بیانی که آن را منصفانه توصیف کرد، در خلال کامنتی ابراز نمود که قطعهء نستعلیق سورهء حمد (تصویر سمت چپ که به قلم این حقیر در اسفند ۸۳ تحریر شده) در شمار آثار زیبای بنده و نسبت به کارهای امروزین و به خیال ایشان مغرورانهء من با حال و روزی متفاوت‏تر نگاشته شده است.
این نظرگاه حاوی تمجید بزرگ و در عین حال متضمّن نادیده‌انگاشتن تلاش‌های هنری معطوف به بخش مبسوط و طولانیی‌ از حیات هنری من است. می‌توان در مقابل این قضاوت موضع خصمانه گرفت و حتی بر پاره‌ای از تعابیر آن شورید; ولی سال‌هاست آموخته‌ام که از سطح برخی طعنه‌ها و تعریض‌ها که منتقدین و معترضانم وارد می‌کنند، به عمق بروم، تا اگر احیانا و حتی ندرتا کلام آنان از باطن درستی برخوردار است، اینگونه فرض کنم که آنان تنها در پوشاندن جامهء گفتار به مفاهیم و مضامین باطنی خویش و در مقام انتخاب واژگان مناسب، بدسلیقگی کرده‌اند و حاصل کار این شده که قشر سخنانشان واجد عناوین جزمی و یکسونگرانه باشد.
با این ذهنیّت اگر به سراع تعبیر «غرور شیخ» در کلام جلال بروم و آن را تحلیل کنیم، نتیجه می‌گیرم که اشارهء خوب و صحیحی است; چرا که من واقعآ قصد اقامت در فضای امن تقلید و تلمّذ را نداشتم و می‌دانستم که نهایتآ باید به سمت هوای تازهء هنر بجهم و چیدمان نو البتّه با مواد خام کهن را مشق و تجربه کنم و چنین گریز و فراری به «غرور» و «جراءت» و «جسارت» احتیاج دارد.
واقعیّت این است که خوشنویسی چون من در برزخ بزرگی بسر می‌برد. پس از سال‌ها ریاضت نسبی در ساحت هنر، از یک سو مخیّر میان انتخاب قالب‌های آزموده‌شده و امتحان‌پس‌داده‌ام و از دیگر جهت، از من مطالبهء طرح نو در انداختن البتّه بر پایهء اصول و بنیان‌های راسخ خوشنویسی می‌کنند. هر کدام از این راه‌ها مزایا و معایب خود را دارد. شک نیست که باید از پاساژ تقلید گذر کرد و لهجهء خاص خویش را یافت. هنرمند بزرگ عالم خوشنویسی میرزا غلامرضا اصفهانی در فصل نخست فعّالیّت هنری به تقلید از میرعماد پرداخت و تا آنجا پیش رفت که برخی از آثار منتسب به میرعماد در مرقّعات موجود، اثر دست و پنجهء غلامرضاست، مع‌الوصف اگر از حدود سال ۱۲۸۸ قمری به بعد خرق خرقهء تلمّذ نمی‌کرد و ردای اجتهاد هنری و استنباط ذوقی بر دوش نمی‌افکند، لامحاله منزلتی نهایتا در حد «عبّاس نوری» می‌یافت.
با وجود دلایل متقنی که بر لزوم «خودیابی» در هنر موجود است، آنچه سدّ راه ابتکار، خلاقیّت و نوآوری در عرصهء نستعلیق می‌شود، یکی آن است که مفردات این خطّ و نیز قالب‌های کهن آن خود به قدر کفایت واجد جذّابیت و زیبایی است و تکرار هزاربارهء آن نیز جالب بوده، خوشنویس را به قدر و منزلتی که طالب آن است، می‌رساند. شاید اگر این تشبیه مقرّب به ذهن را بر من ببخشایید، شبیه تکرار قرائت قرآن یا دعای کمیل یا جملات عالیةالمضامین منقول از اهلبیت(س) که نه تنها نیازی به تغییر آن نیست که حتی در خیمه‌زنی سالک بر مناسک تکراری، مزیّت بل مزایایی هست.
برخی از دوستان نگارنده که به سرچشمه‌های نستعلیق نقب زده‌اند و آب را از خواستگاهش می‌نوشند، لابد گیرم اگر لهجهء خود را هم نیابند، همین که گرد مرکز زیبایی و نسبت طلایی و قانون اساسی نستعلیق سینه می‌زنند، مقلّد هم که بمانند، به وصال زیبایی نایل می‌شوند.
در این پست علاوه بر قطعه حمد مورد اشاره، دو مشق و ذوق‌آزمایی با عناصر نستعلیق بر روی سورهء حمد را از سوی من مشاهده می‌کنید: یکی در تاریخ شهریور ۸۷ صورت‌بندی شده و دیگری در آذر ۸۹ بر روی آیهء شریفهء «غیرالمغضوب علیهم و لا الضالین» در خلال سفر هفده روزه‌ام به یزد.

تقاضا

در اول آبان سال جاری پستی حاوی این نامه در وبلاگم قرار دادم:دوست عزیزم جناب احمد سلطانیان! با عنایت به اینکه دوست شوشتریم مهدی منجزی یکی از دوستان خوزستانیم قطعهء حاضر را که به خطّ بنده در اسفند سال ۸۳ تحریر شده، از خطوط بسیار خوب و شاخص بنده می‌داند و حتّی مدّعیست که خوشنویسی بنده در سنوات بعد از تحریر این اثر، به گند کشیده شده و رو به افول نهاده، بیراه ندیدم قبول زحمت کرده برای این قطعهء فاقد تذهیب و قطعه‌بندی، به ذوق و سلیقهء خود، حاشیهء درخوری از آرشیوتان انتخاب و در فتوشاپ یا نرم‌افزارهای مشابه مونتاژ نمایید و محصول نهایی را برایم ارسال کنید تا در این تارنما مورد استفاده قرار دهم. از قرار معلوم بعدترها باید نسخهء اصل اثر را رنگامیزی کرده، برای نگارگری در اختیار تذهیبکار قابلی قرار دهم. سپاس!
حمد شیخ و تذهیب رایانه‏ای احمد سلطانیانحمد شیخ و تذهیب رایانه‏ای احمد سلطانیانمع‌الأسف آشنایی‌زدایی به‌خرج‌داده‌شده در این پست درک و دریافت نشد. کاربری به نام عطا نوشت: خوب منظور؟ منظور شما از این پست چیست؟ بعضی از دوستان تماس تلفنی گرفتند و از  کلمات خط‌خورده و حکمت آن پرسیدند.در نهایت، دوستم احمد سلطانیان خواسته‌ام را اجابت و قبول زحمت کرد و خطّ فاقد تذهیب مرا با تصویری از یک تذهیب زیبا در رایانه آمیخت و حاصل کار را در قالب ایمیل و پستی که در سی آبان ۸۹ در بلاگش قرار داد، منتشر نمود که واکنش‌هایی را هم برانگیخت.
حمد شیخ و تذهیب رایانه‏ای حامد الوندیدر نهایت دوستم حامد الوندی که خود در ذیل پست سلطانیان اظهار نظر کرده بود، دست به کار شد و حمد نستعلیق مرا با تذهیب دیگری تلفیق کرد و همراه با این نامه برایم فرستاد:
سلام. تصاوير سوره‌ي حمدي که از آقاي سلطانيان خواسته بودي برايت در داخل قطعات تذهيب قرار دهد، ديدم.‏ من حرکات و اشارات قلمي و نقطه‌گذاريهاي آموزشي را از روي اثرت پاک کردم تا خط بهتر ديده شود و آن را در يک قطعه تذهيب قديمي گنجانيدم.‏ به نظرم خوب با هم عجين شده‌اند.
لینک مرتبط (کامنت جلال و غرور شیخ) >> اینجا
اسکن اصلی سورهء حمد >> اینجا

به یاد منطق قربانیان کوی منا

       
در روز عید سعید قربان که با نام ابراهیم و اسماعیل (بر هر دو درود) آمیخته است، یک اثر دیداری و یک اثر شنیداری و هر دو از تولیدات حقیر فقیر در این پست تقدیم می‌شود.
نخست ببینید هفت جلوه از یک سیاه‌مشق بداهه‌نگاری‌شده در یک مراسم تلویزیونی در آذر ۸۷ را بر اساس بیت:
به یاد منطق قربانیان کوی منا / به نای غفلت خود نیش خنجری بزنیم
تلاوت قرآن رضا شیخ محمدی / مسجدالنبی قزوین / مرداد 73از زنده‌یاد: قیصر امین‌پور که اسکن‌هایی از آن به قبل از تذهیب (با چند جلوه) و اسکن دیگری همراه با تذهیب دوست نگارگرم زهرا بیات از اراک مربوط است.
و سپس بشنوید بخشی از تلاوت قرآن بنده را در محفلی در قم در ۸ آذر ۸۸ مصادف با عید سعید قربان قبل از سخنرانی شیخ علی زند قزوینی. در این قرائت، آیات مربوط به خواب‌ ابراهیم(ع) مبنی بر ذبح اسماعیل(ع) و باقی ماجراها را می‌شنوید. >>> اینجا

خط شیخ و تذهیب فرشته مرادی

و لقد آتیناک سبعا من المثانی و القرآن العظیم
(سورهء حِجر، آیهء ۸۷)
خط: رضا شیخ محمدی / دی ۸۸
تذهیب: فرشته مرادی (خواهرزاده‌ام) که در کلاس تذهیب خانم فتّاحی در قم شرکت می‌کند. / مهر ۸۹

خط شیخ و تذهیب سهیلا اسکندری

تنزل الملائکة والروح فیها باءذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع‌الفجر
قطعه/سیاه‌مشق: رضا شیخ محمّدی شهریور ۸۸/شب قدر
تذهیب (با طلا): سهیلا اسکندری (بهار ۸۹)
ابعاد اصلی بعد از تذهیب: 22x21 س.م / قلم: ۴.۵ میلیمتر
شهریور سال پیش هم این اثر را بدون تذهیب، ارائه و از مخاطبانم در خصوص ترکیب آن نظرخواهی کرده بودم >> اینجا / اسکن اصلی >> اینجا
لینک مرتبط (دیجیتال آرت با تلفیق اسکن اصلی این قصارمشق
با افه‌های فتوشاپی توسط سید جواد موسوی): اینجا
دو اثر دیگر که سهیلا اسکندری برایم تذهیب کرده: ۱ و ۲

دکتر فاروق و خرید یک تابلوی خوشنویسی از بنده

ابوطالبی (قاری ایرانی), محمّد یاسین (کارمند خانۀ فرهنگ ایران در هند), دکتر فاروق, رضا شیخ محمدیدکتر فاروق - پزشک داروهای گیاهی در هند - که به یمن برخورداری از تموّل مالی خوب، چند مؤسّسۀ خیریه و مدرسه در هند دایر کرده است، در سفر تیرماهم به هند، مرا به منزلش دعوت کرد. صبح زود از خوب برخاستم و بر اساس آدرسی که دوست اهل‌سنّتم: محمد یاسین - کارمند خانۀ فرهنگ جمهوری اسلامی در دهلی نو - به من داده بود، بعد از ساعتی طیّ طریق با وسیلۀ نقلیّۀ معروف هند (ریکشا) و چند بار پرس و جو، خودم را به خانۀ فاروق رساندم.هند, منزل دکتر فاروق. عکس یادگاری با دکتر و تابلویی که از من خریداری کرد
خط شیخ + تذهیب الناز ارجی (نرخ دریافتی بابت تذهیب: 25 ه.ت)_فروش قطعه به دکتر فاروق: 350 ه.تدکتر منزل بزرگی داشت و مجهّز به تیم حفاظت و حراست و آداب ورود و خروج. با ایشان در سالن پذیرایی منزلش دیدار کرده، با میوۀ معروف هند: انبه پذیرایی شدم. آثار اوریژینال خوشنویسیم را که بدون قاب در یک کیف بزرگ مخصوص حمل تابلوهای نقاشی و خط به هند برده بودم، در اتاق پذیرایی دکتر در فاصله‌ای که منتظر بودم تا بیاید، جداجدا چیدم. فاروق یکی از تابلوهای خوشنویسی مرا خریداری کرد و معادل ۳۵۰ هزار تومان روپیۀ هندی به من پرداخت که هزینۀ رفت و برگشتم با هواپیما از ایران به هند بود. برای دکتر پولی نبود؛ برای من خیلی بود. البته اگر به توصیۀ علیرضا قزوه عمل کرده بودم، شاید به چیز بهتری می‌رسیدم. قزوه که آنموقع در خانۀ فرهنگ بود و از بسترسازان سفرم به هند، گفت: فاروق آدم دست و دلبازی است؛ به شرط اینکه ازت خوشش بیاید. از محمدکاظم نداف قاری قزوینی خوشش آمد و یک سفر مستقل با هزینه و اسکان دعوتش کردم هند. تو هم سعی کن در دلش جا باز کنی. گفتم: چطوری؟ گفت: گدابازی در نیار! رفتی آنجا وانمود کن برای فروش تابلو و پول‌گرفتن نیامده‌ای. تمام محتویات کیفت را بگذار آنجا و هیچ نگو و بیا بیرون! اجر می‌پرستان پیش او نمی‌شود گم! گفتم: وای من این ریسک را نمی‌توانم بکنم. لذا به 350 ه.ت نقد راضی شدم و اینکه حالا کی بخواهد دوباره مرا با هواپیمای اختصاصی از قم بلند کند بگذارد دهلی، دلخوش نکردم. نقد را بچسب! وقتی برگشتم سفارت، قزوه گفت: حلوای نسیه را از دست دادی. به ابوطالبی قاری کرمانشاهی هم غیبت مرا کرده بود که شیخ خودش را ارزان فروخت. گفتم: تو اینجوری فکر کن!
عکس مربوط به این دیدار در حالی که دکتر فاروق، قطعۀ خریداری‌شده را به دست گرفته و یکی از اساتید ادبیّات فارسی دانشگاه هند هم در تصویر دیده می‌شود، مشاهده می‌کنید.
این پست با عکس‏‌ها و مطالب زیر تکمیل شود:
اسکن از برچسب طلایی دکتر فاروق / عکس سخنرانی فاروق و همسرش و دخترش که خودم عکاسی کردم / عکس فاروق و سید محمّد خاتمی
آپ و تکرار در اینجا در 97/9

خط شیخ و نگارگری نسرین حقیقت

«و ما نقموا منهم الا أن یوءمنوا بالله العزیز الحمید»
کافران از موءمنان جز به جرم ایمانشان به خدای مقتدر ستوده‌صفات
 انتقام نگرفتند. (بروج: ۸)
خط: رضا شیخ محمّدی / دی ۸۸ / کرمان / تذهیب و گل و مرغ: نسرین حقیقت (نگارگر قزوینی و از شاگردان استاد رامین مرآتی )
لینک مرتبط >> اینجا

انعکاس مضامین مربوط به مولی علی(ع) و شب قدر در آثار چهار خوشنویس قزوینی

ده قطعهء خوشنویسی زیر که به این شکل و کیفیّت برای اوّلین بار در نت منتشر می‌شود، آثاری است که بر مدار شب قدر و فضیلت آن، نیز شهادت مولای متّقیان علی(ع) یا کلمات آن بزرگوار توسّط چهار تن از خوشنویسان قزوینی: سیّد حیدر موسوی، محمدمهدی یعقوبیان، یونس رضایی و رضا شیخ محمّدی تحریر شده و همزمان با نخستین شب قدر از ماه مبارک رمضان امسال، تقدیم بینندگان این وبلاگ می‌شود.

شکسته: یونس رضایی (قزوین)    محمدمهدی یعقوبیان (قزوین) 
  سید حیدر موسوی (قزوین)  

سیاه‌مشق رنگی‌نویسی

سیاه‌مشق رنگی‌نویسی
سورهء مبارکهء حمد
تحریر: خودم
روی کاغذ دست‌ساز هندی
شهریور ۸۷

سورهء قدر به خط شیخ و تذهیب مرجان عابدی

قطعه خطّ قرآنی نستعلیق
کاتب: خودم
تحریر: شب ۲۱ رمضان ۱۴۲۶ مطابق با آبان ۸۴
تذهیب: مرجان عابدی (شاگرد قزوینی استاد محمّدباقر آقامیری)
شهریور ۸۸، دستمزد: ۲۰۰ ه.ت
این قطعه یکی از سه تابلوی خوشنویسی بنده است که از سوی استانداری قزوین برای حوزهء هنری قزوین خریداری ‌شد. گفتنی است سال گذشته در همین ایّام در جریان برگزاری مشق طرب (نمایشگاه انفرادی خوشنویسیم در قزوین) بر اساس وعدهء مهندس طحایی استاندار وقت قزوین - که در روزهای تمدیدشده، از نمایشگاه بنده در نگارخانهء مهر حوزهء هنری قزوین بازدید کرد - قرار شد چهار اثر خوشنویسی بنده به دومیلیون تومان خریداری و هزینهء آن پس از واریزشدن به حساب حوزهء هنری به بنده پرداخت شود.
مع‌الاءسف بعد از کش و قوس‌ها و دوندگی‌های بسیار که به کنتاکت حقیر با فریبرز شیرینی سرپرست وقت حوزهء هنری استان انجامید، ماجرا به خرید سه قطعه به یک و نیم میلیون تومان انجامید. تابلوی چهارم را هم در سفری مستقل به قزوین و بعد از پادرمیانی مهندس حمزه‌ای در جلسهء استانداری قزوین به مجموعه‌ام باز گرداندم.
لینک مرتبط (اجرای دیگری از سورهء قدر با تذهیب سید حسین نجومی): اینجا
لینک مرتبط (اجرای سوم که برای تذهیب به پیمان گلکار دادم و همچنان در دست اوست): اینجا

حمد نستعلیق با ترکیب متفاوت از شیخ بر روی کاغذ دست‌ساز هندی

معروف است که علمی که بر پهنهء کاغذ که تازیان قرطاسش گویند، حک و تحریر نشود، ضایع گردد. و من می‌افزایم که کلماتی که بر کاغذ نامناسب هم تحریر گردد، سرنوشتی جز زوال و اضمحلال ندارد. حضرت میرعلی هروی در ابیاتی مشهور که از وی به یادگار مانده، خطاط‌شدن را بدون «اسباب کتابت به کمال» امری محال خوانده است. از مشکلات عمده در هنر خوشنویسی، کاغذ یا همان بستر و سطحی است که قرار است پذیرای اثر خوشنویسی باشد. آثار بجامانده از قدما، درصدی از محسّنات خود را وامدار انتخاب جنس مناسب کاغذ و دست‌ساز بودن آن است. امروز نیز کاغذهای دست‌ساز تولید و برای نگارش اثر خوشنویسی آماده می‌شود. اثری که مشاهده می‌کنید، بر روی کاغذ دست‌ساز هندی که استاد حسین نجفی عملیّات آهارمهره‌کردن را روی آن انجام داده است، با مرکّب سنّتی نگاشته شده است. این کاغذها با ابعاد ۱۰۰ در ۷۰ سانتی‌متر با قیمت ۱۵ هزار تومان خریداری شده است. گفتنی است با عنایت به اینکه در آستانهء سفر به کشور هند در ۱۳ ماه ژوئن (۲۳ خرداد) هستم، دوستانی چند مایل بودند که از این کشور کاغذ دست‌ساز به ایران بیاورم.

گشت و گذار در موزهء قرآن و کتابت تبریز / عکّاس: رضا شیخ محمّدی / بهار ۸۹

   میرحسین خوشنویسباشیرضا موسوی استرآبادی  فتحعلی حجاب شیرازی 
  میرعماد قزوینیمیرعمادالحسنی علیرضا عباسی محمدرضا تبریزی نسخ علی تبریزی  
    میرحسین خوشنویسباشی کتیبه علاءالدین تبریزی
 میرحسین    
 کتیبه علاءالدین تبریزی 

قرآن با قدمت قریب 250 سال / قیمت: ده میلیون تومان

  
 

بسم الله الرحمن الرحیم به خط استاد اسفندیار ستارپور besmellah for sale

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم / خط : استاد اسفندیار ستّارپورتذهیب : با طلا. محمّدحسین سیدکریمی
اندازهء اصلی : ۳۰ در ۴۰ سانتی‌متر
خرید به همراه 59 قطعهء دیگر از ابوالفضل خزاعی به 800 ه.ت چک یکساله!!
قیمت : یک میلیون تومان / طالبان قطعه با اینجانب تماس بگیرند / تاق‌زدن با کیوان شجاعی‌منش در سال 91 به همراه یک شکستهء قدیمی با یک سیاه‌مشق امضادار از میرعماد که آن سیاه‌مشق هم در نهایت به غیاث علوی در یک معامله در زمستان 91 واگذار شد. با تشکر از دوستم آزرم که مونتاژ اسکن این قطعه را به عهده گرفتند.

شش اثر خوشنویسی از شیخ

1 2 3
4 5 6
دوست دارم به وب «شیخ دات آی آر» آنگونه که درخور است، برسم، ولی برگزاری نمایشگاه‌های زنجیره‌ای خوشنویسی که برخی دوستان از سر طنز به سفرهای استانی رئیس جمهور تشبیهش می‌کنند، فراغتی برایم باقی نگذاشته است تا حتّی گزارش آن نمایشگاه‌ها را در این تارنما منعکس کنم.
در هوای جلب رضایت یاران و معاونان از حواشی پایتخت شروع کردم و می‌خواستم زودتر خودم را به مرکز برسانم و نمایشگاه انفرادی خوشنویسیم را در تهران برگزار کنم و ترسم ابتلا به یکی از این سه بلا بود: انعکاسی از رضامندیشان به سمتم حواله نشود. از شوقی که گام‌هایم را در این مسیر تند می‌کرد، تلقّی شتابزدگی کنند. از ابزار دسترسی به معاونت این وب برای آپدیت زود به زود این تارنما در ایامی که فشار کارهای نمایشگاه مجال به روز کردن بهنگام را از من گرفته بود، بهره نبرند.اینک که مبتلا به بلایایی چند هستم (سرماخوردگی فصلی و ضعف جسمانی و مشکلات مالی ناشی از برگزاری نمایشگاه‌ها) نقدا در این پست شش قطعه از آثار خوشنویسیم را که مزیّن به تذهیب خانم‌ها الناز ارجی و زهرا بیات است، تقدیم دوستان می‌کنم.
مونتاژ این قطعات طبق معمول حاصل زحمات دوست اصفهانیم آزرم است که همواره سپاسگزار ایشانم.


وضعیّت و سرنوشت قطعات فوق:۱. در خرداد ۸۹ و قبل از سفر به هند به جناب غیاث علوی - دوست روحانی که در کار خرید قرآن‌های خطّی هستند - فروختم.
۲. فروخته شد به ابومهنّد
۳. در خلال معامله و مبادله به حسینی خطباز داده شد.
۴. به ۱۱۰ هزار تومان به مهندس نبی‌زاده سفیر ایران در هند در اواخر تیر ۸۹ در آخرین روزهای اقامتم در هندوستان فروخته شد.
۵. موجود است. قیمت: ۱۱۰ ه.ت
۶. چراغی که به خانه رواست... موجود است. قیمت: ۱۰۰ ه.ت... اجرای دیگر این شعر: اینجا

نظرتان راجع به این ترکیب چیست؟

تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر
سلام هی حتی مطلع الفجر

تحریر
: رضا شیخ محمّدی در شب قدر
شب ۲۱ رمضان ۱۴۳۰ قمری
(مطابق با ۱۹ شهریور ۸۸ شمسی)
لینک مرتبط: اینجا

قطعه نستعلیق به خط شیخ و تذهیب زرّین‌نقش فراهانی

بسم الله الرّحمن الرّحیم
بر روی کاغذ دست‌ساز هندی
(آهارمهره‌ی ایران)
تحریر: فروردین ۸۷
تذهیب: زرّین‌نقش فراهانی
اردیبهشت ۸۸
ابعاد اصلی: ۱۹ در ۲۲ سانتی‌متر
قیمت: فروخته شد

مقایسه میان حمد نستعلیق میرعماد با حمد استاد امیرخانی

حمد میرعمادالحسنیحمد استاد امیرخانی (از  رسم‌الخطّ ایشان)اسکن دیگری از حمد میرعماد

اگر به بیان سعدی: ابر و باد و مه و خورشید و فلک، به صدقه‌ی سر انسان‌های نانخور - چه عارف و چه عامی - در کار است، این واقعیّت که: «سال‌ها در کعبه و بتخانه می‌نالد حیات / تا ز بزم عشق، یک دانای راز آید برون» به نخبه‌مداری و نابغه‌محوری در این کارخانه اشارت دارد. شکوهمند - و البتّه تلخ و دلگزاست - که حیات بر کاکل خواص - از دو سنخ کاشف و خالق - که رندند و بهره‌گیر از فرصت‌ها بچرخد. تو گویی آنانند که نقطه‌ی پرگار وجودند و الباقی برای آرایش صفحه‌ی خلقت و گونه‌ای میزانسن‌بندی، از سوی کارگردان صحنه و کارفرمای آن بتخانه و کعبه و کارخانه نقش می‌پذیرند و البتّه غالباً تنها در قالب «سیاهی‌لشگر» تعریف می‌شوند.
بخت برخورداری دارند آنان که سرگردانِ دایره‌ی هنرند؛ هر یک از هنرهای هفتگانه؛ خاصه از نوع مستظرفه‌ی آن که گل سرسبدشان خط و کتابت فارسی است و صدرنشینشان نستعلیق که تسمیه‌اش به عروس خطوط اسلامی از آن روست که نزهتگاهی است برای تفرّج صنع خدای و خوراکی معنوی برای اذواق زیباپسند که سبزه‌ی خط دوست می‌دارند.(۱)
در این میان و این میدان، جایگاه و پایگاه حضرت میرعمادالحسنی که چهارقرن پیش، این سامان ‌زیستگاهش بود، بسی بالا و والاست. با آنکه بررسی دلبری‌های خطّ نگارین این نگار(۲)، بی‌عطف توجّه به چلیپاهای بجامانده از او به کمال انجام نمی‌شود، برای اثبات منزلت هنری میر ِ خطّه‌ی خط، صورت‌بندی نیکوی سوره‌ی حمد که در این پست به نمایش درآمده، شاهدی کافی و وافیست. آری! این خطّ شریف - که می‌بینیدش - صرفنظر از برخی تشکیکات در انتساب این اثر به میرعماد(۳)، از آن بنان و این نقل (naqal ،noql) حدیث از آن دهان است.(۴)
روشن نیست و بسا که هیچگاه از این امر ابهام‌زدایی و پرده‌برداری نشود که چه پروسه‌ای طی می‌گردد که شاهکار یا همان کار شاهانه خلق می‌شود و چرا تنها در هر الفی alf، الف‌قدّی برآید و بس؟(۵)
ماییم اینک و این شاهکار که سعدی‌گفتنی: مرسوله‌ایست از سوی ماه آسمان.(۶)
نگارش سوره‌ی حمد یا فاتحةالکتاب که مصحف شریف با آن آغاز یا گشوده می‌شود، همواره مورد رغبت کاتبان و خوشنویسان در تمام اعصار و امصار بوده است. به عادت ماءلوفم در این وبلاگ که انگشت‌گذاری بر رموز و حلّ غموض را از راه تطبیق و مقایسه میان آثاری که با مضمون واحد سر و شکل یافته‌اند، خوشتر دارم، این بار برآنم که به مقابله و مقایسه‌ی حمد حضرت میر با اجرای دیگری از این سوره به خامه‌ی پرمایه‌ی جناب امیرخانی عزیز - که در یکی از بهترین منشورات استاد یعنی رسم‌الخطّ معروف و پرشمارگانشان چاپ شده است - بپردازم. باشد که طبع مردم صاحبنظر را مقبول افتد.

حمد: اثر محمدباقر حسینی شاگرد مرحوم میرعماد، اسکن از روی اصل. ابعاد اصلی: 12.6x20.2cm. قیمت اثر: ۱۵ میلیون تومانتقابل میان یله‌گی و تنگ‌هم‌نویسی
با همان نگاه اوّل به دورنمای دو اثر که هر یک در ۶ سطر اجرا شده است، می‌توان به رهانویسی و تعبیه‌ی استراحتگاه‌های بصری متعدّد در اجرای میر در قیاس با ترافیک اجزا و عناصر در کار استاد امیرخانی پی برد. در سطر نخست (بسم الله الرحمن الرحیم) فضای رها و راحتی میان اجزا و کلمات در اجرای میر وجود دارد. در محصول دست و پنجه‌ی استاد امیرخانی به عادت آشنای ایشان، شاهد فشردگی و گره‌فکنی هستیم و این امر در برخی موارد همچون فاصله‌ی میان لر و بسم به «تنگ هم نویسی» می‌کشد و هوا در میان حروف و کلمات به خوبی جریان نمی‌یابد.
شاید اجرای امیرخانی (حتّی به فرض عدم ‌تصریح یا تصریح به عدم از سوی ایشان) مولود شرایط تزاحم و  آپارتمان‌نشینی قوطی‌کبریتی در عصر حاضر باشد. بیراه نیست این ادعا که احوالات زمانه‌ی هنرمند و خلق و خویش در هنر او بازتاب و جلوه‌ی تام و تمام دارد. گویند:
«بین هنرمند با دیگر آدمیان چه فلاسفه، علماي تجربي، دانشنمدان ديني و عوام، فاصله‌گذاری شده است و این فاصله درست از همينجا ناشي مي‌شود که اثر هرمند، تجسّم روحش، شکل زندگيش و «حال» اوست. يک فيلسوف مي‌تواند مقادیر کثیری فلسفه‌ی اخلاق ببافد؛ ولي از نظر اخلاقي بس بسیار منحط باشد که مگر از این دست کم داريم؟ ولي صائب نمي‌تواند در باره‌ی يار و غمخوار هم بودن آدمیان شعر بسراید؛ ولي دست پایین در لحظه‌ی خلق منظومه‌اش، پر از احساس همدردي نسبت به آدمیان نباشد. با عنایت به اشعار بجامانده از مولانا مي‌توان قسم یاد کرد که این شخص در حین سرایش اشعارش با کلّ عالم احساس يگانگي مي‌کرده است. مولانا آنسان می‌سرود که می‌زیست. حافظ، زنده‌روح است و می‌توان سوگند یاد کرد که هست. هر بار که غزلی از او مي‌خوانیم، حاضرش می‌یابیم. و مگر ماندگار مي‌شد اگر روح زشتي داشت؟ و مگر قدرت خلق می‌یافت اگر از درون نازيبايي رنج می‌برد؟»(۷)
با این نگرش، آثار هنری نه تنها گزارشی از دانش صاحب اثر و حجم قواعد و ضوابط فنّی‌ایست که می‌داند؛ که ریپورتی است از تمام شئون زندگی هنرآفرین. اگر از قوّه‌ی خیال و تخیّل خوبی برخوردار و دستی در نگارگری داشته باشید، می‌توانید بر اساس همین اثر از مرحود میر، خنکا و فضای مصفّا و خالی از کینه‌ای که او در آن تنفّس می‌کرده است را تصوّر و بر بوم بازسازی کنید.
استاد امیرخانی اصولآ از ترکیبات سهل و ساده می‌گریزد و می‌پرهیزد و بیشتر راغب است که با عناصر خوشنویسی ترکیبات مهری‌نویسی، پیچیده و فشرده از کار درآورد.
در اوایل دهه‌ی ۶۰ شمسی تصوّر و پسند بنده‌ی کاتب‌الحروف نیز این بود که باید از نگارش‌های سهل و ساده بگذریم و به سمت تراکیب گره‌دار و پیچیده میل کنیم. در حالی که بعداّ این تشخیص در من قوّت یافت که برخی عناصر خطّ نستعلیق، باید ترجیحاّ در انفراد و تشخّص خود باقی باشند. نگاه کنید به کشیده‌ی بسم در اجرای میر که چگونه فضا را شکافته و نازل شده است؛ بی‌آنکه در مسیر سرسره‌ی بسم مزاحمی سدّمعبر کرده باشد.

حمد استاد امیرخانی که در کتاب آداب‌الخطّ‌ ایشان به چاپ رسیدجای این سوءال وجود دارد که پس چرا در پايين کشیده‌ی بسم سه نقطه قرار داده است و فضاي خالي زیر کشیده را با این نقطه‌ها که الزامی از نظر ادبی برای حضور آن وجود ندارد، پر کرده است؟
منطق استاد امیرخانی در اجرایش برای تعبیه‌ی چنین نقطه‌هایی لابد این بوده که جواب اتّفاقات بالای کشیده، در پایین با نقطه داده شود. امّا میر که بالای کشیده را از فضای خالی پر کرده است، چرا؟
شاید در پاسخ بشود گفت:
این نقطه‌ها به نوعی تکیه‌گاه بصری کشیده محسوب می‌شود. نیز به لحاظ اینکه در سمت چپ این سطر، دایره‌ی نون رحمن و نقطه‌های رحیم قرار دارد، به نیّت ایجاد تقارن و توازن در دو سمت سطر، این سه نقطه در حکم وزنه‌هایی است که سمت راست این ترازو را سنگین و با سمت چپ هموزن و سطر را بالانس می‌کند. امّا آیا بالا و پایین کشیده‌ی بسم در این حال از حیث خلوت و جلوت، ناهماهنگ نیست؟ به نظر می‌رسد که آنقدر که حضور عنصر مزاحم در قسمت تقعّر کشیده و در مسیر نزول سرسره‌ای که عرض شد (بالای کشیده‌ی بسم) مشکل‌ساز می‌شود، چنین حضوری در پایین کشیده آزاردهنده نیست.
زمانی تصوّر کاتب این حروف آن بود که باید هر فضای خالی را در اثر خوشنویسی با چیزی پر و کور کرد. استاد امیرخانی طبق این تصوّر در داخل تقعّر کشیده‌ی «نعبد» ضمه‌ای قرار داده است. در حالی که مرحوم میرعماد از این کار پرهیز کرده است.
به سطر دوم از هر دو اجرا هم که می‌نگریم، باز هم در مقام مقایسه می‌توان به زلالی اجرای میرعماد وقوف یافت. حتّی تراش تیز قلم آن استاد که کار با آن نیاز به رانش حساب‌شده‌تر دارد، قابل تصوّر است. در این حال کاغذ و مرکّب خواصّی را می‌طلبد و باید به هماهنگی‌یی برسد که تیزی بی‌آنکه بر گونه‌ی کاغذ زخمی وارد کند، در خدمت اجرای ظرائف نستعلیق در حدّ اعلای آن باشد.
در شیوه‌ی امیرخانی از ابتدا با تراش گوشت‌آلود قلم و حتی سمباده‌زنی بر آن، «تیزی‌زدایی» می‌کنند. در این حال بیننده ناچار است قدری از اصل فاصله بگیرد تا آن را ظریفتر ببیند و نزدیک‌شدن به اثر به منزله‌ی روءیت خلل‌های اجرا و موارد مرمّت است. در حالی که در اجرای میر می‌توانیم برای درک هر چه بیشتر هنر کاتب تا آنجا که مقدور است به اثر نزدیک شویم.
کلمه‌ی لحمد در اجرای میر به نظر ایستایی و شیب بیشتر و بهتری دارد و به همین اعتبار شاهد تعامل خوبی میان این کلمه با کشیده‌ی بسم در سطر اول هستیم. در اجرای امیرخانی این تعامل وجود ندارد که دلیل آن علاوه بر شیب‌بندی لحمد، انتخاب دانگ کوچکتر قلم برای اجرای بسمله است. دیگر اینکه به نظر می‌رسد بسلمه در وسط قرار نگرفته و از لحمد دور شده است. حتی دو سطر اول و دوم در سمت راست حالت واگرا پیدا کرده‌اند. در اجرای میر بین سطر اول و دوم رابطه‌ و پیوند بصری خوبی برقرار است.
بنگرید به نازکی و ظرافت حرف ح در رحمن در سطر دوم اجرای میر. در اجرای امیرخانی افزون بر اینکه اجرا حالت ماژیکی به خود گرفته که از مقتضیات سبک و شیوه‌ی کلهر و تابعان اوست که مواصلات نازکشان هم بهره‌ای از کلفتی برده است، شاهد کمبود فضا هم هستیم. فضای سفید داخل حرف ح در رحمن، کم و خفقان‌زاست. در اجرای مرحوم میر این قسمت به قدر کافی جادار اختیار شده است.
جای این سوءال وجود دارد که فضای سفید بین عالمین و رحمن برای چیست؟ آیا این گسل، برای القای انتقال از یک آیه به آیه‌ی بعد و احیاناً ثبت شماره‌ی آیه است؟
جواب منفی است. چرا که در سطر سوم بين کلمات دين و ايّاک که هر یک متعلق به یک آیه هستند، فاصله نینداخته است. وجه فاصله‌گذاری میان عالمین و رحمن را بعدآ توضیح خواهم داد.
حذف نقطه هاي رحيم که به قرینه روشن است، یحتمل برای پرهیز از ترافیک و تزاحم است.
اجرای لمین در عالیمن با مهارت زایدالوصفی صورت گرفته است. قراردادن دقیق الف در لعا در حفره‌ی زیر لمین، آسان نیست. گویی اول لمین را تحریر کرده و بعد به نگارش لعا مبادرت ورزیده است.
در سطر سوم که از بهترین سطور حمد میر است، بنگرید به همجهت بودن شیب سرکاف در مالک با شروع کشیده‌ی کاف. اجرای امیرخانی فاقد این هماهنگی است. در اجرای میر امتداد حرکت کشیده‌ی کاف را می‌آییم و می‌آییم و در یک نقطه توقّف می‌کنیم که همان واو در کلمه‌ی یوم است. اما در اجرای امیرخانی این واو به قدری کوچک و حقیر اختیار شده که جواب کشیده‌ی کاف را نمی‌دهد.
به میم یوم در اجرای میر نگاه کنید که چقدر استادانه و در جای دقیقی ترقیم شده. هم‌سطح است با واو  یوم. یعنی با همان نقطه‌ی درخشانی که گویی انتهای کشیده‌ی کاف را تعیین می‌کند همسطح و هم‌افق و گویی دو کفّه برای یک ترازوست.
 و قوس شروع میم هم تقریبآ افقی اختیار شده (با امتداد کشیده‌ی کاف در یک راستاست) تا این ترازو را بهتر القا کند. در اجرای امیرخانی شیب زیاد شروع میم که از سمت چپ صفحه به سمت راست است، این تقارن را مخدوش کرده است.
شیب قوس زیر میم را بنگرید که در امتداد شیب سرکاف مالک است. در اجرای امیرخانی سرکاف مالک و شیب میم را در کلمه‌ی یوم با یک چشم ببینید. هماهنگ نیست.
در اجرای امیرخانی الف در کلمه‌ی ایّاک در جای خوبی مستقر نشده و پا در هواست. در اجرای میر این حرف جای بسیار دقیقی و خوبی دارد و یا در ایّاک هم مجاورت خوبی با نون دین دارد. در اجرای امیرخانی ابدا حرف نون در دین و یا در ایاک تعامل خوبی با هم ندارند.
در سطر چهارم استاد امیرخانی و ایاک را در شروع سطر روی کرسی افقی نوشته است و میرعماد از کرسی مدور که شروعش با نزول همراه است سود برده. گویی واو و الف و یا در ایاک به وسیله‌ی سرکاف در کلمه‌ی ایّاک ربایش شده است. در اجرای امیرخای سفیدی بالای واو و ایا به همین دلیل زیاد است.
طرفین اهدنا در اجرای میر با بیاض‌های خوبی توازن یافته است. بنگرید به «ناالصر» و به سه الف: الف نا الف و لام صراط. این سه را میرعماد با مهندسی بسیار زیبایی مجاورنشین کرده است. هر کدام هم اندکی بالاتر از حرف بعد است: الف در نا اندکی بالاتر از الف در الصرا ا ست. الف خالی هم کمی از لام در لصرا بالاتر است. این تعبیه‌ی شیب در اجرای امیرخانی دیده نمی‌شود. همین ماجرا در ابتدای سطر بعد هم اتّفاق افتاده است.

حمد استاد امیرخانی که در اوایل دهه‌ی ۶۰ برای دوست و استاد خوشنویسم احمد پیله‌چی تحریر کردند و بعداّ به تملّک مجید ملکی قزوینی درآمد و از آن پس دیگر از سرنوشت این قطعه که دارای ترکیب‌بندی و صفحه‌آرایی متفاوتی است، خبری ندارم.ارتباط عمودی سطور
همچنانکه در مقوله‌ی سرودن غزل بحث ارتباط عمودی میان ابیات مطرح است، در خوشنویسی نیز چنین است و نباید تصوّر شود که ما به سطرهای مجزا و منفصل سر و کار داریم. بلکه سطرها با یک نیروی جاذبه و دافعه در حالی جذب و دفع یکدیگرند.
مع‌الاءسف در کلاس‌های تدریس خوشنویسی آنقدر که به لزوم رعایت فواصل و حالت‌ها به صورت افقی بها داده می‌شود، به لزوم این رعایت این اصل در بین سطور پرداخته نمی‌شود.
در اجرای میر قرارگیری لمین بر فراز لعا قلّه‌ای را در سطر دوم ایجاد کرده که کاملاً با فرورفتگی سطر اول در ناحیه‌ی «الله الرحمن» مچ شده است.
سطر اول و دوم در اجرای استاد امیرخانی ابداً این حالت پازل‌گونه را نسبت به هم ندارند.
کلمه‌ی نعبد در سطر سوم، کف گشاده‌ای است به حالت قنوت که «الرّحمن الرّحیم» را بر فراز خود نگه داشته است و این حالت با جدانویسی سوءال‌انگیز الرّحمن ‌الرّحیم از عالمین زیباتر جلوه می‌کند. نگاه کنید به نون کلمه‌ی نعبد و نقطه‌ی نون که به زیبایی حفره‌ی میان عالمین و رحمان را در سطر فوقانیش پوشش داده است.
در سطر پنجم هم ب در کلمه‌ی مغضوب همین حالت را نسبت به الصراط المستقیم دارد.
امیرخانی، با آنکه به تعبیر برخی از دوستان(۸) الگو و نمونه‌ی خطّ میر را در مقابل خود داشته است، برای نعبد چنین نقشی را در تعامل با رحمن و رحیم در نظر نگرفته است و دست کم شیب تند نعبد مانع این کارکرد می‌شود. حتی مرحوم میر برای نیل به این هدف، از یک مصلحت بدوی که رعایت امتداد شیب کشیده‌ی «نعبد» در مسیر سرکش (سرکج؟) کاف ایاک است، صرفنظر کرده است و نعبد را بالاتر نشانده است. این تصوّر که به این دقیقه تفتّن نداشته است، نابجاست. چرا که دقیقاّ در سطر بعد به همجهت‌کردن کشیده‌ی نستعین با شیب سرکش ایّاک عنایت داشته و آن را خوبی اجرا کرده است.
همچنان که نون کلمه‌ی نعبد و نقطه‌ی نون به زیبایی حفره‌ی میان عالمین و رحمن را در سطر فوقانیش پوشش داده است، بنگرید که چقدر زیبا دم حرف میم در یوم (سطر سوم) حفره‌ی ایجاد شده بین نستعین و اهدنا را در سطر بعدش پوشش داده است.
شیب‌بندی الف‌ها در ابتدای سطر پنجم (صراط‌الذین) در حال تعامل با شیب نستعین در سطر بالای آن است. در اجرای امیرخانی چنین تعاملی به لحاظ عدم شیب‌بندی در الف‌های یادشده وجود ندارد.
حالت زیگزاگی در چهارم کاملاً این سطر را در بین سطور سه و پنج گیر انداخته و قفل کرده است. برای اینکه تاءثیر این شکل از تنیدگی را بهتر دریابید، یک نسخه فتوکپی از این اجرای میر تهیّه کنید و سطور را با کاتر از هم جدا کنید. خواهید دید که هر سطر به تنهایی از استوا برخوردار نیست و به وضوح پیداست که با سطر قبل و بعدش معنای بصری پیدا می‌کند.
در سطر آخر، بلندپروازی لین باعث شده است که ضالین به شکلی پازل‌گونه در دل انعمت علیهم جای بگیرد و گویی دم میم علیهم، کلمه‌ی ضالین رو دور زده است.
در کل به نظر می‌رسد که سطح‌العرش هر سطر با توجّه به سطح الفرش سطر ماقبل تعیین شده است. در اجرای استاد امیرخانی برای تحقّق این امر تصمیم و تعمّدی دیده نمی‌شود و حتّی فاصله‌ی سطور نیز زیادتر از آن است که بتوان این دقیقه را در آن اجرا کرد. دقّت کنید که میرعماد فاصله‌ی افقی بین حروف و کلمات را بیشتر و فاصله‌ی سطور را کمتر در نظر گرفته است. در حالی که استاد امیرخانی در مقام معماری و چیدمان حروف و کلمات در کنار هم فضای کافی در اختیار نگذاشته و در عوض فاصله‌ی سطور را بیشتر اختیار کرده است.

دست گشاده و قنوت‌وار
حمد دیگری از استاد امیرخانی که اصل آن را برای خوشنویس همشهری‌ قزوینی‌ام نقی منتظری نوشتند و به صورت پوستر در اوایل دهه‌ی ۶۰ به چاپ رسیدگفته شد که کلمه‌ی نعبد دست گشاده و قنوت‌وار است. این کلام و استحسان را در خصوص سطر نخست این قطعه (بسلمه) نیز می‌توان ادّعا کرد. سطر میر از دو طرف دو دست گشاده به سوی آسمان است. سمت راست آن با سرازیری زیبای کشیده‌ی بسم که کف خالی دستی را تداعی می‌کند (به خصوص با پرهیز از قرار دادن حرفی در میان کشیده). در سمت چپ سطر نیز شاهد بالاروی درست در حیم هستیم. استعلای سطر به خوبی در این حال تاءمین شده است. در حالی که حیم در اجرای امیرخانی در جای خوبی قرار نگرفته و سطری مستوی بلکه در حال سقوط را تداعی و تصویر می‌کند. بسم الله میر با تقعّری که دارد، دست انابتی است به امید اجابت به سمت آسمان. شگفتا که قوس میان تهی سطر اول در تمام سطور بعد هم (بجز سطر آخر) تکرار شده است. گویند:
«حمد تنها سوره‌ی قرآن است که گویی از زبان انسان صادر شده است و کلّ سوره را می‌توان به دستان ستایشگری تشبیه کرد. در تفسير الميزان آمده است که انسان‌ها سه گروهند: برخورداران از نعمت که علوی‌طلبند و ره به عالم بالا دارند. مورد غضب قرارگیرندگان که سفلی‌طلبند و سرنگون می‌روند. و سوم گمراهان که سرگردان ميان زمين و آسمانند. ديدی - شیخ! - که «عليهم» در سطر آخر اجرای میر چقدر به حضيض افتاده بود و به نظر می‌رسید که از کرسی صحیح سطر تخطّی شده است و کلمه‌ی علیهم به قدری پرت افتاده که حتّی دم میم از کادر بیرون زده و بعدها هم در برش اطراف صفحه از بین رفته است. مهم نيست که ميرعماد در هنگام نگارش اثر چنين قصدي داشته است یا خیر؟ شاید به قول تو الذین در سطر ماقبل آخر، علیهم را دفع می‌کند. ما می‌توانیم با تفسير اثر هنري، وجودی مضاعف بدان ببخشیم و حتّی بار ديگر خلقش کنیم.» (۹)

حمد استاد امیر فلسفی با تذهیب خوب روح‌الله فاضلی وادقانیحمد رضا شیخ‌محمّدی که بر خلاف دیگر اجراهای حمد در قالب مربّع صورت‌بندی شده استپی‌نویس:۱. همه دانند که من سبزه‌ی خط دارم دوست (سعدی)
۲. دل می‌برد این خط نگارین (سعدی)
۳. دوست کلکسیونر خطّم امیر عاملی در مکالمه‌ی تلفنی اردیبهشت ۸۸ ابراز کرد:
به لحاظ اینکه تذهیب این اثر نفیس به سبک هندی صورت پذیرفته است و از سوی دیگر مرحوم میرعماد هرگز در ایّام حیاتش به آن اقلیم سفر نکرده است، به زعم برخی و از جمله حقیر این قطعه از خامه‌ی یکی از شاگردان خوش‌پنجه و هندی‌المسکن مرحوم میر صادر شده و به رقم الحاقی عمادالحسنی مزیّن شده است. بعد از قتل میرعماد شاگردان او از جمله عبدالرّشید (خواهرزاده‌ی میر) و محمّدصالح به هند و کشمیر و پاکستان تارانده شدند و آن منطقه را پناهگاه خبوی برای اسکان یافتند. حتّی پادشاه هند به شاه عباس صفوی پیغام می‌دهد که اگر میرعماد را در اختیار من می‌گذاشتید، معادل وزنش به شما طلا می‌دادم. اصل این قطعه در هند است و فتوکپی و عکس آن از کشور مزبور به ایران آمده است. دوایر میرعماد در خطهای مسجّل او به گونه‌ایست که بیضیش به دایره می‌زند ولی دوایر این اجرا بیضی است.
تنافر بین ر  و  ب در کلمه ی رب و اتّصال نچندان خوب بین واو و ضاد در کلمه‌ی مغضوب از دیگر شواهدیست که شک عدم انتساب این قطعه را به میر تقویت می‌کند.
۴. این خطّ شریف از آن بنان است / واین نقل حدیث از آن دهان است (سعدی)
۵. به هر الفی، الف قدّی برآید (باباطاهر عریان)
۶. این خط به زمین نشاید انداخت / کز جانب ماه آسمان است (سعدی)
۷. برگرفته از زنده‌گویی‌های «لعبتی از جنس فلسفه و وسوسه» در چت ۳۰ فروردین ۸۷
۸. علی رضائیان مدرّس انجمن خوشنویسان شعبه‌ی قم
۹. برگرفته از صحبت‌های «لعبتی از جنس فلسفه و وسوسه» در چت ۸ اردیبهشت ۸۷

به پسند تو بسنده می‌کنم!

با تشکر از دوستم آزرم که مونتاژ این اثر را که در دو قطعه اسکن شده بود تقبل کردمدام هی با خودم کنار می‌آیم از خودم تعهّد می‌گیرم که اینجا را که محیط فاخر خوشنویسی است و محلّ آمد و شد دوستان فرهیخته از سراسر کشور و گاه از بیرون مرزهاست، محلّ طرح مطالب عشقولانه و احساسات شخصی که زمانش هم از ما گذشته و باید از موی سفیدمان شرم کنیم نکنم و به توصیه‌ی استاد موحّد عمل کنم نمایم و بپردازم به رفع اشکالات مضمن مزمن خطّم (گریه) و از حاشیه‌روی‌ها و امور اضافی بپرهیزم و بپردازم به بچسبم به اصل کار. ولی نمی‌شود. مگر می‌شود؟دلم هوایی است و چشمانم همنوا با بمخوانی باران موسمی که این روزها در قم باریدن گرفت، هوای گریه دارد. دوست خوشنویسم محمّدحسین رازقی دیروز در جلسه‌ی مدرّسین انجمن خوشنویسان قم ازم پرسید که آخه برای چی؟ فراق؟ از درد فراق و از فشار ناکارآمدی مهارت‌های متعدّدم برای اینکه یا تو قرار بگیری و بمانی پیشم و یا من در فراقت بیقراری نکنم.
باور نمی‌کنی که دست و دلم به نگارش پستی در این وب جز پس از آنکه به تو تقدیمش کنم یا ذکری از تو در میان آن به میان آورم، نمی‌رود. (گریه) نمی‌دانم چه شد که شدی محک و ملاک و خط‌کش و میزان‌سنج من. اگر بپسندیم، پسندیدنیم و گرنه ناپسندم. حال اینک می‌پسندی این اثر را؟ (گریه) می‌دانم که باز اصرار داری که شیخ! از پارکینگ ۵۵ متری‌ات بزن بیرون. چرا آخه بزنم بیرون؟ مگه من کارم بیرون منزل خونه است؟ (گریه) به خدای لاشریک له به جان عزیزت که از جان دوستتر دارم، قطعاتی از سری آنچه در این پست تقدیمت می‌کنم، در همین پارکینگ و محیط‌های اینچنینی اینجوری تحریر شده است. چرا خون به دلم می‌کنی؟
تذهیب این اثر در ازای رقم بالایی با طلا انجام شده است. قلمگیری‌های استادانه‌ی رامین مرآتی را می‌بینی که خیلی از خوشنویسان سابقه‌دارتر از من دوست دارند اثرشان مزیّن به چنین تذهیبی باشد و به هر دلیل نیست؟ (گریه)
چرا اینقدر اصرار داری نت را رها کنم؟ (گریه‌ی شدید) مگر این گالری مجازی که از همه جای دنیا بهش دسترسی هست و توانسته ام کاری کنم که اینجا هر روز قریب صد نفر کلّی بازدیدکننده داشته باشم، کمتر از گذاشتن نمایشگاه انفرادی در یکی از گالریهای تهران صبا است؟. چرا تصوّر می‌کنی که بار را کج بسته‌ام و هی توصیه‌ام می‌کنی به پرهیز از اتلاف وقت؟ چرا این حرف را به ده‌ها هنرمندی که یک دهم من هم تولیدات هنری پروداکت ندارند نمی‌زنی؟


یادآوری: قطعهء خوشنویسی ارائه‌شده در این پست را در خلال یک معامله به کیوان شجاعی‌منش دادم و ایشان هم آنگونه که بعدآ عنوان کرد، آن را به خانواده‌ای در تهران که زنده‌یاد «صادق هدایت» با آنها مرتبط بوده هدیه می‌کند و این اثر در اتاق پذیرایی منزل آنها نصب می‌شود، منزلی که ظاهرا دارای ۵ هزار کتاب نفیس است. گفتنی است: خانوادهء مزبور که در خلال برخی معاملات خوشنویسی به جناب شجاعی‌منش مساعدت‌هایی کرده و بهره‌هایی رسانده بودند، گهگاه در خلال تماس‌هایی که با شجاعی‌منش می‌گیرند، می‌پرسند که حال شیخ چطور است؟

لینک مرتبط از راست به چپ:

 

دو قطعه حمد منتشرنشده

حمد محمد شهبازی و تذهیب طلای استاد حسین تنکابنیحمد استاد امیر فلسفی و تذهیب طلای روح‌الله فاضلی وادقانیسمت چپ:
سوره‌ی مبارکه‌ی حمد
به قلم و رقم استاد امیر فلسفیو تذهیب طلای روح‌الله فاضلی وادقانیfazeli vadeqani vadeghani
قیمت: ۳ میلیون تومان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــسمت راست:
سوره‌ی مبارکه‌ی حمد
به قلم و رقم محمّد شهبازیو تذهیب استاد حسین تنکابنیhosein tonkaboni tonekaboni
قیمت: ۳ میلیون تومان (فروخته شد)

بیراه ندانستم در روزهای پایانی سال جاری و طلیعه‌ی سال جدید و در روزهایی که سرمای زمستان رخت بربسته و نسیم روحبخش بهاری وزیدن گرفته است، به حکم  ِ «کس نخارد پشت من / جز ناخن انگشت من» به جای امیدبستن به تلاش این و آن، خودم دستی به سر و روی این وبلاگ که دوماین زیبای www.mashq.ir نیز کاربران را بدان هدایت می‌کند،  بکشم تا سال جاری که اواسط آن با خاطره‌ی نچندان خوش رکود وبلاگ حاضر و به ادّعای بسیاری از دوستان طرح مباحث غیرمرتبط با خوشنویسی در این تارنما همراه بود، با تحرّک تازه در محیط حاضر به پایان خود نزدیک شود.
دو قطعه خطّ نستعلیق در این پست تقدیم دوستان می‌شود که قرارگیری آن در کنار هم امکان مقایسه بین دو شیوه نگارش و دو طرز تلقّی و پسند را امکان‌پذیر کرده است. در اجرای محمّد شهبازی قرائت ایشان را از شیوه و مکتب حضرت استاد میرعماد در قالب ترکیبی تازه از سوره‌ی حمد شاهدیم و در اجرای استاد امیر فلسفی بدون توسّل به صفحه‌آرایی بدیع، همان ترکیب آشنا و سنّتی با تاءسّی از شیوه‌ی استاد غلامحسین امیرخانی اجرا شده است.
هر دو قطعه از تذهیب‌های فوق‌العاده‌ای نیز برخوردار است.

                                                                                           با تشکّر از دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی
                                                                                            که همواره دست و دلبازانه قطعاتی را که در دست دارد،
                                                                                              برای اسکن‌گیری در اختیار حقیر می‌گذارد.

سیاه‌مشق چهار قل 4ghol 4qol chaharghol رضا شیخ‌ محمّدی + تذهیب استاد رامین مرآتی

در شمار افتخاراتی که در طول فعّالیّت هنری نصیب من شد، دوره‌ی همکاری با استاد رامین مرآتی (تذهیب‌کار موفّق ایرانی مقیم کرج) است.
اثر حاضر که نگارش چهارقل شریف به خطّ نستعلیق و در قالب سیاه‌مشق ابداعی و ابتکاری حقیر است، مزیّن به تذهیب خوب با طرّاحی و قلمگیری خوب جناب مرآتی است و امضای ایشان هم در پا و پایین اثر دیده می‌شود.


لینک قطعه در سایز بزرگتر

لینک چهار قل‌های دیگری از من >>> اینجا

خط من و تذهیب رامین مرآتی

الله نور السّموات و الاءرض
 مثل نوره کمشکوة فیها مصباح

خط : رضا شیخ محمّدی
مرداد ۸۶
تذهیب : رامین مرآتی
اندازه‌ی اصلی : 44x۳۱cm
با تشکّر از دوستم آ.آزرم
که زحمت مونتاژ این اثر را که در ۴ قطعه اسکن کرده بودم، به عهده گرفتند.
این اثر به ۵۰۰ هزار تومان به استانداری قزوین فروخته شد

سوره‌ی حمد در قالب سیاه‌مشق نستعلیق به قلم من

سوره‌ی حمد
سیاه‌مشق نستعلیق
خط :
رضا شیخ محمّدی
خرداد ۸۶
تذهیب : دخترخانمی از شهر اراک (شاید خانم ملیحه کاظمی)
شهریور ۸۷

خط من و تذهیب الناز ارجی

 

سوره‌ٔ اخلاص، اثر خوشنویسی نستعلیق: رضا شیخ محمّدی، تذهیب: الناز ارجی
اندازه‌ٔ اصلی:
21.5x۱۴ سانتی‌متر

قطعه ی فوق قبل از تذهیب  قطعه ی فوق قبل از تذهیب
   
قیمت قطعهٔ پایین سمت چپ (شکل درخت): ۲۲۰ هزار تومان واگذار شد.

اصلاح لینک‌ها: ۱۴۰۰/۱۱

در باب کتیبه‌نگاری با اجزا و عناصر نستعلیق

نمونه‌ی کتیبه‌نویسی رضا شیخ محمدی با عناصر نستعلیق / پیشنهادشده برای کاشیکاری عمودی در مساجدحضرت یوسف غیاثی!
تصوّری که من از کتیبه‌نگاری دارم این است که یک سوره‌ی قرآن را در مستطیلی با عرض کم و طول دراز از راه بافتن کلمات و حروف در هم و بعضاّ ردکردن الف از سوراخ ف جاسازی ‌کنند. من به رغم تصوّر جناب احمد عبدالرّضایی، کتیبه را هشت‌الهفت و قرم‌قاطی و شلّه‌قلمکار حتّی در ظاهر آن ندیده‌ام و این اتهام به این چاکر چرک وارد نیست. لذا ایشان چوب سگ‌زنی‌شان را بهتر است روی بچّه‌مچّه‌ها بلند کنند نه آدمی که با کمی اغماض به اندازه‌ی خودشان سابقه در خط و خطبازی دارد. من از بچّه‌گی مقابل کتیبه‌های لاجوردی و هفت رنگ مساجد روستاهای اطراف قزوین که پدر آخوندم تعمیرات آن را به کمک اهالی، آستین بالا کرده بود، می‌ایستادم و می‌توانستم آیات را بخوانم. دیگران - حتّی پدرم - گاه از عهده‌ی ردگیری کلمات خطّ ثلث با چشم برنمی‌آمدند و من از عهده‌ی این کار برمی‌آمدم. حتّی غلط‌های اعرابی و ادبی برخی کتیبه‌های نصب‌شده را می‌دیدم و به پدرم گوشزد می‌کردم. در یک مورد در اوایل انقلاب که حدوداّ سیزده، پانزده ساله بودم و یکی از کتیبه‌های مسجد روستای «نیکویه» را می‌خواستند نصب کنند، پدرم به من ماءموریّت داد که با بنّای مربوطه بروم بالای داربست تا کاشی‌های کتیبه را اشتباه نصب نکنند.
در کل تصوّر من این است که در ثلث این قابلیّت هست که با یک سوره یا حتّی آیه، یک فضای مستطیلی را طوری فرش کنند که نه هیچ نقطه‌ای سفید و کچل بماند و نه یک کلمه و حرف، لای دیگر کلمات و حروف گم و گور شود.
اینکه من به شما گفتم که با شیوه‌ی ابداعیم در سیاه‌مشق می‌خواهم کتیبه‌نگاری کنم، چون با این کیفیّت از چیدمان پازلی حروف و کلمات، می‌توان همان کار فرش‌کردن را انجام داد. در حالی که در سیاه‌مشق‌های چندلایه و اصولاً در سیاه‌مشق‌های مرسوم نستعلیق که در آن مکررنویسی هست، گاه یک واژه و حرف زیر دیگر لایه‌ها دفن می‌شود. اما با راه و رسمی که من صنعت کرده‌ام، می‌شود بدون ماسکه‌کردن اجزا و عناصر، فضاسازی کرد. نه آقاجان! بروید بگویید شیخک گفت:
«ما که حرفه‌ای کتیبه نمی‌نویسیم، در درک نظم ظاهر و باطن آن، کمتر از مجریان متبحّر در اجرای کتیبه نیستیم.»
                                        لینک مرتبط (تصویر در سایت اسنیپس که فعلا غیرفعال است) >> اینجا
تذکّر:
در ۲۰ مرداد ۸۷ و بعد از تلفن دوست خوشنویس و خطبازم علی نجفی و به توصیهء ایشان مختصر تعدیلی در این نوشته به عمل آوردم که موارد تغییر با رنگ زرد مشخّص شده است.

سیاه‌مشق خودم روی کاغذ دست‌ساز

 سوره‌ی مبارکه‌ی حمد و کوثر که به خطّ نستعلیق
و در قالب سیاه‌مشق ابداعی خودم
با مرکّب قهوه‌ای و آلبالویی بر روی کاعذ دست‌ساز نوشته‌ام. این کاغذها از هند وارد و در اسلامشهر تهران آهارمهره می‌شود
و در ابعاد 50x۷۰ آن به قیمت ۱۵ هزار تومان به فروش می‌رسد.
دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی در ماه‌های اخیر برای این قطعات مشتری پیدا کرده و شوق و ذوق مرا برای تولید آن‌ها مضاعف کرده است. آنگونه که ابراز می‌کرد برخی از آثار مرا که از این دست تحریر شده است، از طریق واسطه در امارات و ترکیّه و حتّی لندن به فروش رسانده است. امیدوارم بدون افتادن به دام و دامن فلّه‌نویسی، آثاری خلق کنم که ضمن برخورداری از عیارها فنّی و متخصّص‌پسند، در بازارهای  فروش هم موفّق باشد.

ثلث / استاد موحد

بخشی از  کتیبه‌ی‌ ثلث به قلم استاد سیّد محمّد حسینی موحّدمشهد / شهریور ۸۶ / عکّاس: رضا شیخ محمّدی
با تشکّر از دوستم آزرم که زمینه‌ساز عضویّت من در «rapidshare» گردید، سایتی که امکان بهتر و مطمئنتری برای هاستینگ تصاویر و اطّلاعات فراهم می‌کند.

چند اثر نستعلیق از رضا شیخ محمّدی / تذهیب: الناز ارجی

اندازه‌ی اصلی20dr۱۶cm asli 20dr27.3cm   
برای روءیت اطلاعات دقیقتر در خصوص این قطعات، ادامهء مطلب را کلیک کنید!
ادامه نوشته

سوره حمد با خط من و تذهیب رامین مرآتی

قبل از تذهیب:                                                          


 

 

 

 

 

 

 

 

 






بعد از تذهیب با طلا و قطعه‌بندی:



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دو سیاه مشق از من با تذهیب رامین مرآتی

رباعی معروف خیام نیشابوری
 آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت


لینک‌های اسنیپی (آیا بیمصرف؟): ۱ و ۲ و ۳  و ۴ 

استفاده‌ی خاموش روزنامه‌ی کیهان از وبلاگ حاضر

کیهان ۲۵ بهمن ۸۶ صفحه‌ی ۱۱ماجرای استفاده‌ی سودجویانه و بی‌ذکر نام منبع و ماءخذ از اسکن‌های اوریژینالی که در وبلاگ حاضر قرار می‌دهم، همچنان ادامه دارد. اگر این روند ادامه یابد، شاید مجبور شوم در شیوه‌ی ارائه‌ی آثار (آپلود با دی.پی.آی و رزولاسیون بالا) تجدید نظر کنم و آثار مزبور را از طریق ایمیل و تنها برای اعضای وبلاگ ارسال کنم.
آخرین مورد از این اقتباس‌های بی‌سروصدا و بی‌رعایت حقّ کپی‌رایت، استفاده‌ی روزنامه‌ی کثیرالاءنتشار کیهان از یکی از اسکن‌هایی است که در مورّخه‌ی پنج‌شنبه ۲۵ بهمن ماه سال جاری در وبلاگ حاضر در این پست قرار داده بودم. تصویر، مربوط به خطّی به قلم و رقم من و نگارش‌یافته بر اساس سوره‌ی مبارکه‌ی حمد و اخلاص بود که به شیوه‌ی سیاه‌مشق ابتکاری انجام داده یودم و تذهیب آن را دوست خوش‌ذوق و  جوانم «حسین نظیفی» انجام داده بود.
کیهان در صفحه‌ی ۱۱ در خبر مربوط به برگزاری «جشنواره‌ی هنرهای تجسّمی کشور» که ۲۹ بهمن ماه در مشهد برگزار می‌شود، از این اسکن استفاده کرد. با تشکّر از دوست تذهیب‌کارم «سید محمّدحسین سیدکریمی» که مرا در جریان این امر قرار داد و روزنامه را در اختیار بنده گذاشت.

قطعه‌خطی به قلم و رقم حقیر رضا شیخ محمدی

خط رضا شیخ ‌محمدی / بهمن ۸۶

سوره‌ی مائده
آیه‌ی هشت :

 

 

 



یا ایها الذین آمنوا
کونوا قوامین لله
شهداء بالقسط
و لایجرمنکم شنئان قوم
علی الا تعدلوا
اعدلوا
هو اقرب للتقوی
و اتقوا الله
ان الله خبیر بما تعملون 





 



قطعه در سایز بزرگتر

چهار صفحه از یک قرآن قدیمی حدودآ ۷۰۰ ساله

۳۲ برگ از یک قرآن شریف به خط ریحان با امضای یاقوت مستعصمی
 
yaqoot yaghoot iaghoot mostasami (قدمتی حدود ۷۷۷ ساله) در تابستان ۸۵ توسط دوست کلکسیونر قزوینی‌ام امیر عاملی به دوست مجموعه‌دار قمی‌ام ح.ر به ۸ میلیون تومان فروخته شد
و دوست نوسمسارم علی نجفی آنگونه که در مکالمه‌ی تلفنی ۲۸ شهریور ۸۵ ابراز کرد، واسطه‌ی این معامله بود. مشاوره‌ی بعد از خرید ر با جناب علوی - از مجموعه‌داران معمم قمی - و تشکیک نامبرده در اصالت قرآن مزبور، خریدار را به فسخ معامله و بازستانی چک و استرداد قرآن وادار کرد. آنگونه که فروشنده به حقیر ابراز کرد، دیری نپایید که ناخرسندی بدوی ایشان، با خرسندی ناشی از فروش قرآن مزبور به ۱۲ میلیون تومان جابجا و جبران شد، ضمن اینکه ۴ ورق از آن قرآن به عنوان نمونه در نزد امیر عاملی باقی ماند. در سفر اخیرم به قزوین (اواسط آذر ۸۶) در خلال یک شب معامله و مبادله‌ی خط با عاملی،
خوشبختانه دو ورق از آن ۴ ورق به دست حقیر رسید. عاملی ابراز کرد که اصل این قرآن در خارج از کشور به ۲۸ میلیون تومان به فروش رفته است و کارشناسان خط قدیمی، آن را زیر دستگاه گذاشته و تشخیص داده‌اند که کتابت آن، ۱۰۰ سال بعد از زمان یاقوت مستعصمی (در واقع حدود ۷۰۰ سال پیش) صورت گرفته است. برخی از دوستان که اصل این چهار صفحه را در ایّام حاضر در نزد من مشاهده کردند،
ابراز نمودند که کاش این اوراق از اصل قرآن تفکیک نمی‌شد، یا دست کم اینک به اصل قرآن مزبور - حتی در قالب اهدا و به رایگان - ملحق ‌شود.  برخی دیگر هم به شوخی تواءم با جدّی پیشنهاد می‌کردند که از طریقی (مثلاً اینترنت) صاحب قرآن مزبور (که فرد یا موزه‌ای است) را پیدا کن و برای فروش این دو ورق و الحاق آن به قرآن مزبور، قیمت بالایی پیشنهاد بده! علی‌الحساب امیدوارم دوستداران اشیاء عتیقه و نایاب که به این وبلاگ سر می‌زنند، تصاویر اسکن‌شده‌ی این چهار برگ را ببینند، بپسندند و در کامپیوترشان سیو کنند:

       
در قطع کاملاً بزرگ                                                                         در قطع کاملاً بزرگ

        

در قطع کاملاً بزرگ                                                                      در قطع کاملاً بزرگ 

آخرین آپدیت‌های وبلاگ

پست چند قطعه خط و عکس منتشر‌‌نشده از استاد کرمعلی شیرازی
با افزودن یک قطعه خط جدید از ایشان که در نمایشگاه طلیعه‌ی ظهور عکاسی کرده‌ام، در ساعت ۱بعد از ظهر روز ۹ شهریور۸۶ آپدیت شد.

پست «چهار قطعه خط قدیمی برای مجموعه‌ی شخصی رضا شیخ محمدی»
با افزودن اطلاعاتی چند در مورد این قطعات و چند اسکن جدید،
در ساعت ۴ صبح روز ۲۹ مرداد ۸۶ آپدیت شد.

 

پست «چلیپاهایی به قلم آقایان و اساتید: امیرخانی، کیخسرو خروش، علی رضائیان، علی بخشی» با اصلاح بزرگنمایی چلیپای «عشاق سر به جیب نه آسان کشیده‌اند»
از علی رضائیان، در ظهر روز ۵ مرداد ۸۶ آپدیت شد.

پست « قرآن خطی به خط عبدالله عاشور »
با افزودن یک اسکن تازه از صفحه‌ی تذهیب‌دار قرآن مزبور
و بیان یک خاطره در خصوص فروش این قرآن،
در ساعت ۲ صبح روز ۵ مرداد ۸۶ آپدیت شد.

پست 
« چند قطعه خط عربی و منتشرنشده »
با تکمیل شناسنامه‌ی قطعه‌خط استاد «حامدالآمدی» و عباس بغدادی (لاحول)
در ۴ مرداد ۸۶ آپدیت شد.

خط حقیر برای شرکت در مسابقه‌ی طلیعه‌ی ظهور (مرداد ۸۶)



تذهیب سید محمدحسین سیدکریمی (نرخ دریافتی بابت تذهیب ۵۰ ه.ت)

                                                                                                همین قطعه در سایز بزرگتر

این قطعه را در آذر ۸۶
در خلال یک معامله و مبادله با امیر عاملی کلکسیونر قزوینی
به ایشان دادم.

سوره کوثر اثر محمدعلی قربانی

قطعه‌خط نستعلیق به قلم «محمّدعلی قربانی» از خوشنویسان معاصر و پیرو شیوه‌ی استاد غلامحسین امیرخانی. قبلا هم این قطعه را در بلاگ قرار داده، مکررآ مشاهده می‌کردم در موتورهای جستجوی اینترنتی در سرچ عکس‌های مربوط به خوشنویسی، مورد انتخاب کاربران قرار می‌گیرد. از این رو بار دیگر این قطعه را تقدیم بازدیدکنندگان می‌کنم. ترکیب‌بندی بدیع و موفّقی از سوره‌ی مبارکه‌ی کوثر را در این اثر شاهدیم.
 اصل این قطعه در شمار قطعاتی بود که از دوست خوشنویسم امیرمیثم سلطانی خریدم. متن به شهادت توضیح زیرش توسط قربانی برای سلطانی تحریر و به او هدیه شده است. اسکن حاضر را از روی اصل قطعه و بعد از خریداری به ۲۵ هزار تومان تهیه کردم.
مدّتی بعد قطعه را در خلال یک معامله در قزوین به دوست خوشنویس و کلکسیونرم امیر عاملی فروختم. در تیر ۸۶ که مجددا به قزوین رفتم، اثر را تذهیب‌شده بر دیوار منزل عاملی مشاهده کردم و وسوسه شدم دوباره بخرمش! گفت: «بعد از خرید از شما آن را برای تذهیب در اختیار یکی از شاگردان استاد رامین مرآتی در قزوین (ظاهراً خانم الناز ارجی) قرار دادم و ۴۰ ه.ت بابت تذهیب پرداختم». به هر حال حقیر مجددآ قطعه را از عاملی طی یک مبادله بازپس گرفتم! و اسکن دیگری از روی آن این بار با شکل و شمایل جدید تهیّه کردم. این بار حدود نه ماه این قطعه مهمان من بود و در فروردین ۸۷ در خلال یک مبادله و معامله در دولت‌آباد شهرری به دوست نوسمسار و خطبازم سیّد محمّد حسینی فروختمش و بعد از آن از سرنوشت اثر اطلاعی ندارم.
   لینک‌های مرتبط: اینجا و اینجا                  آپدیت: ۱۲ آذر ۹۰

چند قطعه خط منتشرنشده‌ی عربی از هاشم، ماجد و عباس بغدادی

  سمت چپ:آیهء شریفهء و اکثرهم للحق کارهون / تحریر: استاد عباس بغدادی (۱۴۱۷ قمری) / تذهیب: استاد روح‌الله فاضلی وادقانی / ابعاد اثر: ۶۲ در ۵۰ سانتیمتر / پهنای قلم: ۷ میلیمتر / قیمت: ۶۰۰ هزار تومان

این قطعه‌ی از
عبَاس بغدادی را که مزیــــّن به تذهیب روح‌الله فاضلی وادقانی از تذهیب‌کاران خوب قم است، در فروردین ۸۵ در منزل دوست عرب‌زبان و نوسمسارم سیّد محمّد حسینی در شهرری دیدم و ظاهرآ بعدآ در ازای نیم‌میلیون تومان و از طریق علی نجفی پسر جواد سبتی
وارد مجموعه‌ی دوست کلکسیونر قمی‌ام ح.ر شده است.
‌این قطعه از عبّاس بغدادی
abbas baqdadi baghdadi که قطع اصلی‌اش۷۰*۵۰ است، در ۱/۸۵ از دوست اصفهانی مقیم قمم محمود حبیب‌اللّهی به ۳۶۰ ه.ت خریدم و چند روز بعد به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم. قسمت داخلی تذهیب اثر در سال ۸۳ توسَط  کیوان شجاعی‌منش و حاشیه‌ی بیرونی آن از سوی خانم مهدوی از هنرجویان شجاعی‌منش در اراک انجام شده است.


قطعه از هاشم محمّد بغدادی >>>تذهیب این قطعه با طلا و به نرخ ۱۰۰ ه.ت توسّط حسین تنکابنی (مقیم کرج) به سفارش سید محمد حسینی صورت گرفته است. حسینی برای قطعه‌ی فوق ۲ میلیون تومان قیمت گذاشته است.

مشابه (یا عین) این قطعه را در سمت راست
 مشاهده می‌کنید.
تصویر سمت راست را از
گالری «هاشم محمّد بغدادی» نقل کرده‌ام.

آثاری از خودم



 

 

☻ سوره‌ی حمد
در قالب سیاه‌مشق بدیع با مفردات نستعلیق و ترکیب تازه
اثر رضا شیخ‌محمدی
آبان ۸۵



☻ سیاه‌مشق بدیع با متن ترانه‌ی:
«شد خزان گلشن آشنایی / بازم آتش به جان زد جدایی / ...»
مفردات نستعلیق و ترکیب تازه
اثر رضا شیخ‌محمدی
آبان ۸۵




☻ بیت حافظ:
«ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است / ببین که در طلبت حال مردمان چون است»
در قالب سیاه‌مشق بدیع با مفردات نستعلیق و ترکیب تازه
اثر رضا شیخ‌محمدی
آبان ۸۵

برخی از آثار خوشنویسی حقیر (3) قطعه نستعلیق





 

برخی از آثار خوشنویسی حقیر (2) سیاه مشق














 

 




سیاه‌مشق حقیر بر روی بیت دوست شاعرم و خوشنویسم « امیر عاملی »:
عمر گرامی رفت و نشد ، تا که ز چنگت دل ببرم
امشب و هر شب ای صنما ، در پی دیدار سحرم





سیاه‌مشق حقیر بر روی سوره های حمد و قل هو الله احد

قطعاتی به قلم حقیر ،خط در گرافیک ، گرافیک در خط ، تایپوگرافی ، نوگرایی در هنرهای سنتی ، هنر آوانگارد


                                                                                     قبل از تذهیب



                                                           بعد از تذهیب اولیه (عکاسی با دوربین دیجیتال)


                                                                      بعد از تذهیب اولیه (اسکن از روی اصل)



                      بعد از تذهیب نهایی توسط سیدکریمی و پاسپارتو (نرخ دریافتی بابت تذهیب: ۱۵ هزار تومان)


دو قطعه‌خط سیاه‌مشق نستعلیق با سبک خاصی در تنیدگی کلمات و اجزا در یکدیگر که حقیر بدان نایل شده‌ام و پیشتر مشابهش را ندیده‌ام، در این پست تقدیم می‌شود.
این دو قطعه در ایام نوروز و در سفر حقیر به تهران و قزوین برای دیدن اقوام، تحریر شده است.
بسیار شنیده‌ام که:
خارج از فضای خاصی که هر هنرآفرین برای خود در منزل و سکناگاهش ساخته و در آن به خلق اثر می‌پردازد، آفرینش اثر هنری، خوب از کار و آب در نمی‌آید و آن چیزی که باید بشود، نمی‌شود.
خوشبختانه حقیر با این سبک از سیاه‌مشق که حالت بافندگی قالی را دارد و هر جزء در کمال دقت بر بستر جزء قبلی قرار می‌گیرد (گاه ساتر عیوب حرف و جزء مجاور است و گاه مکمل آن)
حس می‌کنم حتی در حالت ناآمادگی و در خلال سفر هم می‌توانم مشقی بنویسم که
همزمان هم چرکنویس است و هم پاکنویس.
از این حیث که به صورت بداهه و بدون برنامه‌ریزی قبلی تحریر می‌شود، انگار قرار است اتودی برای اجرای اصلی باشد (که از قضا می‌تواند بعدآ دوباره‌نویسی شود و احیانآ مشکلاتش اصلاح گردد)
اما در عین حال و در نهایت، پاکنویس از کار درمی‌آید؛
شاهدش اینکه این دو قطعه را امروز قبل از اسکن‌کردن، در اختیار دوست تذهیب‌کارم «حسین نظیفی» قرار دادم تا تذهیب کند و هر کدام را تا سقف ده هزار تومان.
به هر تقدیر با این سبک تمرین خط که تواءم با ارائه‌ی کار جدی است، با یک تیر چند نشان می‌زنم.
دیگر اینکه من دوست دارم با حفظ حالت کمکاری ، با یک دست چند هندوانه‌ (ی کوچک) بلند کنم
(هم به خط برسم هم آواز‌خوانی، هم نویسندگی، هم عکاسی، هم وب‌گردی و هم ولگردی!)
نمی‌توانم و نمی‌خواهم در تمرین خط در تمرین‌هایی که نهایتا سر از سطل آشغال درمی‌آورد،
وقت و قوت صرف کنم؛
به خلاف برخی از همتایانانم در خطه‌ی خط که شب تا صبح «واو» مشق می‌کنند
و نهایتآ هرازگاه مشق‌های تلنبارشده‌شان را در گونی می‌کنند و در بیابان‌های اطراف قم دفن می‌نمایند.
بنده ضمن ارج‌نهادن به این شیوه کار این دوستان
(چون باعث می‌شود اسم جلاله زیر دست و پا نماند و دفن شود! ... محض شوخی عرض شد!)
که در جای خود محترم و حاکی از یکدندگی و پشتکار و میل به رفتن به بیخ کار در مقام درآوردن یک حرف نستعلیق با قلم (و بدون ساخت و ساز) می‌نماید، هرگز چنین سلوکی را نداشته‌ و یحتمل نخواهم داشت و به میانبرها می‌اندیشم.
دو قطعه سیاه‌مشق این پست (یکی با متن کلاسیک و بی‌تاریخ‌مصرف سوره‌ی حمد + قل هوالله احد + سوره‌ی کوثر با ترکیب جدید و دیگری چهار‌قل مبارک) محصول چنین اندیشه‌ای است.
نظر دوستان بازدیدکننده در اینکه آیا کلمات فوق یا اجرای خوشنویسی حاضر را می‌پسندند یا خیر،
شنیدنی است.

 قبل از تذهیب


 
                                                                                     بعد از تذهیب سیدکریمی (اسکن موءمنی)




                                                                                   بعد از تذهیب (اسکن پدیده قرن قم)

قطعه فوق در سایز بزرگتر (اسکن پدیده قرن)
قیمت اثر: فروخته شد


قطعه ی سوم که به همین سیاق نگاشته ام

و اصل آن در اختیار دوست خوشنویس و شاعرم امیر عاملی است.
این قطعه با تکرار بیت:
( از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوار بماند )
در اردیبهشت ۸۶
خلق شده و اسکن حاضر توسط سید پابرهنه تهیه شده است:



قیمت اثر: فروخته شد

سیاه‏‌مشق شیخ (سورهء حمد)

تکه‌ی از یک قرآن عهد تیموری

 

تکّه‌ی از یکی از صفحات قرآن عهد تیموری
(حدوداً ۷۰۰ ساله)
این تکّه را در خلال یک معامله
از دوست کلسیونرم امیر عاملی
به ۲۰۰ هزار تومان خریدم.


قیمت: ۲۵۰ هزار تومان فروش به غیاث علوی در اسفند ۹۲

چند اثر خوشنویسی از حقیر

 

سیاه‌مشقی در بالاست که به صورت ارتجالی تحریر شده؛ هم متن و هم ترکیب و گلاویزشدن کلمات در هم و بافت و به تعبیر من «نسّاجی کلمات»ش بداهه و بدیع است. متنش این است:
روزهایی در پیش است که در آن، شیخ در خواب مرگ خفته است و همین سیاه‌مشق از پستو خارج می‌شود و در مجلس ترحیم او پخش می‌شود و زنان صیحه می‌زنند و اسبان شیهه می‌کشند و شیخ، خفته در میان تابوت، مبهوت سرنوشت محتوم خویش است تا حق چه تقدیر کند و هوالحی
تحریر شد در هشت آذرماه هشتادوچهار در بلده‌ طیبه‌ی قم صانها الله تعالی عن الحدثان

کتابتی هم در بالا آورده‌ام با متن نفحاتُ‌الأنس که ذکرش در یکی از خاطره‎نوشته‎هایم میان آمده. بخوانیدش: اینجا

آرشیو قطعات نسخ زین‌العابدین اصفهانی (اشرف‌الکتاب)

آیةالکرسی به رقم اشرف‌الکتاب به تاریخ ۱۲۷۷ قمری
این قطعه را چند سال پیش از محمود حبیب‌اللهی دوست اصفهانی‌ام به ۵۰۰ هزار تومان خریدم و چند سال بعد به حدود ۷۰۰ ه.ت به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم.
مدّتی بعد حبیب‌اللّهی نقل می‌کرد که در سفری که با ح.ر کلکسیونر قمی به قزوین داشته‌اند، عاملی این قطعه را نشان داده و حاضر به فروش آن به بالاتر از یک میلیون تومان هم نشده است.

اجرای دیگری از آیةالکرسی زین‌العابدین که این قطعه هم زمانی در نگارستان عروس قلم در قم
به نمایش گذاشته شد (توسط آقای ابراهیمی از اصفهان به رسم امانت آورده شده بود)
و بعد به فروش رفت (ظاهراً مجموعه‌ی فرهنگی تخته‌فولاد اصفهان آن را خرید)
و پوستر زیر را هم از روی آن در اصفهان به چاپ رساند:


اجرای دیگری از آیةالکرسی زین‌العابدین
این قطعه در حال حاضر در مجموعه‌ی
آقای دکتر صادق محفوظی DR sadegh mahfoozi در تهران است.
حقیر در رمضان‌المبارک سال ۱۴۲۷ شمسی (مهر ۱۳۸۵)
از بخشی از این مجموعه بازدید کردم.
 

من یتق الله / اشرف‌الکتاب اصفهانی /   ۱۲۶۸ قمری
این قطعه را به ۳۵۰ هزار تومان از محمود حبیب‌اللَهی خریداری کردم
و چند سال بعد در خلال یک معامله به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم.



و ان یکاد با رقم زین‌العابدین اصفهانی ملقّب به اشرف‌الکتّاب در سال ۱۲۷۷ قمری
این قطعه را در اسفند ۸۳  از محمود حبیب‌اللّهی به ۳۵۰ هزار تومان خریدم و سال بعد با یک قطعه انگشتر و یک نسخه قرآن چاپ سنگی مبادله کردم (طرف معامله علی نجفی پسر جواد سبتی خطاط بود). نجفی هم این قطعه را به حسن رجبیان کلکسیونر قمی فروخت.
در دیداری که به اتّفاق دوست خوشنویسم سید رضا بنی‌رضی از مجموعه‌ی رجبیان به عمل آوردیم، این قطعه را در آلبوم ر دیدیم. بنی‌رضی مدعی شد که این قطعه مجعول بوده و محصول رانش طبیعی قلم نیست و به شدت در آن ساخت و ساز شده است.
رجبیان از در انکار درآمد و بر اصالت قطعه پای فشرد. در آبان ۸۶ قطعه‌ی مزبور را مجدداً در مجموعه‌ی حبیب‌اللّهی دیدم و تصور بدوی‌ام این بود که تشکیک  بنی‌رضی شاید ر را نسبت به قطعه دلچرکین و به فروش وادار نموده است. آخرین قیمتی که حبیب‌اللهی برای این قطعه در نظر گرفته، یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است.
بعدالتحریر: در دیداری که چند روز پیش (امروز ۲۲ بهمن ۸۶ است) با سیّد محمّد حسینی داشتم، خبر دارد که این قطعه را برای محمود حبیب‌اللّهی به ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان به فروش رسانده است و بعد از کسر ۱۰۰ ه.ت به عنوان حقّ دلاّلی الباقی را به ایشان پرداخته است.

 
و ان یکاد زین‌العابدین اصفهانی ملقّب به اشرف‌الکتاب نگارش در سال ۱۲۶۱ قمری
این قطعه را از محمود حبیب‌اللهی به ۳۰۰ هزار تومان خریدم و سال بعد به امیر عاملی فروختم.


نسخ تعلیمی زین‌العابدین اصفهانی ملقّب به اشرف‌الکتّاب
تاریخ تحریر: ۱۲۷۱ قمری

این قطعه را به ۱۵۰ هزار تومان از محمود حبیب‌اللهی خریدم و مدتی بعد در سفری که به قزوین داشتم، امیر عاملی کلکسیونر قزوینی حاضر به خرید نقدی آن تا ۳۰۰ هزار تومان شد که از فروش آن اجتناب کردم و مدتی بعد در خلال یک معامله به ایشان فروختم. 

                              قطعه‌ در سایز کاملآ بزرگ

 

حدیث به خط زین‌العابدین اصفهانی / سال تحریر: ۱۲۶۷ قمری
از مجموعه‌ا‌ی که آقای ابراهیمی آن را به امانت از اصفهان به قم آورد و بعدآ به فروش رفت:

  شعر عربی به خط زین‌العابدین اصفهانی / تحریر: ۱۲۶۷ قمری
این قطعه که قبلأ به چاپ هم رسیده است،
زمانی در دست بنده امانت بود و
 در حال حاضر در مجموعه‌ی دوست نسخ‌نویسم سید رضا بنی‌رضی می‌باشد:

این قطعه شعر آموزنده‌ای هم دارد
که در آن به شکل جالبی طرح کلّی عمر آدمی تصویر شده است. می‌گوید:

اذا عاش الفتی ستین عامآ / فنصف العمر یمحوه اللیالی
فنصف النصف یذهب لیس یدری / لغفلته یمینآ عن شمالی
و ثلث النصف آمال و حرص / و شغل بالمکاسب و العیال
و باقی العمر اسقام و شیب / و هم بانتقال و ارتحال
یعنی:
وقتی انسانی ۶۰ سال عمر کند، نیمی از این مدت توسط شب و خواب محو و نابود می‌شود.
می‌ماند ۳۰ سال!
نیمی از این مدت هم از سر غفلت و اینکه دست راست و چپش را از هم باز نمی‌شناسد،
از بین می‌‌رود. می‌ماند ۱۵ سال!
که ۵ سالش به آمال و آرزو تلف می‌شود و ۵ سالش به حرص و ۵ سالش درگیر کسب و کار و زن و فرزند. باقی عمر هم اگر چیزی بماند، مبتلای بیماری و ضعف بنیه‌ی جسمانی و پیری و مهیاشدن برای کوچ و سفر آخرت می‌شود
و خلاصه اینکه چیزی ته کاسه و کیسه نمی‌ماند!


قطعه‌ی زیر به خط اشرف‌الکتاب اصفهانی تحریرشده به سال ۱۲۶۷ قمری
ظاهرآ زمانی به واسطه‌ی آقای ابراهیمی اصفهانی، از اصفهان به قم آورده شد
و در نمایشگاه عروس قلم قم به نمایش درآمد. آخرین خبر این است که این قطعه
در مجموعه‌ی دوست و استاد خوشنویسم احمد پیله‌چی قزوینی است:

دو قطعه‌ی زیر به خط اشرف‌الکتاب اصفهانی ظاهرآ زمانی به واسطه‌ی آقای ابراهیمی اصفهانی به قم آورده شد و در نمایشگاه عروس قلم قم به نمایش درآمد:

چند اثر خوشنویسی از حقیر: سورهء قدر، قطعه در وصف امام حسین(ع)، قطعه در بارهء قدس

قبل از تذهیببعد از تذهیبسوره‌ی قدر / اثر رضا شیخ‌محمدی / رمضان ۱۳۸۴ شمسی
ابعاد اصلی: ۴۰ در ۳۰ /
نگارش روی کاغذ ساخته‌شده توسط دوستم: البرزی / تذهیب و گره‌چینی: استاد سید حسین نجومی / نرخ دریافتی بابت تذهیب: ۴۰ ه.ت. این قطعه را در خلال یک معامله به دوست هنرمند و خطبازم امیر عاملی در قزوین فروختم. ایشان هم مدّتی بعد به مرتضی تدیّن مجموعه‌دار قزوینی دادند. چندی بعد قطعه را از آقای تدیّن گرفتم تا در نمایشگاه‌های انفرادیم شرکت دهم. در خرداد ۸۹ قبل از سفر به هند در دیدارم با سیّد علوی (روحانی خریدار کتب خطّی و قرآن) که ایشان سه قطعه خط قدیمی و سه قطعه از خودم را جمعا به هشتصد دلار خریدار کرد، این قطعه هم وارد مجموعهء ایشان شد.
لینک مرتبط: اجرای دیگری از این سوره با تذهیب مرجان عابدی >>> اینجا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
راست: حسین بن علی بن ابیطالب
ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد / که می‌نویسم و فی‌الحال می‌شود مغسول (سعدی)
تذهیب: حکیمه پوریزدانپرست
چپ: شعر حمید سبزواری در مورد قدس / تحریر: ۸۰

دو قطعه از حقیر



شعر منسوب به علی‌((ع  / نگارش: رضا شیخ‌محمدی در اردیبهشت ۷۲ در ایام اقامت در قزوین


آیه‌ی قرآن / نگارش رضا شیخ‌محمدی / مهر ۸۳ / پاسپارتو: محمود حبیب‌اللهی
 
                                                                                                  قیمت اثر: فروخته شد

قرآن خطی به خط عبدالله عاشور abdollah aashoor

به تازگی یک قرآن خطّی نسخ در قطع جیبی و تحریرشده با قلم غبار (حدودآ یک سوم میلیمتر)
به مجموعه‌ی شخصی حقیر اضافه شده است.
این قرآن به سال ۱۲.۳ قمری تحریر شده
 و خط آن به تاءیید استاد حسینی موحد، منسوب به عبدالله عاشور است.
دو صفحه از این قرآن را برای روءیت بازدیدکنندگان از وبلاگ تقدیم می‌کنم:

  
 

جلد قرآن مزبور، گل و مرغ و لاکی است که مشاهده‌ می‌کنید:



امروز (۵ مرداد ۸۶) که این پست را آپدیت می‌کنم و صفحه‌ی تذهیب‌شده‌ی قرآن مزبور را نیز تقدیم دوستان می‌کنم، دیگر این قرآن در اختیار حقیر نیست. گفتنی است:
 به تازگی در یک شب خاطره‌انگیز که از ده و نیم شب تا صبح با امیر عاملی در قزوین و منزل شخصی ایشان بودیم، با ایشان وارد معامله شدم و قرآن مزبور را با یک قطعه‌خط چلیپا
(با متن: چون نقش کعبتین) تاق زدم. صبح که شد بعد از نماز صبح، زدیم بیرون و امیر عاملی
مرا به یک پرس کله‌پاچه مهمان کرد.
صفحه‌ی نخست قرآن مزبور که دارای تذهیب با طلاست:

مجموعه ای از سرمشق هایی که به هنرجویم سید روح الله شیخ الاسلامی داده ام

قرآن خطی

دیتیلی از یکی از صفحات این قرآن:

دیتیلی از یکی از صفحات این قرآن:

دیتیلی از صفحات این قرآن:

برگ هایی از قرآن / از مجموعه ی خصوصی رضا شیخ محمدی

خطوط شکسته قدیمی / خرید برای مجموعه شخصی خودم

جان به قید تنم از کوی کسی افتاده است / بلبلی از چمنی در قفسی افتاده است

☻ چند قطعه‌ خط شکسته‌ی قدیمی
از مجموعه‌ی شخصی رضا شیخ‌محمدی





☻ قطعه‌خط شکسته‌
اثر محمدحسن طباطبایی نائینیسال تحریر: ۱۲۹۷ قمری
از مجموعه‌ی شخصی رضا شیخ‌محمدی




 سوره حمد شکسته با چاشنی تعلیق / ظاهرآ اثر محمدحسن طباطبایی:


 یک صفحه شکسته / نگارش یافته در اصفهان:

نسخ محمد شفیع تبریزی / نسخ وصال شیرازی

قطعه‌ای از محمد شفیع تبریزی این قطعه را لابلای یکی از کتاب‌های مرحوم شیخ قلی شیخ‌محمدی پسرعموی ابوی در روستای تاکند قاقزان قزوین یافتم و در اختیار گرفتم و بعدآ در خلال یک معامله به محمود حبیب‌اللهی فروختم.
نسخ تند و تیزی است که به مذاق جناب سید رضا بنی‌رضی از اساتید نسخ معاصر خوش نمی‌آید.
وجهش این است که نسخ بنی‌رضی به قول استاد احمد عبدالرضایی از افت و خیز زیادی برخوردار نیست و حالت یکنواخت و فاقد زیگزاگ دارد و پسند ایشان به این سمت گرایش یافته.
از این رو با نسخ‌های پرفراز و فرود و نیز قطعات نسخی که فاصله‌ی قوت و ضعف قلم در آن زیاد باشد،
کنار نمی‌آید:

 

سطر از مرحوم وصال شیرازی شاعر و خوشنویس. این قطعه را چند سال پیش از محمود حبیب‌اللهی به ۱۵۰ هزار تومان خریدم و بعدآ در خلال یک معامله به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم:




دو سطر از مرحوم وصال شیرازی شاعر و خوشنویس.
این دو قطعه را چند سال پیش از محمود حبیب‌اللهی هر یک به ۱۰۰ هزار تومان خریدم
و بعدآ در خلال یک معامله به امیر عاملی کلکسیونر قزوینی فروختم.
این دو سطر و به خصوص امضاهای آن بسیار مورد توجه استاد احمد عبدالرضایی خوشنویس قمی بود و حتی وسوسه‌ی خرید را در ایشان ایجاد کرد.
جواد جدی کارشناس معروف عتیقه در بازار منوچهری تهران وقتی این دو قطعه را زیر ذره‌بین (لوپ)
نگاه کرد، آن‌ها را مشکوک دانست و اصالتشان را تاءیید نکرد.
 



                                                                                      قطعه‌ی فوق در سایز کاملآ بزرگ 



                                                               قطعه‌ی فوق در سایز کاملآ بزرگ 

خط تعلیق. مجموعه خصوصی رضا شیخ محمدی

سوره حمد به قلم حقیر و با قطعه‌بندی محمود حبیب‌اللهی

قرآن

                                          

                           

لینک قطعه در سایز ۲۴۰۰ >>> اینجا