فراست و مغتنم‌شماری فرصت

به تصوّر حقیر و به رغم ادّعای مطروحه از سوی اسماعیل رشوند مدّعیم: تفاوت چندانی بین اجراهای مشقی و نمایشگاهی برخی و بسیاری از خوشنویسان از جمله حسن اعرابی وجود ندارد. فراتر از آن، بسیاری از آثار تمرینی و بداهه‌نگاشته‌های آنان از عیار بالاتری برخوردار بوده؛ بیش از نمونه‌های نمایشگاهی به اعتبار هنریشان می‌افزاید.
سوگمندانه شماری از این دست هنرآفرینان، این هوشمندی، فراست و مغتنم‌شماری ِفرصت‌ را ندارند که وقتی در شرایط مساعدی برای خلق قرار گرفتند، حاصل کار را صرفا" چون سر کلاس تحریر شده یا به نیّت کار نمایشگاهی صورت‌بندی نشده، به راحتی بذل و بخشش نکنند یا دور نیندازند؛ بلکه کناری نهند و چون چشمان خویش از آن مراقبت کنند تا در فرصت مقتضی قطعه‌بندی و پاسپارتو و تذهیبش نمایند و به عنوان شناسنامهء هنری خویش معرّفی کنند.
به جراءت بر این باورم که بهترین آثار حسن اعرابی، آن یک مشت دلنگاری‌های اوست که برای این صدیق یا آن شفیق قلمی کرده و هم‌اینک در دست هنرجویان و دوستانش به صورت پراکنده و گاه در شرایط نگهداری نامناسب و نهایتا" لای سلیفون جا خوش کرده است. بگذریم از اثر زیر که ده سالی است در غل و زنجیر آرشیو مخوف شیخ زیر شکنجه است.
برگرفته از کامنت من در فیس‌بوک >>> 
اینجا
مطالب کامنت مزبور به صورت فایل وورد >>> 
اینجا

عیب و هنر ِ می! / خط شیخ و واکنش‌های فیس‌بوکی

پست من در فیس‌بوک:
تا جایی که خودم را شناخته‌ام، آنقدر که روی دست رقیب بلند شدن، داغ و شارژم میکند، دیگر اسباب ِانگیزه‌بخش به سختکوشی و وداع با رکود و خمودی نمی‌خوانَدم!
خلق قطعه‌ای که با ابعاد اصلی 6.5 در 13.5 سانتیمتر پیشکش می‌شود، در خلوت و خلسهء کاتب آن میسّر نبود. تولید ترکیب‌های ارائه‌شده در این گروه از مصراع زیبای حضرت حافظ و نقد و ارزیابی آنها – که بخشی از نقدها را خودم آستین بالا کردم - جاده‌صاف‌کن ِ خلق این اثر که شاید برآیند تمام ترکیب‌ها باشد، گردید.
جمع جبری مجموعهء صحبت‌هایی که در خلال عرضهء آثار بانوان و آقایان هنرمند در این گروه مطرح شد، این قطعه را که با قلمی به پهنای 3.5 میلیمتر تحریر شده، سامان داد. بیراه نیست اگر تمام آبرو و اعتبار این اثر وامدار کسانی باشد که چراغ این گروه را فر(و)زان نگه داشته، به تنورش هیزم می‌افزایند.
                                                شیخ. 4 و نیم صبح / 22 دی 90 / قم

تصاویر پست مزبور و کامنت‌هایش از راست به چپ:

    
کامنت من:
جناب Kermaninejad! پرسیده‌اید:
«ای‌کاش می‌فرمودید درصد استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری چقدر بوده؟»
باید عرض کنم قطعه خطّ فوق به شهادت تصویر زیر کلا" کار دست است. مجموعا" تمایلی به استفاده از نرم‌افزار در خوشنویسی ندارم و معتقدم باعث خشکی و بیروحی کار می‌شود. ارزش اثر هنری به مانوال‌بودن آن است. از نرم‌افزار ای.سی.دی.سی تنها برای نگاتیوکردن خط و روتوش مختصر برخی قسمت‌ها استفاده کرده‌ام.

لینک اجرای حسن اعرابی و کامنت‏هایش: ۱ و ۲ و ۳

کامنت من در 05:00_90.10.24: حسن اعرابی انگار موقع نوشتن کامنت چشم‌های مبارک را می‌بندد و به اطرافش نگاه نمی‌کند. در ذیل ترکیب شیخ یادداشتی درج شد که در خلال آن عنوان گردید که این اثر، برآیند دیگر ترکیب‌ها و حتی مدیون و مرهون مجموعهء صحبت‌ها و نقدهایی است که در این گروه مطرح شد و تمام آبرو و اعتبارش را وامدار چراغ‌افروزان و هیزم‌کشان و حتّی رقباست.
این نوع یکدستی‌زدن و پیشدستی‌کردن را از کارگردان خوب سینمای بعد از انقلاب: «محسن‌ مخملباف» آموخته‌ام. در خلال ساخت فیلم «بایسیکل‌ران» در اواسط دههء 60 به ایشان انتقاد شد که فیلمنامهء شما با نگاه به فیلم «آنها به اسب‌ها شلّیک می‌کنند» نوشته شده. مخملباف برای خلع سلاح منتقدان، رندانه در صحنه‌ای از فیلمش که در قهوه‌خانه‌ای می‌گذشت، تلویزیونی را نشان داد که در حال نمایش بخش‌هایی از فیلم «آنها به اسبها شلّیک می‌کنند» بود!
قبل از نوشتن کامنت اگر کمی به دور و برتان نگاه کنید، شاید فیلمی را که در قهوه‌خانه‌ در حال پخش است، ببینید؛ جناب اعرابی!
شما به کوتاه‌نویسی «می» در اجرای بنده انتقاد کرده و مدّعی شدید این کار باعث می‌شود که «ی» درست روی «عیب» ننشیند. این ذهنیّت برخاسته از این یکسونگری است که با تساوی کشیدهء «می» و کشیدهء «ب» همه چیز حل می‌شود و به تناسب مطلوب دست می‌یابیم. حالا دیگر بقیّهء اجزا (مثل کلمهء «جمله» که در اجرای شما هیچ نسبتی با کلمهء «عیب می» ندارد) چه بلایی سرشان می‌آید به ما چه؟
هنر بزرگ استاد امیرخانی و پیروان ایشان در این است که فارغ از جزمیّت و بسنده‌کردن به یک پارامتر در ایجاد تناسب، با انقباض و انبساط‌های به موقع و بازی‌ با طول و قامت حروف و کلمات و مجموعهء مصالحی که برای ساخت و ساز یک قطعه در اختیار دارند و تغییر جای استقرار آنها و درنظرگرفتن مصالح کلّی صفحه، مجموعهء به‌هم‌پیوسته و منسجمی خلق می‌کنند که گاه مفرداتش به تنهایی صاف و تراشخورده نیست؛ اما همه در خدمت تیمند!
عجیب است که یک خوشنویس با اجرای واز و ولنگ مدّعی باشد که صلاحیّت بیشتری برای خلق ترکیباتی از این دست نسبت به یک خوشنویس «قصارمشق‌نویس» دارد.
بنده با کوتاه‌نویسی «ی» معکوس در واقع درصدد بوده‌ام کشیده را به وسط کلمهء «عیب» برانم و تقارن بهتری به نمایش بگذارم. در این حال انتهای یای معکوس به همان اندازه که از چانهء عین عقب نشسته؛ قسمت پشت یای معکوس هم تقریبا به همان اندازه از انتهای «ب»ی کشیده فاصله گرفته است. (در تصویر زیر با دو خط آبی موازی مشخّص کرده‌ام)
این امر علاوه بر این باعث شده که دو منطقهء بیضوی زیبا که به رنگ سبز و قرمز که بر روی اجرای خودم در تصویر مشخّص کرده‌ام، حاصل شود.
جناب اعرابی دلش به این خوش است که کشیده را خوب روی «ب» سوار کرده و «ب» و «ی» را مساوی نوشته که تازه عرض من این است که اگر بنا به تساوی «ی» با «ب» باشد، باید انتهای دم «ی» با ابتدای کشیدهء «ب» محاذی باشد؛ پش چرا کشیده تا نزدیک عین ادامه یافته است؟

کامنت من در فیس‏بوک در نقد ترکیب استاد امیرخانی

# برخی نقاط قوت: انتقال خوب عین به لام در علی بالایی / دوایر معکوس زیبا با فرم و قوس خوب / ترکیب‌بندی خاص
# برخی نقاط ضعف: تختی و یکنواختی ضخامت یای معکوس بالایی / فقدان شیب و قوس و دور مطلوب در یای معکوس مزبور / کم‌شیب‌بودن اتصال قاف به ر و ناهماهنگی «لقر» و «ن» اول / شکستگی کشیدهء عین به لام / ناموفقیّت در تقسیم ضخامت در کشیدهء عین به لام / ناهماهنگی میان شیب یای معکوس پایینی و کشیدهء عین به لام.

قصارمشق شیخ (تنور لاله) و تذهیب محمد شکاری اسفندی

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار
که (غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) / شعر: حافظ
 خط: رضا شیخ محمّدی/ اردیبهشت ۹۰ / پهنای قلم: یک سانتیمتر
تذهیب: محمّد شکاری اسفندی / ابعاد: ۱۸.۸x۱۷.۲سانتیمتر
اجرای نخست این قصارمشق > اینجا / اجرای حاضر قبل از تذهیب > اینجا
حضور این قطعه و کامنت‌هایش در فیس‌بوک (روءیت با word2003) > اینجا


ایمیلم به دوست گرافیستم سید محسن زمانی در ۲۷ بهمن ۹۰:با سلام و احترام. این اثر بر اساس بیت حافظ (تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار / که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) نوشته شده. دلم میخواهد یک پوستر بهاری از آن بسازید با این مشخصّات:
۱. جهت کار مرا تغییر ندهید.
۲. شعر حافظ را ناقص نوشته‌ام. (تا «که» نوشته‌ام). بقیه‌اش (غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) را با فونت مناسب در زیر خط من به سلیقهء خودتان اجرا کنید.
۳. حافظ در این شعر، گل لاله را به تنور سوزانی که باد بهار با وزش خود آن را برمی‌افروزد و غنچهء درون آن در اثر گرمای زیاد عرق می‌کند و گل در اثر انبساط ناشی از گرما همچون ذرّت روی تابه شکفته می‌شود، تشبیه کرده است. ببینید که آیا این حال و هوا را می‌توانید در پوستر منعکس کنید؟


چون از طریق سید محسن زمانی به نتیجه نرسیدم، در نوروز ۹۱ به دنبال درخواست دوست گرافیستم وحید عبّاسی ساکن هلند که اثری مناسبتی برای نوروز برای چاپ روی جلد مجلّه‌ای که در خارج از کشور چاپ می‌شد، می‌خواست، قرار شد همین «تنور لاله» را استفاده کند و البته تتمهء شعر را (غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد) را هم بنویسم و اسکنش را برایش بفرستم... حاصل کار را مشاهده می‌کنید:
لینک فیسبوکی: اینجا

متخصص واترزدایی از اسکن‌های شیخ!

استاد حسینی موحّد در یکی از مکالمات تلفنیش به بنده که نوار صوتیش موجود است، با پرخاش می‌گوید:
«برو به جای این حرف‌زدن‌ها و فراخوانی افراد ساکت به نظردادن در وبلاگت، بنشین «عیوب مزمن» خطّت را درست کن!»
اگر تلخی گفتارم را ببخشایید، جسارتا عرض... میکنم که شمار زیادی از خطوطی که در این گروه عرضه می‌شود، از مشکلات عدیده و «عیوب مزمن» رنج می‌برد که علاجش در تقویت روحیهء هنرجویی و کوچک‌نشمردن تقلید و نمونه‌سازی است. اصلا فراخوان بدهید برای «جعل مقدّس» که اوس Hassan گفت! یک نمونه از سرمشق‌های موجود از اساتید قدیم و جدید تعیین کنید و به بهترین کسی که شبیه‌نگاری کند، جایزه بدهید.
در ضمن مژده می‌دهم که واترمارک‌های سطر مرحوم میرخانی و دیگر قطعات مبتلا به واتر، قابل حذف است. نابغه‌ای پیدا شده از آذربایجان که متخصّص «واترزدایی!» از اسکن‌های شیخ است و در سایت Hamed Alvandi فعّالیّت دارد و هر بار هم بعد از ساعت‌ها تلاش - که اگر چنین تلاشی را در خط‌نوشتن کرده بود، میرعماد ثانی شده بود - تصویر خالی از واتر را منتشر می‌کند، سوت و کف می‌زند و به ریش کم‌پشت و تُنُک شیخ می‌خندد.

              برگرفته از کامنتم در فیسبوک: تصویر: اینجا / فایل با پسوند اچ.تی.ام: اینجا

خط شیخ و شعر امام خمینی(ره)

غزل حضرت امام خمینی(ره) / خطّ رضا شیخ محمّدی
تحریر: دی ۸۶ (به نیّت شرکت در جشنوارهء طلیعهء ظهور)
تذهیب: حسین نظیفی (دستمزد: ۹۰ ه.ت)
اثر مزبور در جشنوارهء یادشده رتبه نیاورد، ولی بعدا توسّط دست‌اندرکاران جشنواره با حقیر برای فروش اثر مزبور به دبیرخانهء مزبور تماس گرفته شد و نهایتا اثر را به ۳۰۰ ه.ت خریداری نمودند.

نقد سطر حسن اعرابی (نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند) در فیس‏بوک

لینک مطلب فیس‌بوک با پسوند htm >>> اینجا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اینگونه به نظر می‌رسد که قلم Hassan A'rabi در هنگام نگارش با فشار اندکی بر سطح کاغذ حرکت می‌کند؛ به لاستیک ماشین‌های مسابقه می‌ماند که بر روی لایه‌ای از هوا می‌رانند! این شیوه نوشتن به ظاهر عاری از تکلّف و با سلاست و روانی تواءم است؛ ولی در مرز و معرض خطرِ درغلتیدن به دامن اجرای غیرعمیق و کم‌مغز است. بیهوده نیست که آثار او در بازه‌های زمانی نزدیک به هم، بیش از بسیاری از خوشویسان دچار افت و خیز می‌شود. در همین گروه شاهد آثاری پرارج و عیارمند از او بوده‌ایم و دیری نگذشته که قطعه‌ای که در اندازهء شاءن و سواد تئوریک کاتبش نیست، روی دستمان گذاشته شده است.
در این کامنت به نقد و ارزیابی سطر آقای اعرابی با متن «نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند» می‌نشینیم. گفتنی است: نقدها و کامنت‌هایی که نگارندهء این سطور در گروه حاضر عرضه می‌کند، همراه با تصاویر و کامنت‌های پیرامونش در تارنمای «شیخ دات آی آر» منعکس و به مرور بایگانی و موضوع‌بندی می‌شود و بارها و سال‌ها اینجا و آنجا بدان ارجاع داده شده و لینک خواهد شد و در اوّلین فرصت در قالب کتابی همراه با عکس و تفصیلات و حواشی متعدّد و حتّی ایرادات و انتقاداتی که به حقیر شده است، به چاپ خواهد رسید. جناب اعرابی در جریان راه و رسم این کمترین در چاپ کتاب هست.
نقد سطر حاضر از اعرابی با تصویری از اجرای خودم که برآیند مطالعات و مشق‌های نظری و عملی بوده، همراه است. طبعا همین نقد، خود قابل نقد و نقض است:
# در افتتاح سطر، کلمهء «نفی» با اتّصالاتی طویل به میزان زیادی به چپ کشیده شده است. فلش بنفش در اجرای بنده به این اشکال توجّه می‌دهد.
نقص دیگری که نوعا برای دوایر ِ «ی»ی حسن اعرابی مشکل‌آفرینی می‌کند، رانش قلم با شیب کم در ناحیه‌ایست که با رنگ زرد هاشور زده‌ام.
این توصیه که اعرابی این منطقه را با شیب بیشتری در زاویهء قلم مدیریّت کند، بجاست؛ چرا که مشابه این کار را به خوبی در دایرهء «ن» از کلمهء «مکن» انجام داده است و این شیوه قلمگذاری مورد پسند اوست.
فایدهء قلمرانی با شیب تند، شکل‌دادن ِ بهتر به حالت بیضوی دایره است. با این روش، گودترین جای دایره هم به موقع خودش را نشان می‌دهد.
# در خصوص کلمهء «حکمت» ضمن تحسین کاتب به خاطر این انتخاب، به نظر می‌رسد اجرای ایشان از مشکلاتی رنج می‌برد:
زاویه‌ء زیر حرف «ح» که با خطّ قرمز مشخّص کرده‌ام، اگر به قائمه نزدیک شود، باعث می‌شود منطقهء بالای ح با امتداد کاف دالی، توازی خوبی برقرار کند. در این حال برای هماهنگی بهتر شایسته است منطقه‌ای که با رنگ سبز مشخّص کرده‌ام و کاتب آن را با دور زیاد به انجام رسانده است، با زاویهء نزدیک به قائمه تدارک شود.
در کل به نظر می‌رسد که دور دست کاتب زیاد است و میل به سریع‌نویسی و رهانگاری گاه عنصر اندیشه و تاءمّل را در کار او کمرنگ کرده است.
# در حرف میم از کلمهء «حکمت» نیز شایسته‌ است جهت میم با ضخامت کمتر و تحت تاءثیر شیوهء نگارش میم در کلمه‌ای مثل بسم‌ کشیده باشد.
# یکی از اشکالات مهم در نگارش حسن اعرابی «سرکش‌»های پرشیب و کم‌ضخامت اوست که پیوند خوبی هم با پایه‌اش ندارد. در کلمهء «مکن» منطقه‌ای که با بیضی قرمز مشخص کرده‌ام، باید به کیفیّتی پایان‌بندی شود که گویی این دو ناحیه مهیّای پیوند با یکدیگرند؛ انگار هر لحظه قرار است آنجا جرقه‌ای زده شود!
# کشیدهء «بهر» سلیس انجام شده؛ امّا اختلاف فاحش بیاض بین دو چشم ِ «ها» مطلوب نیست و به نظر می‌رسد دلیلش شروع زودهنگام ِ کشیده است.
مشکل دیگر، ارتفاع بیش از اندازهء کشیده است که با فلش فیروزه‌ای مشخّص کرده‌ام. اجرای دیگری از کلمهء «بهر» را به صورت مقلوب در صفحهء غلطگیری انجام داده‌ام.
# از اشکالات مهم دیگری که بارها از این محرّر دیده‌ایم، فضای سفید داخل کلمهء «عا»ست. این فضا همانطور که در تصویر نشان داده‌ام، باید به اندازهء یک پهنای قلم باشد و به دایره میل کند و نه بیضی کشیده.
در کلمهء «چند» شاهدیم که کاتب ما فاصلهء بین دندانهء نون و نازکی شروع «چ» را که در شکل با علامت نارنجی مشخّص کرده‌ام، زیاد در نظر می‌گیرد و از همه بدتر قوس و دور افراطی و ولنگارنگارانهء نون به دال است. در آن فضا طبق تعالیم فقط باید یک نقطه بیاض وجود داشته باشد.

                                                                             90.10.14_04:20 / رضا شیخ محمّدی

دیدگاهم در خصوص تغییر محور کلمات در طول یک سطر

 
با ادب و احترام. مشکل سطر «حسین صدیقی» تعدّد زاویهء کلمات نیست. جسارتا با مطالعهء آثار برخی اساتید دستگیرم شد که گاه بزرگان خوشنویس هم در طول سطر، مبادرت به تغییر محور کلمات - فراتر از آنچه Farzan Kermaninejad عنوان کرد - می‌کردند و گذار - البته تدریجی و ملایم - از شیب تندتر به شیب ملایمتر را به نمایش می‌گذاردند. شاید هدف از این کار با نگاه به تصویر پیوست که چلیپای منتشرنشده‌ای از استاد امیرخانی است، گرایش تدریجی انتهای سطر به سمت ابتدای آن و تلاش برای نوعی وصال و هماغوشی باشد. در تصویر تقدیمی به نظر می‌رسد استاد در چرخاندن محور کلمات به خصوص در سطور سوم و چهارم توفیق داشته‌ است؛ در حالی که صدیقی عزیز در این کار خطیر کامیاب نبوده است. گفتنی است: حقیر نیز مطیع صِرف اساتید نام‌آور نیست و به شهادت برخی مطالب وبلاگم که در مقایسهء حمد میرعماد با حمد استاد امیرخانی نوشتم و نیز نقد و بررسی آثار استاد شیرازی - که انعکاس خوبی در سطح کشور داشت - ابائی از نگاه انتقادی و آسیب‌شناسانه به آثار بزرگان ندارد. 10:12_04:30

دریافت پست فیس‌بوک به صورت htm: >>> اینجا

پیشنهاد تغییر ترکیب به طیبه رمضانی

لینک به صفحهء فیس‌بوک با پسوند htm >>> اینجا

نقد خطّ حسن اعرابی در فیس‌بوک

# برخی قوّت‌ها: کرسی‌بندی عالی و استقرار دقیق قریب به اتّفاق کلمات و حروف در جای استاندارد خود / اجرای صحیح و سالم کلماتی که نوع خوشنویسان حتی طراز اوّل‌ها در نگارش آن مشکل دارند؛ شبیه «صر» و «نبر»
# برخی ضعف‌ها: اضافه دور ِ دستهء «ی» و گردنویسی افراطی گوشه‌هایش / ضعف و لاغری «تر» از کلمهء «ترسم» و نامتناسبی آن با سایر نقاط سطر / ضخامت فزون از حد «خ» در «خواست» / مشکل اساسی در فراز و فرود دندهء سوم سین در کلمهء «خواست» / مشکل اساسی در اجرای «ر»ی تنها.

# از فرصت استفاده و عرض می‌کنم:
در نشست دونفره‌ای که در اردیبهشت 86 با دوست شاعر، خوشنویس و کلکسیونرم امیر عاملی در منزلشان در قزوین داشتم، تصمیم گرفتیم دکلمه‌ای دونفره انجام دهیم.
غزل انتخابی ما از خواجه بود و متضمّن بیت فوق که Hassan A'rabi تحریر کرده‌ است. قرار شد یک مصراع را بنده بخوانم و مصراعی را امیر عاملی. به بیت «ترسم که صرفه‌ای نبرم روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما» که رسیدیم، عاملی پیشنهاد کرد:
شما به نمایندگی از شیوخ، «نان حلال شیخ» را تلفّظ کنید و من هم طیف دیگر را نمایندگی می‌کنم و «ز آب حرام ما» را می‌خوانم!
فایل صوتی حاصل کار را در لینک زیر بشنوید: http://eshq.ir/post/220

خط رضا شیخ محمدی و تذهیب منیژه گلستانی

جملهء دعائی «کل هم و غم سینجلی / بولایتک یا علی یا علی یا علی»
خط: رضا شیخ محمّدی / تذهیب: منیژه گلستانی
سمت راست: اجرای اول تذهیب/ سمت چپ: اجرای دوم ...
یادآوری: این قطعه را سال گذشته در همین ایّام در اختیار مذهّب قرار دادم و امسال در تماسی ابراز علاقه کرد که قطعه خط را از بنده خریداری کند و کلّ کار به ملکیّت ایشان درآید. روی بیست ه.ت توافق کردیم. وجه را پرداختند و بنده تنها تصویر سمت راست نصیبم شد که خود خانم گلستانی تهیّه کرده بود و برایم بلوتوث کرد!
بعد از مدتی خبردار شدم که روی این قطعه خط تذهیب دیگری اجرا کرده است که حاصل کار را از ایشان امانت گرفتم و اسکن کردم. (تصویر سمت چپ) .... این تصویر از مونتاژ دو تصویر که تقریبا" به اندازهء کاغذ آ.4 است تشکیل شده... چرا که اسکنر بنده فقط قادر به اسکن قطعاتی با ابعاد آ.4 است... تصویر مونتاژشده را در بهترین کیفیت روی فلش مموری ریختم و در ازای حدود 25 ع.ت توسط مغازهء ماتریس با کیفیت خوب روی کاغذ کُتد پلت گرفتم و گفتم لمینت کنند و روی شاستی چوبی پرس کنند که در ازای حدود 25 ه.ت چنی کردند... محصول کار را در برنامهء تلویزیونی 13 آبان 91 مصادف با عید غدیرخم در برنامهء زندهء تلویزیون قم به نمایش در آوردم. لینک دریافت فیلم: اینجا ... 
در نهایت هم اثر مزبور (پرس‌شده روی چوب) را در 2 خرداد 91 مطابق با شب سیزده رجب (روز پدر) به پیشنهاد همسرم زینب میرکمالی به ایشان دادم که با خود به تهران ببرد و به مناسبت روز پدر به والد بزرگوارشان آقا مرتضی میرکمالی هدیه کند. عیال عنوان کرد که وجهش را می‌پردازد. فک کنم بتوانم 50 ه.ت از ایشان بستانم!

لینک مرتبط>>> اثر قبل از تذهیب

لینک فیسبوکی (اسکن این خط زیر آرایشگری گرافیکی مجید امینی نائینی)
لینک فیسبوکی (اسکن این خط زیر آرایشگری گرافیکی ریحانه حبیبی)
در  صحنه‌ای از فیلمی که لینکش در بالا ارائه شد، همین اثر ریحانه حبیبی هم به نمایش در می‌آید.