تقدیر و تشکر به سیاق تیتراژ پایانی فیلمها
سنّت خوبیست که در تیتراژ پایانی فیلمها به خصوص سریالهای تلویزیونی از عوامل و دستاندرکاران آن یا ذکر اسامیشان تشکّر میشود. من چرا چنین نکنم؟ چرا شاد و شاکر نباشم از تمام آنان که در فرآیند خلق و به سرمنزل مقصودرسیدن اثری که در تصویر مشاهده میکنید، دخیل بودهاند؟ از پدر ِ دین و درسمدار ِ ۷۸ سالهام: حضرت شیخ علی محمّدی تاکندی که بدون استفاده از کلماتی مثل: «هنر» و «خلق هنری» و مصطلحاتی که از قضا من خود بکاربردن آنها را سخت خوش دارم، اوّلین استاد خوشنویسی من بود. تشکّر از تمام اساتیدم. تشکّر از دستاندرکاران جلسهء دعای توسّل هفتگی خوشنویسان قم بین سالهای ۸۲ تا ۸۵ به خصوص علی بخشی و علی رضائیان که در یکی از همین جلسات، دوسطری مزبور را برگزیدند تا تحریر و هفتهء بعد در جلسه ارائه کنیم. تشکّر از خودم که دقیق نگارش کردم. تشکّر از خودم که بعد از تحریر و ارائه به جلسه برای نقد و بررسی، دوباره با سماجت، کار را پس گرفتم؛ چون میدانستم که آرشیوکردن آنها فایدهای ندارد و هیچ کس به دلسوزی خودم از آثارم نگهداری نمیکند. تشکّر از خودم که معتقدم آثارم در هر مقطع آنقدر مهم هست که باید نگهداری شود و قبل از اینکه درست و حسابی روی آنها کار نشده و به کمال نرسیده و تذهیب و پاسپارتو و پرس و اسکن و فیکسهخورده و قابکرده نشده، ازش حفظ و حراست کنم.
از امیر عاملی که چند سال بعد از تحریر این اثر، رنگ موسوم به جوهر را در دبّهای پلاستیکی در اختیارم گذاشت تا رنگش کنم. باز از خودم که مینو حیاتبخش را در خلال برگزاری نمایشگاه خوشنویسیم در نگارستان اشراق قم در زمستان ۸۹ دعوت کردم که از کارهایم بازدید کند. از مینو که قبول کرد این قطعه را از من برای تذهیب تحویل بگیرد تا تذهیب کند و حدود هشت ماه بعد تحویلم داد. از این دختر که به خاطر تذهیب زیبای این اثر فقط ۵۰ هزار تومان مطالبه کرد. از محسن روزگرد که توصیه کرد آثارت را بعد از اینکه تذهیب کردی و اسکن گرفتی، با «فیکساتیو وینزور» تثبیت کن تا از ریختگیهای احتمال و فرسایشش جلوگیری کنی. تشکّر از خودم که دلم میآید که برای یک کپسول کوچک پیفپافی «فیکسهء وینزور» انگلیسی ۸۵۰۰ تومان هزینه کنم.
از کورش مظفّربیگی دوست خوشنویسیم که در متروی شهید بهشتی غرفه دارد و مرا از طریق همین بلاگ شناخت. از او که در تالار وحدت در شب تحریر قرآن در ماه مبارک رمضان جلو آمد و خودش را معرّفی کرد. از او که پذیرفت برای برگزارکردن نمایشگاه خوشنویسیم در ایستگاه متروی یادشده رایزنی کند. از خانم حدّادی که مقدمات برگزاری نمایشگاه خوشنویسی مزبور را فراهم کرد. و نهایتا از رهگذری ناشناس که هنگام عبور از کنار این تابلوی خوشنویسی آن را از میان ۸۰ تابلویی که با خود به مترو برده و به نمایش گذاشته بودم، برگزید و برای خرید آن وسوسه شد و حاضر شد ۱۶۰ هزار تومان بابت آن بپردازد.