خیال کج!
سطر «بهار عمر خواه ای دل» (اینجا) از تولیدات فصل جدید فعّالیّت هنریم در عرصهء خوشنویسی و محصول یک ارتباط تصمیمساز با دوستی هنردوست بود که با آنکه قصارمشقهایم در منظر باریکبینش ارج و قرب داشت، سطرنویسیهای سال هشتاد و سه و هشتاد و چهارم را بیشتر میپسندید؛ این بانو.
البتّه اگر به دنیای سطرنویسی بازگشت آشتیجویانه داشته باشم، به این معنا نیست که دست کم در مجال یک لحظه، رگهء شیخانهام را بروز ندهم و کار را خاص نکنم. از این رو شاهد تراکم یا حتّی بگو بینظمی و ناهنجاریی در میان ِ سطر «بهار عمر» هستیم؛ گو اینکه دوست خوشنویسم حسن اعرابی (استاد پیشکسوت انجمن خوشنویسان قم) آن را به «مرکّبخوانی» در موسیقی تشبیه کرد که به عمد در میان اجرا، مقام را عوض میکنند و در نهایت به گوشه و نغمهای که با آن درآمد کردهاند، بازمیگردند.
این نگارش غریب، واکنشهای متعدّدی را برانگیخت که در خلال کامنتهای پست مزبور ارائه شد و تنها نظرات و دیدگاههایی که در قالب اسمس به دستم رسید، از قلم افتاد و منتشر نشد. دلیلی برای پنهانکردن خوشحالیم از پیامک انگیزهبخش جناب استاد موحّد نمیبینم که با تعبیر «دست مریزاد!» و البته افزودن عبارت ِ «به پیش!» که حاکی از لزوم استمرار تجربه در این مسیر است، مرا نواخت.
سطری که در پست حاضر بر اساس بیت حضرت حافظ تقدیم میشود، ادامهء همان مسیر است و در خلال مشقهای مکرّر در یک برنامهء تلویزیونی که به مدّت ده شب برای سیمای مرکز قم در ایّام قربان تا غدیر ضبط و پخش شد، نوشتهام. امیدوارم این تصویر و این اجرا نشانهء «به پیش رانی»م در جادهء خط باشد. سایز بزرگتر سطر: اینجا