صفای خطوط ناصاف!
سالهاست هم بر کرسی تدریس در انجمن خوشنویسان، هم هر جا مجالی برای بیان دیدگاههایم فراهم آمده، آنجا که سخن در باب شرایط یک خوشنویس یا اثر خوشنویسی موفّق به میان آمده، خوش داشتهام موءلّفههای سنجشپذیر و قابل اندازهگیری را توصیه کنم.
اگر از مرکّب خوشکشش یا کاغذ صاف و رام و قلم سختپوست و سنگین میگوییم، ملاکهای قابل فهمی در اختیار هنرجو میگذاریم تا خود برای آزمایش و تست، آستین بالا کند. در این حال اگر از استاندارد دور شد، فاصلهاش مشهود است؛ میتوان غلطهایش را با انگشتگذاری بر نقطهء درد یادآور شد و اگر جنبهای را هم تقویت کرد، پیداست.
امّا اگر از موءلّفهای همچون «صفای دل» گفتیم و تجلّی آن را در یک اثر خوشنویسی با «صفای خط» یاد کردیم، آیا میتوانیم به هنرجو خطکشی بدهیم تا بر اساس آن زلالی روح یک کاتب یا حضور عنصر صفا و شاءن را در یک اثر دیداری که با متریال مادّی تحریر شده و باید زیر نور طبیعی دیده میشود، متجلّی ببیند؟ و خود در صدد ایجاد این پارامتر در خط خود باشد و دقیق بداند چقدر کم دارد و باید چه کند تا چه شود؟
آنان که پیوسته از لزوم تصفیه و پالایش روح برای عرضهء هنر ناب میگویند، وقتی اغلب در توضیح و تفسیر مبسوط این ملاک - با همان سنّت سنیّهء نقطهگذاری دقیق که سالهاست در هنر خوشنویسی رایج است - باز میمانند، هنرجو را دچار سردرگمی میکنند.
خلط میان عرفان که امری ادراکی و ماورائی - و البتّه در جا و جایگاه خود لازم - است، با پدیدهای به نام خط که اسباب کتابتش به کمال، مادّی و فیزیکی است، به بیراهه میکشد. نمیتوانم خوشحالیم را از این امر پنهان کنم که منادیان لزوم اخلاقگرایی در هنر اگر در اوج مباحثه با دیگری احساس کنند که طرف از چماق معنویّت برای اثبات کلامش سود میبرد، در او براق میشوند که: «ایست! چرا هر وقت کم میآوری، عارف میشوی؟»
این، همهء حرف من در این پست نیست. گاه به رغم آنچه گفته شد، در رمز و راز دلبری و جذبهء برخی خطوط که به ظاهر صاف و صوف نیست و با رعشه و رنجه تحریر شده و کاتبش تیپی خراباتی و فارغ از چون و چند عالم مادّه دارد، حیران و انگشت به دهانم. آیا باید به رغم میل باطنی به حضور محسوس اما غیرقابل وصف عنصری به نام صفا و شاءن تن دردهم؟
توضیح عکسها:
۱ تا ۳: یک اثر از استاد فقید سید حسین میرخانی و دو اثر از استاد سید حسن میرخانی از مجموعهء عطوفت شمسی، عکّاسیشده با گوشی موبایل توسّط دوست لنگرودیم: علیرضا نوربخش
۴. مهر ۱۳۶۴ شمسی / تالار موزهء هنرهای معاصر تهران / اولین مجمع عمومی اعضای اصلی انجمن خوشنویسان ایران / از راست اساتید: عبّاس اخوین، کیخسرو خروش، محمّد سلحشور، سید حسن میرخانی، علیاکبر کاوه، محمد احصایی، عبدالله فرادی / عکّاس: واعظ تهرانی
۵. همان / خروج مرحوم استاد سیّد حسن میرخانی از مجمع مزبور / حضار در صف اوّل عکس: مهدی عطریان، ناصر جواهرپور، روانشاد سید حسن میرخانی، استاد غلامحسین امیرخانی، زندهیاد حمید دیرین