فروش اصل قطعه به محمد پسر غلامحسن دوست قزوینیم به 50 ه.تخنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو
به دو نقش و به دو صورت به یکی جان من و تو
داد ِ باغ و دم  ِ مرغان بدهد آب حیات
آن زمانی که درآییم به بستان من و تو
اختران فلک آیند به نظّاره‌ی ما
مه ِ خود را بنماییم بدیشان من و تو
من و تو - بی‌ من و تو - جمع شویم از سر  ِ ذوق
خوش و فارغ ز خرافات پریشان من و تو
این عجبتر که من و تو به یکی کنج اینجا
هم درین دم به عراقیم و خراسان من و تو
به یکی نقش برین خاک و بر آن نقش دگر
در بهشت ابدی و شکرستان من و تو
گزیده‌ی غزلیّات شمس

 امروز که در دست توام....  هوم؟