قطعه به خط استاد رسول مرادی

قطعه نستعلیق / خط : استاد رسول مرادی
تحریر : سال ۱۴۲۵ قمری
تذهیب : روح‌الله فاضلی وادقانی
ابعاد اصلی : ۵۳x۳۸ سانتی‌متر

سطر شیخ و تذهیب زهرا بیات

سطر رضا شیخ محمّدی / ماه و سال تحریر: مرداد ۱۳۸۴ شمسی
شعر: آیةالله کمپانی در وصف صدّیقهء طاهره فاطمهء زهرا (س)
تذهیب: زهرا بیات (نگارگر اراکی)، زمستان ۸۹
ابعاد اصلی اثر: ۴۱.۵x۱۱.۵ سانتیمتر / قیمت: ۲۲۰ هزار تومان

سکوت

این پست حاوی مطالب زیر است:
۱.
قطعه‌خط منتشرنشده‌ی ثلث به خامهء پرمایهء استاد حسینی موحّد که در سال ۱۴۱۳ قمری بر اساس روایتی از امام علی(ع) در تجلیل از مقام سکوت تحریر شده است.
۲. ارائهء پنج صفحه از مطالب کتاب هفتصدصفحه‌ای «عسل و مثل» تحریر اینجانب و پدرم.
در این صفحات، مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌های مختلف از فرهنگ‌های گوناگون در تمجید از سکوت و نقد زیاده‌گویی و نپخته‌گویی آورده شده است.
۳. ارائهء عکس‌ از صفحات پنجگانهء مزبور از کتاب عسل و مثل.
۴. مصاحبهء زندهء بنده با رادیو سراسری معارف در تاریخ ۶ شهریور ۸۸ در خصوص کتاب عسل و مثل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اِذا تَمَّ العقلُ نقَصَ الْكَلامُ! روايتى است منقول از على(ع) در فضيلتِ‏ خاموشى. اصولاً پُرحرفى نشانه‏ى خامى است. گويند:
سنگ آسيابْ تا وقتى نو باشد، سر و صداى زيادى دارد!
وقتى فردْ جاافتاده شد، درصدِ سكوتش بيشتر مى‏شود:
خُمّ پر از باده تُهى از صداست‏ / چون كه تُهى شد، ز صدا پُر نواست‏
چرخ بدين گردشِ دائم، خموش‏ / چرخه‏ى حلاّ‏ج و هزاران خروش!
اروپايى‏ها گويند:
احمق‏ترين مردمان، پرسروصداترين آنهاست; همچنان كه‏ خرابترين چرخ كالسكهْ بيشتر صدا مى‏كند!
دَر اگر روى پاشنه‏ى خود باشد، به راحتى و بى‏سروصدا حركت مى‏كند و اگر روى پاشنه‏ى خود نباشد، پر سر و صدا و توأم با استهلاك زياد خواهد بود.
شعر:

از خامى ديگ است كه در جوش و خروش است‏
                             چون پخته شد و لذّتِ دم يافت، خموش است!(پاورقی۱)
آقاى محسن قرائتى هم اين تمثيل را به كار مى‏بردند:
خورده‏سواد مثل خورده‏پول دردِسر دارد!
پولِ خُرد در جيب سر و صدا مى‏كند و موجب سنگينى‏ جيب است; امّا اسكناس و چكِ رقم‏بالا، حجمى ندارد و وجودش به‏ظاهر محسوس نيست. سعدى گويد:
«دانا چون طبله‏ى عطّار است: خاموش و هنرنماى. و نادانْ چون طبلِ غازى است: بلندآواز و ميان‏تهى.»
گاه در ارتباط با دشمنان و بددلان نيز مُهر سكوت بر دهان‏ زدن، كارآيى بيشترى دارد. معروف است كه:
جواب ابلهان، خاموشى است! با اين وصفْ سكوت، خود نوعى گفتار است!(پاورقی۲):
ز مرغ صبح ندانم كه سوسنِ آزاد / چه گوش كرد كه با دَه زبان خموش آمد (پاورقی۳) نيز:
نيست صحبت، مردمِ كج‏بحث را جز خامُشى‏ / ماهىِ لب‏بسته، خون در دل كند قلاّ‏ب را! (پاورقی۴)همچنين:
طوطى از خاموشى آيينه مى‏آيد به حرف‏ / مُهر خاموشى به لب زن تا به دل گويا شوى!
خاموشى، به استتار عيوب شخص كمك مى‏كند و گفتار، برملاكننده‏ى نقائص (و نيز البتّه فضائل) فرد است:
تا مرد سخن نگفته باشد / عيب و هنرش نهفته باشد
خنده رسوا مى‏نمايد پسته‏ى بى‏مغز را / چون ندارى مايه، از لاف سخن خاموش باش! (پاورقی۵)
و نيز اين مصراعِ معروف:
پسته‏ى بى‏مغز لب چون وا كند رسوا شود!
و باز هم ابياتى در فضيلت خاموشى: 

سخن گرچه هر لحظه دلكش‏تر است‏ / چو بينى، خموشى از آن بهتر است‏
دَرِ فتنه بستن، دهان بستن است / ‏كه گيتى به نيك و بد آبستن است‏
پشيمان ز گفتار ديدم بسى‏ / پشيمان نگشت از خموشى كسى‏ (پاورقی۶)
صدف زان سبب گشته جوهرفروش‏ / كه از پاى تا سر همه گشته گوش!
ندانم كجا ديدم اندر كتاب كه:
«خموشى، عبادتى است بى‏رنج; زينتى است بى‏پيرايه; هيبتى است بى‏سلطنت; قدرت و حصارى است‏ بى‏ديوار; بى‏نيازى است از خلق; و موجب راحت و سرپوشِ همه‏ى عيب‏هاست.»
شايد اين، يك ضرب‏المثل خارجى باشد:
از خوردنِ حرف، كسى سوء هاضمه نمى‏گيرد!
توصيه شده است:
كم گوى و گُزيده گوى! دير گوى نكو گوى! (پاورقی۷) ناصرخسرو گويد:
كم گوى و گُزيده گوى چون دُر / تا ز اندك تو جهان شود پُر! (پاورقی۸) نيز:
اوّل انديشه وانگهى گفتار! (پاورقی۹). شعر:
مزن بى‏تأمُّل به گفتارْ دَم‏ / نكو گوى! اگر دير گويى چه غم؟
انگليسى‏ها گويند: Think twice before you speak once..
دو بار بينديش و يك بار بگو!
كاملترين كلام در خصوص گفتار و آداب آن، از سعدى‏ است كه در قطعه‏اى جالب و جامع گويد:
اگر چه پيش خردمند، خامُشى ادب است‏ / به وقت مصلحت آن به كه در سخن كوشى‏
دو چيز طيره‏ى عقل است: «دمْ فروبستن / ‏به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشى»
تك‏مصرعِ ضرب‏المثل: هر سخن جايى و هر نكته مكانى دارد! (پاورقی۱۰)
در يك جمع‏بندى مى‏توان گفت:
اساساً تكلُّم و سكوت، حُسن و قبحى ندارد و بايد ديد از سوى چه كسى استفاده مى‏شود. پيامبر عظيم‏الشّأن‏ اسلام(ص) مى‏فرمايد:
أَلْعالِمُ اذا سَكَتَ فَهُوَ بَحْرٌ عميقٌ وَ اِذا تَكَلَّمَ فهوُ بَحْرٌ مَوّاجٌ. أَلْجاهِلُ اذا سَكَتَ فَهُوَ جِدارٌ و اِذا تَكَلَّمَ فهوَ حمارٌ!
عالِم اگر سكوت كند، چونان درياى عميق و به ظاهر ساكن است; و اگر زبان به گفتار گشايد، مانندِ درياى‏ متلاطم است. و جاهل، آنجا كه سكوت مى‏كند، چون ديوار است و آنجا كه زبان باز مى‏كند، خرِ بدصدا را به‏ياد مى‏آورد!
---------------
پاورقی۱
)  اين بيت را اوّلين بار از «عبّاس قانع» كه از هنرمندانِ قزوين در رشته‏ى هنرهاى تجسّمى است، در سفر عتبات عاليات در ارديبهشت‏ ۸۰ شنيدم. در باب مقامِ پختگىْ اين كلام نيز از مولوى در مثنوى‏اش‏ شنيدنى است; كه تا وقتى ميوه‏ى درخت، خام و كال است، سفت و سختْ شاخه را مى‏چسبد و رها نمى‏كند. و وقتى پخته مى‏شود، رابطه‏اش با درخت سستى مى‏گيرد; تا آنكه رها مى‏شود. ما هم اگر دنيا را سفت و سخت چسبيده‏ايم، براى اين است كه به پختگى و كمال‏ نرسيده‏ايم. بشنويد:
اين جهان، همچون درخت است اى كِرام! / ما بر آن، چون ميوه‏هاى نيم خام‏
سخت گيرد خام‏ها مر شاخ را / چون كه با خامى نشايد كاخ را
چون كه پخت و گشت شيرين، لب‏گران‏ / سست گيرد شاخ‏ها را آن زمان! ر.شيخ.م‏
پاورقی۲) على(ع) در خطبه‏ى ۹۶ نهج‏البلاغه در وصف پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد:
كَلاَمُهُ بَيَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ. يعنى: سكوت پيامبر نيز، معنادار و نوعى زبانِ گفتار بود!
نبايد تصوّر كرد كه «سكوت» مرادفِ بيكارى و بى‏عملى است; سكوت، خودْ كارى است و كار بزرگى هم هست و همه كس هم بدان‏ تن در نمى‏دهد. گويند: «ألصَّمتُ حُكمٌ و قَليلٌ فاعِلُه» يعنى: خاموشى، حكمت است و كُننده‏ى آن كم است.
پاورقی۳) حافظ
پاورقی۴) مطلب طنزآميز زير را در ارديبهشت ۷۹ در شبكه‏ى رايانه‏اى‏ داخلى نور وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزهء علمیّهء قم و در محيطى به نام «انجمن ادبيّات» كه قابل دسترسى براى‏ عموم اعضاى اين شبكه‏ى اطّلاع‏رسانى بود، قرار دادم. از طريق‏ شبكه‏ى يادشده امكان ارتباط ميان كاربرانِ دور از هم - حتّى به‏ صورت زنده و در محيطى موسوم به «تِله و چَتْ» - فراهم مى‏شد و مى‏توانستند از طريق تايپِ پيام با هم گفتگو كنند:

سكوت چيست؟ نوعى فرياد گوشخراش باشد كه بى‏فشارآوردن به حنجره سر داده‏ شود. برخى معاشيق! (جمع معشوق باشد!) چنان بلند و سهمگينْ در برابر عاشقان سينه‏چاك خويش سكوت كنند، كه ديوار صوتى شكسته‏ شود يا در آن لرزه افتد. در كتاب عادات‏المعاشيق! آمده:
«بر تو باد اى معشوق! كه مَرتبت خود بدانى و خويشتن ارزان‏ نفروشى. در بله‏گويى تأخير نما و به همشيره يا دختركى ديگر از فواميلْ تعليم فرما كه بر سر سفره‏ى عقد، بلند و نعره‏گونْ اعلام نمايد كه به گل‏چينى مشرّف گشته‏اى و وجه تأخير در بله‏گويى اين بوده و لاغير.
نيز الحذر! كه در برابر جيليز و بيليز كردن عاشقان بى‏سروپا دَم بر آورى‏ يا دُم تكان دهى، تا بفهمه با كى طرفه! هيچ و هرگز مبادت از در بخشندگى و بنده‏نوازى وارد شوى كه اين‏ جماعت، لايق ترحّم نباشند و جوابشان خاموشى و سزايشان سكوت‏ است; سكوتى كه هيچ نشانه‏اى از رضايت در آن نباشد.
خويشتن به خريّت زدن در برابر شلنگ تخته‏فكنى‏هاى عشّاقِ فكسنى‏ را فايدتى ديگر هم هست كه همانا مصونيّت حنجره از خش باشد، كه‏ دلبركان نشايد كه جز به غمز و ايما سخن گويند تا اتوار صوتى ايشان‏ از لطافت خارج نگردد كه بسا كه دور فلك بر خلاف ميل معاشيق‏ چرخد و آنان ناچار از استخدام در اداره‏جات گردند و سِكْرترى پيشه‏ نمايند. در اين حال لطافت حريرگون اصوات ايشان تواند خود بسْ‏ مشترى جلب‏كن باشد كه معشوقِ با صوت خشدار به نيمجو نيرزد و  چون «گوشى مخابرات رفته‏ى موبايلْ»* كم‏قدر باشد و اندكْ‏بها!
* در سال 79 كه سال نگارش اين مطلب بود، هر خطّ تلفن همراه، با يك گوشىِ موبايل كه مى‏بايست به مخابرات برده شود و شماره‏ى‏ سريالش يادداشت شود، شناخته مى‏شد. گوشى‏هاى مزبور تا وقتى در مغازه بود، قيمتش بالا بود و وقتى شمارهْ‏سريالش در مخابرات ثبت‏ مى‏شد، از قيمت مى‏افتاد! ر.شيخ.م‏
پاورقی۵) صائب تبريزى
پاورقی۶) از ره حرف بوَد رنجش مردم، صائب‏ / كس نديديم كه دشمن شود از خاموشى‏ - صائب تبريزى
پاورقی۷) در وصف كلماتى كه داراى لفظ اندك و مفهوم عميق باشد، از تعبيرِ «قليلُ‏اللَّفظ، كثيرُالمعنى‏» استفاده مى‏شود. حافظ گويد:
بيا و حالِ اهل درد بشنو! / ز لفظ اندك و معنىّ بسيار
در هفده مهر ۸۲در سالن قدس حوزه‏ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى‏ قم در جلسه‏ى نقد شعر با شركت مرحوم دكتر سيّد حسن حسينى‏ حضور يافتم. ايشان در طعنه به درازگويى برخى شاعران گفت:
بعضى‏ انگار تنها خواسته‏اند ديوانشان از الف تا يا (حرف آخر رديف و قافيه) شعر داشته باشد و كيفيّت اشعارى كه مى‏سرايند، برايشان اولويّت‏ نخست را نداشته است. سيد حسن حسينى بعد از تمجيد از ايجاز، اين مثال را زد كه انگار در يكى از كتب دانشگاهى ديده بود:
«موادّ منفجره اگر در محيط باز گذاشته شود، اثرش كمتر از وقتى است‏ كه در يك فضاى كوچك قرار گيرد.» ر.شيخ.م‏
پاورقی۸) معمولاً كسى كه زياد صحبت مى‏كند، بيشتر در معرض خطاست.
از دوست هنردوستم حسين ميرزايى در قم شنيدم كه ترك‏ها گويند: چُخْلُقْ، پُخْلُق دُر! ر.شيخ.م‏
پاورقی۹) اوّل انديشه وانگهى گفتار / پاى بست آمده است و پس ديوار
پاورقی۱۰) از حافظ شيرازى است; و برگرفته از اين بيت:
با خرابات‏نشينان ز كرامات، ملاف! / هر سخن وقتى و هر نكته مكانى دارد


لینک مصاحبهء صوتی زندهء رادیویی بنده با رادیو سراسری معارف
که در بخشی از آن به کیفیّت تاءلیف کتاب عسل و مثل پرداخته‌ام.
>>> اینجا و در صورت فیلتربودن >>> اینجا

خط ثلث به خط مثنی العبیدی mosannal-obaidi

«ربی! انت عونی!» خدای من تو یار منی!
ترکیب ثلث با سه کلمه که در سال ۱۴۲۳ قمری توسّط مثّنی العبیدی اجرا شده است.
این کاتب که خود را در ذیل آثارش شاگرد استاد عباس بغدادی می‌داند، متولد شهر رمادی استان انبار عراق در سال ۱۹۷۲ و تحصیلکردهء کارشناسی شیمی در دانشگاه بغداد به سال ۱۹۹۴ است.
نام کامل او «مثنّی عبدالحمید عبیدی» و در حال حاضر مقیم کشور آمریکاست و پیش از این مدتی در  عمّان می‌زیست.

نستعلیق به قلم و رقم مرحوم میرخانی متعلق به ۴۰ سال پیش

قطعه خطّ نستعلیق
به خطّ استاد مرحوم سیّد حسن میرخانی
سال تحریر: ۱۳۸۹ قمری
تذهیب: زرّین‌نقش فراهانی

و ان یکاد به خط نسخ عربی استاد عباس بغدادی

بعد از انتشار پست حاضر در ۲۰ بهمن ۸۹ که حاوی قطعهء نسخ عربی به قلم استاد عبّاس بغدادی و تذهیب و قطعه‌بندی روح‏الله فاضلی وادقانی است، دوستان عزیز: امین هیهاتی و آزرم از تبریز و اصفهان به اظهار نظرهایی در خصوص این اثر مبادرت ورزیدند. ابتدا دوست آذریم امیر هیهاتی طیّ یک پیام خصوصی نوشت‏: سلام استاد عزیز - این که خط عباس بغدادی نیست! امضای مثنی رو داره! جمعه 22 بهمن1389 ساعت: 11:0
بنده در وبش به صورت خصوصی پیام گذاشتم: سلام پسرم! امضای مزبور امضای بغدادی است و امضای مثنی العبیدی شاگرد او به صورت دیگری است.
آزرم هم کامنت گذاشت:
سلام در این قطعه ، بعضی از حرکات اجرای ضعیفی دارند + امضای جناب "عباس بغدادی" نیز بطور کامل اجرا نگردیده (که بعید نیست از آسیب‌دیدگی ضمن مونتاژ باشد) و در مجموع نظر حقیر را نسبت به اصل بودن اثر دور میکند. به موارد ذکرشده قبل، این اشتباه فاحش کاتب اثر را هم اضافه کنید که در تحریر "بسم" از "بسم ا...الرحمن الرحیم" یک دندانه از حرف "سین" جا افتاده / آ. آزرم / یکشنبه 24 بهمن1389 ساعت: 11:45
همین بازدیدکننده در روز دوشنبه 25 بهمن1389 ساعت: 15:17 نوشت:
به این سه امضا, توجه وسپس مقایسه کنید: ۱ و ۲ و ۳
شماره 1 امضای همین قطعه، شمارهء 2 امضای جناب عباس بغدادی و شمارهء 3 امضای جناب مثنی است.
مجددا امین هیهاتی در روز سه‌شنبه 26 بهمن 1389 ساعت: 22:39 نگاشت:
سلام. من نمیدونم چرا هر چه قدر سعی میکنم نمیتونم با امضای عباس بغدادی تطبیق بدم!!!
مثلا در امضا اصلا حرف ( ا ) و (د) رو نمیتونم ببینم ! ولی در امضایی که از مثنی جناب آزرم گذاشته‌اند، اگر کلمه ( کتبه ) را برداریم بیشتر شبیه امضای قطعه فوق می‌باشد.
حالا بگذریم به حال ما تفاوتی نمی‌کند . بیشتر از خطش استفاده می‌کنیم.
***
حقیر رضا شیخ محمّدی ضمن تشکّر از دوستان و تحسین دقّتشان پست حاضر را با قطعه‌ای از «عبّاس بغدادی» که در آرشیو دارم، به روز می‌کنم. این قطعه فتوکپی برگی از قرآن این کاتب است و ایشان عینا به دستخط خود در پایین همین فتوکپی امضا کرده (اصل امضایش در اختیار بنده است) و عنوان کرده: «این برگ، نمونه‌ء قرآنیست که من خوشنویسی کرده‌ام.» به امضا دقت کنید!
توحّه: دوست عزیزم جناب آزرم از اصفهان در ۱۱ آبان ۹۰ حال تحقیقات تازه‌شان را در اختیار بنده قرار دادند و عنوان کردند این آثار خوشنویسی و امضای مورد بحث متعلّق به: نبیل الشریفی است. بدین وسیله اصلاح می‌شود. جناب آزرم تصویری از نمونهء سرمشق جناب نبیل را به یکی از هنرجویانشان که در سال ۲۰۱۱ تحریر کرده‌اند، در اختیار بنده گذاشتند. >> اینجا

شکسته استاد محمدحسین عطارچیان ostad attarchian

اسکن از روی فتوکپی

اسکن از روی نسخهء اصل

این پست را پیش از این در ۵ تیر ۸۶ با ارائهء تصویر سمت راست که از روی فتوکپی خط استاد تهیه شده، تقدیم کرده بودم. به دنبال کامنت دوست گل آذریم امین هیهاتی از تبریز، این پست را با ارائهء تصویر تازه‏ای که از روی اصل اثر تهیه شده، به روز می‌کنم. این اثر مزیّن به تذهیب خوب روح‌الله فاضلی وادقانی نگارگر صاحب‌نام قمی و نسخهء اصل آن در اختیار دوست خطبازم سیّد محمّد حسینی است و آنگونه که در بهمن ۸۶ از او شنیدم، آن را به پدر و مادر عزیزش اهدا کرده است. ترجمهء شعر عربی از این قرار است: 
خدا عذاب نمی‌دهد مادرم را؛ چرا که نوشید جام دوستی امام علی(ع) را و در شیرش آن را به من تزریق کرد. و پدری دارم که هوای آن امام همام را در سر دارد. پس من نیز از همین رو دوستدار علی شدم.
لینک مرتبط: >> اینجا

سطر شیخ و تذهیب زهرا بیات

از ما گذشت نیک و بد، امّا تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست!

شعر: عماد خراسانی / خط: رضا شیخ محمّدی، آبان ۸۴
تذهیب: زهرا بیات (نگارگر اراکی)، زمستان ۸۹
 ابعاد اصلی: ۳۴x۱۲ سانتیمتر
انتشار این اثر توسط دوستداران شاعر معروف این سامان محمدعلی بهمنی در برگه‌اش در فیسبوک: اینجا
سرنوشت قطعه: فروش به مستاءجرمان رضا نصیرزاده در تابستان ۹۱ به ۱۰۰ ه.ت

نسخ به خط ابوالقاسم فرزند وصال شیرازی vesal vesaal shirazi


                            نسخ رنگی‌نویسی
 کاتب: ابوالقاسم فرهنگ فرزند وصال شیرازی ابعاد اصلی: ۱۸ در ۹ سانتی‌متر
                                                                       تاریخ قبلی پست: هجدهم اردیبهشت 1387ساعت 1:8

قطعه به خط استاد مرحوم شیخ حبیب‏الله فضائلی

قطعه با مضمون انقلابی به خطّ نستعلیق، نسخ و ثلث استاد مرحوم حبیب‌اللّه فضائلیتحریرشده در اردیبهشت ۱۳۶۹ شمسی / نگارگری: سیّد محمّد فقیهی
این قطعه را در زمستان ۸۶ از دوست خوشنویسم ناصر طاووسی در قم خریدم و مدتی بعد در خلال یک شب معامله به امیر عاملی دوست کلکسیونر و خطباز قزوینیم فروختم.

سیاه‏مشق شیخ و تذهیب الناز ارجی

سیاه‌مشق بداهه‏نگاری / متن: خاطرهء شخصی در خصوص بازدید نگارنده از کتیبهء میرزا آقا خمسه شاگرد برجستهء میرزا غلامرضا اصفهانی به همراه یکی از دوستان / تحریر: رضا شیخ محمّدی، مرداد ۸۳ / رنگ‌کردن کاغذ بعد از نگارش و با رنگ جوهر (با حلّال تینر فوری ۲۰ هزار) که از امیر عاملی گرفتم. / تذهیب: الناز ارجی (نگارگر قزوینی) / دستمزد دریافتی بابت تذهیب: ۱۷ هزار تومان / ابعاد اصلی: ۳۵ در ۲۹ س.م

سطر به خط بنده به سفارش محمود لبافان

دل ز دستم رفت و جان هم، بیدل و جان چون کنم؟
ســر عشقــت آشکــارا گشـت پنهــان، چون کنــم؟
سطری است که در مرداد ۸۶ به سفارش دوست هنردوستم لبّافان که در کار فرش ابریشم در قم است، تحریر کردم. محمود لبّافان از قبل از پیروزی انقلاب، علاقمند به شجریان است و در کنسرت شیراز این هنرمند در دههء پنجاه شمسی شرکت کرده است. بیت فوق را این خوانندهء برجستهء موسیقی سنّتی در مایهء دشتی در یکی از کاست‌های سنوات اخیرش خوانده است و لبّافان ترجیح داد که لذّت شنیداری آن را در تلفیق با التذاذ ناشی از خطّ نستعلیق بیامیزد. فقط شاید در انتخاب خوشنویسی که لذّت دیداری بیت شیخ عطّار را به او بچشاند، خوش‌سلیقگی نکرده است!

رباعی خیام نیشابوری به خط شیخ و تذهیب الناز ارجی

بنگر ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ! - وز حاصل ایّام چه در دستم؟ هیچ!
شمع طربم گیر، چون بنشستم هیچ! - خود جام جمم گیر، چو بشکستم هیچ!
خط: رضا شیخ محمّدی / تحریر: بهمن ۸۶
تذهیب: الناز ارجی (نگارگر قزوینی، شاگرد استاد رامین مرآتی)
دستمزد تذهیب: ۳۰ هزار تومان / قیمت اثر: ۲۲۰ هزار تومان فروش به غیاث علوی در قم در بهار 92

حلیه به خط شیخ

حلیه به خطّ نستعلیق رضا شیخ محمّدیتذهیب با طلا: محمّدحسین سیّدکریمی
 فوتک: روح‌الله فاضلی وادقانی / تحریر: سال ۱۳۸۷ شمسی
یادآوری: این قطعه را برای دوستم علی نجفی نوشتم و توسط خود ایشان به فروش رفت و دست به دست شد و نهایتا از موزهء «طارق رجب» کویت سر درآورد و علی نجفی در سفری که به آن سامان رفته بود، در آنجا مشاهده کرده بودش.
لینک فیسبوکی: اینجا

دو قطعهء ترکیبی از بنده با نگارگری استاد سید حسین نجومی

در مقطع همکاری هنریم با استاد سید حسین نجومی فرزند مرحوم آیت‌الله نجومی، تجربهء خوب ایشان در هنر نگارگری و گل و مرغ، در کنار مهارتشان در قطّاعی و وصّالی و مرمّت نسخه‌های خطّی، یکجا به کار من آمد: تعدادی از آثار خوشنویسی تحریرشده توسّط خودم را که مربوط به سنوات مختلف فعَالیّت هنریم بود و به رغم تغییر شیوه و پیشرفت در خوشنویسی از آنها دل نمی‌کندم (چون نماد مقطعی از تلاش هنری من بودند) در اختیار ایشان گذاشتم. حتّی آثار دوستان خوشنویسم را که سر کلاس تحریر کرده و یا به طریق دیگری از آنان به دستم رسیده و وارد مجموعه‌ام شده بود، به نجومی دادم. ایشان هم به انتخاب و اختیار خود با مونتاژ و کنار هم قراردادن این مواد خام و استفاده از ابروبادهای دست‌ساز و پرکردن جاهای خالی با گل و مرغ و گره‌چینی، قطعات ترکیبی متعدّد و سروته‌بسته‌ای تولید کردند. تولید این دسته آثار در مقطعی بود که هنوز وارد پروسهء برگزاری نمایشگاه انفرادی خوشنویسی نشده بودم و از آنها تنها برای تزیین مجالس و محافلی که با دوستان داشتم و گاه متاعی برای گرم‌کردن معاملات و مبادلاتی که با دوستان خطباز داشتم، سود می‌بردم. تنها در یک مورد، در جریان برگزاری اولین نمایشگاه خوشنویسیم در اراک، چهار عدد از آنها را به صورت یکجا به امیر هزاوه رئیس گالری ماندگار اراک فروختم. الباقی قطعات در مبادلات کالا به کالا با قطعات قدیمی یا جدید تاق زده شد و همیشه این جریان و گردش برام لذّتبخش بود.
در پست حاضر دو اثر از این سری قطعات را که در سال ۸۶ توسّط استاد نجومی قطعه‌بندی و تذهیب شده - و اصل آنها خدا می‌داند کجاست - تقدیم دوستان می‌کنم.
                                          اسکن‌های چهارتکه‌ای این آثار در بایگانی شیخ ظاهرا نه در آر ۷۲ که در آر ۷۶ است.

شمسه / قطر: 22 سانتی‏متر/ تذهیبکار: استاد روح‏الله فاضلی وادقانی (قم)

طالبان دریافت تصویر
در سایز بزرگ و با رزولاسیون بالا و بدون واترمارک با بنده تماس بگیرند:
۰۹۱۲۷۴۹۹۴۷۹ 
ایمیل: qom.reza@yahoo.com

دو قطعه خط شکسته نستعلیق

 

اثر خوشنویسی شیخ و نگارگری خانم نسرین حقیقت

بلغ العلی بکماله / شعر سعدی
سیاه‌مشق: رضا شیخ محمّدی
تحریر: بهمن ۸۸ / گل و مرغ، گره‌چینی و تذهیب:
نسرین حقیقت (نگارگر قزوینی) / اجرا: زمستان ۸۹
اندازهء اصلی: ۱۲ در ۲۲.۵ سانتیمتر
اسکن اثر قبل از تذهیب: آر ۱۷۹ / اسکن بعد از تذهیب: آر ۲۰۹
(یادآوری می‌کنم که اسکن دقیقی از آثار خوشنویسیم یکی قبل از تذهیب و دیگری پس از آن در آرشیو عریض و طویلی (بالغ بر هزار سی.دی) که با حروف انگلیسی نامگذاری و شماره‌بندی شده نگهداری می‌کنم و شناسنامهء هر سی.دی یا دی.وی.دی هم در یک فایل هلپ تایپ شده و قابلیت سرچ دارد تا عنداللزوم به اطّلاعاتم دسترسی داشته باشم.

سیاه‏مشق اثر میرزا غلامرضا اصفهانی

آنجا که خوشنویس به مثابهء یک نقاش، صفحهء مشق خویش را قلمروی چون بوم فرض کند و با عناصر خط و گلاویزکردن آنها و درهم‏نویسی و قبض و بسط حروف و نقاط و کلمات و تکرارشان که پژواک نوت‏های موسیقی را تداعی می‏کند، به فضاسازی دست یازد، سیاه‏مشق تولید می‌شود.
در این حال چیدمان و ایجاد خلوت و جلوت، گاه با میزانسنی ازپیش‏تعیین‏شده صورت‌بندی می‌شود و گاه کار را به دست اتفاق می‌سپرند. در اثری که در این پست عرضه می‏شود و در منزل دوستی در تهران با گوشی موبایلم عکاسی کردم، استاد کل میرزا غلامرضا اصفهانی به نگارش بدیهه‏نویسانهء سیاه‏مشقی پرداخته که بی‏نیاز به امضا، با فرم و حالت و مفرداتی به رنگ روح او، خود بهترین گواه بر خروج این نقوش از زیر دست و پنجهء این استاد برجسته است. مضامین زیر هم در خلال نگارش بر لوح ضمیر کاتب جریان داشته و همراه و همزاد با خلاقیّت لحظه‌ای او در ایجاد بافتی درهم‏تنیده بر کاغذ جاری شده است:
بر سر آنم که گر ز دست برآید / دست به کاری زنم که غصه سرآید
                                   ای یافته سروری بر افراد بشر / وز بهر وجود تست ایجاد بشر
                               کافیست تو را همین که از روی شرف / هستی خلف سید اولاد بشر
در خاک بیلقان برسیدم به عابدی / گفتم مرا به تربیت از جهل پاک دار (کن)