آنجا که خوشنویس به مثابهء یک نقاش، صفحهء مشق خویش را قلمروی چون بوم فرض کند و با عناصر خط و گلاویزکردن آنها و درهم‏نویسی و قبض و بسط حروف و نقاط و کلمات و تکرارشان که پژواک نوت‏های موسیقی را تداعی می‏کند، به فضاسازی دست یازد، سیاه‏مشق تولید می‌شود.
در این حال چیدمان و ایجاد خلوت و جلوت، گاه با میزانسنی ازپیش‏تعیین‏شده صورت‌بندی می‌شود و گاه کار را به دست اتفاق می‌سپرند. در اثری که در این پست عرضه می‏شود و در منزل دوستی در تهران با گوشی موبایلم عکاسی کردم، استاد کل میرزا غلامرضا اصفهانی به نگارش بدیهه‏نویسانهء سیاه‏مشقی پرداخته که بی‏نیاز به امضا، با فرم و حالت و مفرداتی به رنگ روح او، خود بهترین گواه بر خروج این نقوش از زیر دست و پنجهء این استاد برجسته است. مضامین زیر هم در خلال نگارش بر لوح ضمیر کاتب جریان داشته و همراه و همزاد با خلاقیّت لحظه‌ای او در ایجاد بافتی درهم‏تنیده بر کاغذ جاری شده است:
بر سر آنم که گر ز دست برآید / دست به کاری زنم که غصه سرآید
                                   ای یافته سروری بر افراد بشر / وز بهر وجود تست ایجاد بشر
                               کافیست تو را همین که از روی شرف / هستی خلف سید اولاد بشر
در خاک بیلقان برسیدم به عابدی / گفتم مرا به تربیت از جهل پاک دار (کن)