این پست حاوی مطالب زیر است:
۱.
قطعه‌خط منتشرنشده‌ی ثلث به خامهء پرمایهء استاد حسینی موحّد که در سال ۱۴۱۳ قمری بر اساس روایتی از امام علی(ع) در تجلیل از مقام سکوت تحریر شده است.
۲. ارائهء پنج صفحه از مطالب کتاب هفتصدصفحه‌ای «عسل و مثل» تحریر اینجانب و پدرم.
در این صفحات، مجموعه‌ای از ضرب‌المثل‌های مختلف از فرهنگ‌های گوناگون در تمجید از سکوت و نقد زیاده‌گویی و نپخته‌گویی آورده شده است.
۳. ارائهء عکس‌ از صفحات پنجگانهء مزبور از کتاب عسل و مثل.
۴. مصاحبهء زندهء بنده با رادیو سراسری معارف در تاریخ ۶ شهریور ۸۸ در خصوص کتاب عسل و مثل

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اِذا تَمَّ العقلُ نقَصَ الْكَلامُ! روايتى است منقول از على(ع) در فضيلتِ‏ خاموشى. اصولاً پُرحرفى نشانه‏ى خامى است. گويند:
سنگ آسيابْ تا وقتى نو باشد، سر و صداى زيادى دارد!
وقتى فردْ جاافتاده شد، درصدِ سكوتش بيشتر مى‏شود:
خُمّ پر از باده تُهى از صداست‏ / چون كه تُهى شد، ز صدا پُر نواست‏
چرخ بدين گردشِ دائم، خموش‏ / چرخه‏ى حلاّ‏ج و هزاران خروش!
اروپايى‏ها گويند:
احمق‏ترين مردمان، پرسروصداترين آنهاست; همچنان كه‏ خرابترين چرخ كالسكهْ بيشتر صدا مى‏كند!
دَر اگر روى پاشنه‏ى خود باشد، به راحتى و بى‏سروصدا حركت مى‏كند و اگر روى پاشنه‏ى خود نباشد، پر سر و صدا و توأم با استهلاك زياد خواهد بود.
شعر:

از خامى ديگ است كه در جوش و خروش است‏
                             چون پخته شد و لذّتِ دم يافت، خموش است!(پاورقی۱)
آقاى محسن قرائتى هم اين تمثيل را به كار مى‏بردند:
خورده‏سواد مثل خورده‏پول دردِسر دارد!
پولِ خُرد در جيب سر و صدا مى‏كند و موجب سنگينى‏ جيب است; امّا اسكناس و چكِ رقم‏بالا، حجمى ندارد و وجودش به‏ظاهر محسوس نيست. سعدى گويد:
«دانا چون طبله‏ى عطّار است: خاموش و هنرنماى. و نادانْ چون طبلِ غازى است: بلندآواز و ميان‏تهى.»
گاه در ارتباط با دشمنان و بددلان نيز مُهر سكوت بر دهان‏ زدن، كارآيى بيشترى دارد. معروف است كه:
جواب ابلهان، خاموشى است! با اين وصفْ سكوت، خود نوعى گفتار است!(پاورقی۲):
ز مرغ صبح ندانم كه سوسنِ آزاد / چه گوش كرد كه با دَه زبان خموش آمد (پاورقی۳) نيز:
نيست صحبت، مردمِ كج‏بحث را جز خامُشى‏ / ماهىِ لب‏بسته، خون در دل كند قلاّ‏ب را! (پاورقی۴)همچنين:
طوطى از خاموشى آيينه مى‏آيد به حرف‏ / مُهر خاموشى به لب زن تا به دل گويا شوى!
خاموشى، به استتار عيوب شخص كمك مى‏كند و گفتار، برملاكننده‏ى نقائص (و نيز البتّه فضائل) فرد است:
تا مرد سخن نگفته باشد / عيب و هنرش نهفته باشد
خنده رسوا مى‏نمايد پسته‏ى بى‏مغز را / چون ندارى مايه، از لاف سخن خاموش باش! (پاورقی۵)
و نيز اين مصراعِ معروف:
پسته‏ى بى‏مغز لب چون وا كند رسوا شود!
و باز هم ابياتى در فضيلت خاموشى: 

سخن گرچه هر لحظه دلكش‏تر است‏ / چو بينى، خموشى از آن بهتر است‏
دَرِ فتنه بستن، دهان بستن است / ‏كه گيتى به نيك و بد آبستن است‏
پشيمان ز گفتار ديدم بسى‏ / پشيمان نگشت از خموشى كسى‏ (پاورقی۶)
صدف زان سبب گشته جوهرفروش‏ / كه از پاى تا سر همه گشته گوش!
ندانم كجا ديدم اندر كتاب كه:
«خموشى، عبادتى است بى‏رنج; زينتى است بى‏پيرايه; هيبتى است بى‏سلطنت; قدرت و حصارى است‏ بى‏ديوار; بى‏نيازى است از خلق; و موجب راحت و سرپوشِ همه‏ى عيب‏هاست.»
شايد اين، يك ضرب‏المثل خارجى باشد:
از خوردنِ حرف، كسى سوء هاضمه نمى‏گيرد!
توصيه شده است:
كم گوى و گُزيده گوى! دير گوى نكو گوى! (پاورقی۷) ناصرخسرو گويد:
كم گوى و گُزيده گوى چون دُر / تا ز اندك تو جهان شود پُر! (پاورقی۸) نيز:
اوّل انديشه وانگهى گفتار! (پاورقی۹). شعر:
مزن بى‏تأمُّل به گفتارْ دَم‏ / نكو گوى! اگر دير گويى چه غم؟
انگليسى‏ها گويند: Think twice before you speak once..
دو بار بينديش و يك بار بگو!
كاملترين كلام در خصوص گفتار و آداب آن، از سعدى‏ است كه در قطعه‏اى جالب و جامع گويد:
اگر چه پيش خردمند، خامُشى ادب است‏ / به وقت مصلحت آن به كه در سخن كوشى‏
دو چيز طيره‏ى عقل است: «دمْ فروبستن / ‏به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشى»
تك‏مصرعِ ضرب‏المثل: هر سخن جايى و هر نكته مكانى دارد! (پاورقی۱۰)
در يك جمع‏بندى مى‏توان گفت:
اساساً تكلُّم و سكوت، حُسن و قبحى ندارد و بايد ديد از سوى چه كسى استفاده مى‏شود. پيامبر عظيم‏الشّأن‏ اسلام(ص) مى‏فرمايد:
أَلْعالِمُ اذا سَكَتَ فَهُوَ بَحْرٌ عميقٌ وَ اِذا تَكَلَّمَ فهوُ بَحْرٌ مَوّاجٌ. أَلْجاهِلُ اذا سَكَتَ فَهُوَ جِدارٌ و اِذا تَكَلَّمَ فهوَ حمارٌ!
عالِم اگر سكوت كند، چونان درياى عميق و به ظاهر ساكن است; و اگر زبان به گفتار گشايد، مانندِ درياى‏ متلاطم است. و جاهل، آنجا كه سكوت مى‏كند، چون ديوار است و آنجا كه زبان باز مى‏كند، خرِ بدصدا را به‏ياد مى‏آورد!
---------------
پاورقی۱
)  اين بيت را اوّلين بار از «عبّاس قانع» كه از هنرمندانِ قزوين در رشته‏ى هنرهاى تجسّمى است، در سفر عتبات عاليات در ارديبهشت‏ ۸۰ شنيدم. در باب مقامِ پختگىْ اين كلام نيز از مولوى در مثنوى‏اش‏ شنيدنى است; كه تا وقتى ميوه‏ى درخت، خام و كال است، سفت و سختْ شاخه را مى‏چسبد و رها نمى‏كند. و وقتى پخته مى‏شود، رابطه‏اش با درخت سستى مى‏گيرد; تا آنكه رها مى‏شود. ما هم اگر دنيا را سفت و سخت چسبيده‏ايم، براى اين است كه به پختگى و كمال‏ نرسيده‏ايم. بشنويد:
اين جهان، همچون درخت است اى كِرام! / ما بر آن، چون ميوه‏هاى نيم خام‏
سخت گيرد خام‏ها مر شاخ را / چون كه با خامى نشايد كاخ را
چون كه پخت و گشت شيرين، لب‏گران‏ / سست گيرد شاخ‏ها را آن زمان! ر.شيخ.م‏
پاورقی۲) على(ع) در خطبه‏ى ۹۶ نهج‏البلاغه در وصف پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد:
كَلاَمُهُ بَيَانٌ وَ صَمْتُهُ لِسَانٌ. يعنى: سكوت پيامبر نيز، معنادار و نوعى زبانِ گفتار بود!
نبايد تصوّر كرد كه «سكوت» مرادفِ بيكارى و بى‏عملى است; سكوت، خودْ كارى است و كار بزرگى هم هست و همه كس هم بدان‏ تن در نمى‏دهد. گويند: «ألصَّمتُ حُكمٌ و قَليلٌ فاعِلُه» يعنى: خاموشى، حكمت است و كُننده‏ى آن كم است.
پاورقی۳) حافظ
پاورقی۴) مطلب طنزآميز زير را در ارديبهشت ۷۹ در شبكه‏ى رايانه‏اى‏ داخلى نور وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزهء علمیّهء قم و در محيطى به نام «انجمن ادبيّات» كه قابل دسترسى براى‏ عموم اعضاى اين شبكه‏ى اطّلاع‏رسانى بود، قرار دادم. از طريق‏ شبكه‏ى يادشده امكان ارتباط ميان كاربرانِ دور از هم - حتّى به‏ صورت زنده و در محيطى موسوم به «تِله و چَتْ» - فراهم مى‏شد و مى‏توانستند از طريق تايپِ پيام با هم گفتگو كنند:

سكوت چيست؟ نوعى فرياد گوشخراش باشد كه بى‏فشارآوردن به حنجره سر داده‏ شود. برخى معاشيق! (جمع معشوق باشد!) چنان بلند و سهمگينْ در برابر عاشقان سينه‏چاك خويش سكوت كنند، كه ديوار صوتى شكسته‏ شود يا در آن لرزه افتد. در كتاب عادات‏المعاشيق! آمده:
«بر تو باد اى معشوق! كه مَرتبت خود بدانى و خويشتن ارزان‏ نفروشى. در بله‏گويى تأخير نما و به همشيره يا دختركى ديگر از فواميلْ تعليم فرما كه بر سر سفره‏ى عقد، بلند و نعره‏گونْ اعلام نمايد كه به گل‏چينى مشرّف گشته‏اى و وجه تأخير در بله‏گويى اين بوده و لاغير.
نيز الحذر! كه در برابر جيليز و بيليز كردن عاشقان بى‏سروپا دَم بر آورى‏ يا دُم تكان دهى، تا بفهمه با كى طرفه! هيچ و هرگز مبادت از در بخشندگى و بنده‏نوازى وارد شوى كه اين‏ جماعت، لايق ترحّم نباشند و جوابشان خاموشى و سزايشان سكوت‏ است; سكوتى كه هيچ نشانه‏اى از رضايت در آن نباشد.
خويشتن به خريّت زدن در برابر شلنگ تخته‏فكنى‏هاى عشّاقِ فكسنى‏ را فايدتى ديگر هم هست كه همانا مصونيّت حنجره از خش باشد، كه‏ دلبركان نشايد كه جز به غمز و ايما سخن گويند تا اتوار صوتى ايشان‏ از لطافت خارج نگردد كه بسا كه دور فلك بر خلاف ميل معاشيق‏ چرخد و آنان ناچار از استخدام در اداره‏جات گردند و سِكْرترى پيشه‏ نمايند. در اين حال لطافت حريرگون اصوات ايشان تواند خود بسْ‏ مشترى جلب‏كن باشد كه معشوقِ با صوت خشدار به نيمجو نيرزد و  چون «گوشى مخابرات رفته‏ى موبايلْ»* كم‏قدر باشد و اندكْ‏بها!
* در سال 79 كه سال نگارش اين مطلب بود، هر خطّ تلفن همراه، با يك گوشىِ موبايل كه مى‏بايست به مخابرات برده شود و شماره‏ى‏ سريالش يادداشت شود، شناخته مى‏شد. گوشى‏هاى مزبور تا وقتى در مغازه بود، قيمتش بالا بود و وقتى شمارهْ‏سريالش در مخابرات ثبت‏ مى‏شد، از قيمت مى‏افتاد! ر.شيخ.م‏
پاورقی۵) صائب تبريزى
پاورقی۶) از ره حرف بوَد رنجش مردم، صائب‏ / كس نديديم كه دشمن شود از خاموشى‏ - صائب تبريزى
پاورقی۷) در وصف كلماتى كه داراى لفظ اندك و مفهوم عميق باشد، از تعبيرِ «قليلُ‏اللَّفظ، كثيرُالمعنى‏» استفاده مى‏شود. حافظ گويد:
بيا و حالِ اهل درد بشنو! / ز لفظ اندك و معنىّ بسيار
در هفده مهر ۸۲در سالن قدس حوزه‏ى هنرى سازمان تبليغات اسلامى‏ قم در جلسه‏ى نقد شعر با شركت مرحوم دكتر سيّد حسن حسينى‏ حضور يافتم. ايشان در طعنه به درازگويى برخى شاعران گفت:
بعضى‏ انگار تنها خواسته‏اند ديوانشان از الف تا يا (حرف آخر رديف و قافيه) شعر داشته باشد و كيفيّت اشعارى كه مى‏سرايند، برايشان اولويّت‏ نخست را نداشته است. سيد حسن حسينى بعد از تمجيد از ايجاز، اين مثال را زد كه انگار در يكى از كتب دانشگاهى ديده بود:
«موادّ منفجره اگر در محيط باز گذاشته شود، اثرش كمتر از وقتى است‏ كه در يك فضاى كوچك قرار گيرد.» ر.شيخ.م‏
پاورقی۸) معمولاً كسى كه زياد صحبت مى‏كند، بيشتر در معرض خطاست.
از دوست هنردوستم حسين ميرزايى در قم شنيدم كه ترك‏ها گويند: چُخْلُقْ، پُخْلُق دُر! ر.شيخ.م‏
پاورقی۹) اوّل انديشه وانگهى گفتار / پاى بست آمده است و پس ديوار
پاورقی۱۰) از حافظ شيرازى است; و برگرفته از اين بيت:
با خرابات‏نشينان ز كرامات، ملاف! / هر سخن وقتى و هر نكته مكانى دارد


لینک مصاحبهء صوتی زندهء رادیویی بنده با رادیو سراسری معارف
که در بخشی از آن به کیفیّت تاءلیف کتاب عسل و مثل پرداخته‌ام.
>>> اینجا و در صورت فیلتربودن >>> اینجا