طلای نشسته بر لاجورد
بسیاری - و من نیز - بر این تصوّرند که اشتهار یک اثر هنری یا یک هنرمند نشانهء عیارمندی است و هر چه دامنهء بر سر زبان بودن پرگسترهتر باشد، با هنر فاخرتری سروکار داریم. در حالی که هنرنمایی برخی از اساتید در حوزهء کارشان بیسروصدا و بیحاشیهپردازی و خبرسازی صورت میگیرد؛ انگار در خلاء و سکوتی گاه سنگین و ناخوشایند میزیند و کار تولید میکنند.
زندهیاد «سیّد حسن زرّینخط» در زمرهء آنان است که بیآنکه بر موج معروفیّت و آوازه گام زند، هم کتابتهای مغزداری دارد که آرایندهء کتب فارسی قدیمی (مربوط به مقاطع مختلف درسی) یا برخی صفحات تصانیف قدیمی است (اینجا) و هم کتیبههای خاموشش در این شهر و آن شهر بر دیوار مساجد و گاه میادین (اینجا) نشسته است و به مخاطبی که با چشم کاونده اینجا و آنجا را به شوق صید هنر رصد میکند، خوراک فکری و هنری میدهد.(۱)
صاحب این وبلاگ با دوربین کاننش(۲) به بازدیدکنندگان این تارنما فرصت میدهد تا دقایقی بر دقایق نگاشتههای زرّینخط - محصول کارخانهء «خاکنگار مقدّم» که پـزندهء تعداد قابل توجّهی از کاشیهای این نستعلیقنویس است - چشم بدوزند.
برخی از تصاویر ارائهشده در این پست نود درجه به راست یا چپ چرخانده (روتیت) شده است. شاید این کار از نظر اصول عکّاسی از یک بنای تاریخی ناصواب باشد؛ ولی در عوض دید بهتر و آسانتری را برای بینندهء مشتاق فراهم میآورد؛ تا کتیبههایی را که با رنگ طلایی بر پهنهء لاجورد در مسجدی در منطقهء دزاشیب تهران و نزدیک شعبهء مشهور انجمن خوشنویسان نشسته است، مشق نظری کند.
شیوهء زرّینخط در کتیبهنویسی که آشکارا برگرفته از مکتب استادش مرحوم عمادالکتاب سیفی قزوینی است، یک پاسخ خاموش هم هست؛ به آندسته کسانی که تصوّر میکنند که گذار از میرزا غلامرضا به کلهر و عمادالکتاب، افول در خط و تزریق اهمالنگاری در قلم کاتب و آغشته به پسندهای نامطلوبی است.
استادی که خودش را همیشه دوست داریم - و پارهای افاضاتش را خیر - مدّعیست: خطّ عمادالکتّاب «در زندان کمیتهء مجازات، چاییده است»... اثری در همان مشرب و مکتب ِ چاییده، در دانگ کتیبه که نمایش بیپروای کلمات است و هرگونه کژتابی در آن رسوا میشود، ۵۵ سال است اینقدر دلبرانه بر ویترین دیواری عمومی - که مردم و از جمله اهل هنر از برابرش میگذرند - خوش نشسته و جلوهء مطبوع دارد، در حالی که کتیبهء همان استاد بر تارک یکی از کتابخانههای بزرگ این سامان که از صافنگاشتههای نچاییدهء میرزا غلامرضا اخذ و اقتباس شده، اثر خوبی نیست و حتی این حسرت را برمیانگیزد که کاش زرّینخط زنده بود و فزون بر کتیبههای نستعلیق حسینیّهء آیةالله نجفی مرعشی(ره) سردر کتابخانهء این مرجع تقلید متوفّی را هم مینگاشت.
پینویس:
۱. آرشیو شیخ به این اسناد و مدارک در خصوص حسن زرّینخط مجهّز است:
عکسهایی که صاحب این بلاگ از کتیبههای آن مرحوم در یکی از امکان مذهبی ورامین گرفته است. عکسهای حقیر از کتیبههای زرّینخط از سردر برخی قبرهای خانوادگی در قم. اسکن از یک قطعهء اوریژینال خوشنویسی از زرّینخط که از کیوان شجاعیمنش خریدم و در خلال معاملهای به عادل محمّدی اصفهانی فروختم. یک تصویر رنگی خانوادگی خودمان در قم مربوط به دههء ۵۰ که پسرخالهام محمود کمالی با دوربین لوبیتل۲ گرفت و در آن پوستر کاغذی «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» به خط زرینخط بر دیوار است. این اثر از وقتی به یاد دارم در منزل قدیمی ما در قم بود. مدتی از عهدهء خواندن امضای زرینخط برنمیآمدم و بعد که خواندمش، ترکیب کلمهء زرّین با خط برایم خیلی جلب توجه کرد. (در آن ایّام هنوز ترکیباتی مثل زرینقلم و زرّیننقش و زرّینکلک و نینگار باب نشده یا چندان روی بورس نبود و این مورد برایم تازگی داشت.
۲. مدل اس.تری.آی.اس