خنده به ریش کمپشت و تُـنُـک شیخ
چند روز پیش پستی تقدیم کردم؛ حاوی خطّ بنده و تذهیب سرکار خانم طیّبه پایبست. (اینجا)
دوستی به نام «یه دوست» در کامنتدونی این پست (اینجا) ابراز کرد:
«قبلنا کارای خودتو واترمارک نمیکردی از طبعاته فوق ممتازه؟» در جوابش آوردم:
«ربطی به مدارکم نداره. اینو به خاطر تذهیب طیّبه واترمارک کردم.» دوباره نوشت:
«یعنی قویتره تذهیبها مرآتیه؟» و جواب شنید:
«مگه ملاک تذهیب، مرآتیه و بقیهء تذهیبها باید با کار ایشون سنجیده بشه؟» نوشت:
«منظورم اینه که چندان قدرتمند نیست که بخوای واترمارکش کنی یا اگه هم باشه تو در مقامه تشخیصش نیستی! افتاد الان؟» این بار در پاسخ عرض میکنم:
اینکه تذهیبهایی رو که استاد رامین مرآتی در سنوات پیشین برام انجام داده (مثل اینها) واترمارک نکردم و تذهیب طیّبه رو آره, به قوّت اثر خانم پایبست نسبت به مرآتی برنمیگرده. به خاطر اینه که به مرور مشاهده کردم: تذهیبهایی که جدای از خط هستند و حالت حاشیه و کمربند دارند, بیشتر در معرض خطر ربودهشدن توسّط گرافیستهای راحتطلب هستند. اونا عین آب خوردن این حواشی رو با فتوشاپ از خط من جدا میکنن؛ خط رو راحت میندازن کنار و یه خط یا متن دیگه میذارن جاش و به ریش کمپشت و تُنُک من قاهقاه میخندند. خب به من برمیخوره. یا همه رو بندازن کنار یا خط منم استفاده کنن.
وگرنه همانطور که اشاره کردی سیاستم در اصل این نیست که آثار خودم را در این وب واترمارک کنم. دلیلشم اینه که دلم میخواد اینور اونور استفاده و حتّی سرقت بشه! هر از گاهی که تصادفی میبینم کارامو روی جلد کتابها یا لابلای برنامههای مختلف تلویزیونی یا توی روزنامه و مجلّه و حتّی تابلوهای سردر بوتیکفروشیها (اینجا) استفاده کردن, کیف میکنم. اگر هم احیانن بتونم ازشون پورسانت بگیرم که خیلی عالی میشه. انگار در دیزی رو باز گذاشتم و از غفلت گربههای بیهوا و بیحواس استفاده میکنم. معمولن بعد از استفاده که کار از کار میگذره، میشه داد و قال راه انداخت که به چه مجوّزی کار مارو در این پوستر یا روی این لوستر استفاده کردین؟ پس دست کم یه چیزی هم به ما بدین.
بنابر این برای فروش اسکن تابلوهای خوشنویسیم کیسه ندوختم (همچنانکه در خصوص فروش اسکن از آثار خوشنویسی دیگران کیسه دوختهام) در اصل هم و غمّم اینه که اصل اثر رو بتونم به قیمتی که دست کم هزینهء تذهیب و پاسپارتوشو پوشش بده، بفروشم. اگه یه چیزیم بابت نگارشش برای من بماسه، برام بسه. گاهی حتی حاضرم خط خودمو رایگان حساب کنم. مثلن همین اثر اخیر رو بابتش 50 هزار تومان به طیّبه پایبست بدهکارم و شاید حتّی اگه یک نفر پیدا بشه اینو 55 ه.ت بخره، بهش بدم تا بتونم بدهمیو به این خانم صاف کنم.
الان توی کتاب نگارگران استان قم دو اثر تذهیب از سیّد محمّدحسین سیّدکریمی چاپ شده که هر دوش در اصل روی کارهای خوشنویسی من انجام شده: بابت یکی 50 ه.ت (اینجا) و بابت دیگری 200 ه.ت به سیدکریمی دستمزد دادم. ولی دریغ از اینکه اثری از خطوط من در وسط این تذهیبها دیده شه! (اینجا)
اسکن این آثار رو وقتی قرار بود کتاب نگارگران چاپ بشه، خود سیدکریمی ازم گرفت (و ظاهرا هیچ تصویر دیگر و بهتری از تذهیبایی که توی اینهمه سال انجام داده بود، در اختیار نداشت) و بعد از چاپ دیدم که خطوط وسط کلا حذف شده و حواشی فقط چاپ شده که البته باید هم چنین میشد؛ چون کتاب, کتاب تذهیب بود نه خوشنویسی.
البته در کل خوشحال بودم و چاپ این دو اثر نشون داد که اسکنر آ.چهار کانن من – به رغم اونایی که میگن اسکنات به درد کار حرفهای نمیخوره و فقط برای همین خوبه که خوراک برای وبلاگت درست کنی - در حدی هست که حاصلش قابل چاپ در یک کتاب حرفهای باشه. همیشه نگران بودم که نکنه این اسکنهام روزی که قراره کل کارامو با کیفیت بالا توی یک کتاب نفیس مثلا تحت عنوان «مشقنامهء شیخ» چاپ کنم، جواب نده.
بقیهء کارهای کتاب نگارگران رو حسین قدیانی که عکاس حرفهای هست، عکاسی کرده بود.
در ضمن تازگیا به تذهیبکارام میگم که خط منو جوری تذهیب کنید که تذهیبتون حسابی با خط من ممزوج و هماغوش بشه که نشه جداش کرد. نمونهش در سطر من و تذهیب محسن روزگرد که هنوز در وب نذاشتم، ایشون دو قلمبهء مذهّب را در مرز بین حاشیه و خط قرار داد که خواستهء من تاءمین بشه.
در خصوص اینکه این اثر قدرتمند نیس، حرف تو رو قبول ندارم. تازه به فرض اگه از نظر اصول فنّی تذهیب خیلی قوی نباشه ها ولی من دوسش دارم. این نوع حاشیهبندی با گُل رو - گیرم اسمشو بذاری دخملانه و خالتوری و خالهزنکبازی و حتی بزکدوزک دهاتی - دوس دارم. خیلی هم دوس دارم. ینی توی اینهمه سطر که از خودم دادم تذهیب کردن، هیشکی اینجوری تسمهکشی نکرده و دور کارو کمربند نکشیده بود.
درونم سرشار از هیجان و لذّته که میبنیم اینهمه تذهیبکار دارن برام کار میکنن؛ فقط در ازای پول – اونم پولی که اغلب به خاطر مشکلات مالیم و حتی بیبرنامهگیام نمیتونم به موقع به دستشون برسونم. بعضیاشون حتی مستقیم باهام درددل نمیکنن و گلهمندیشون از طُرُق دیگه به گوشم میرسه؛ برای مثال علی بخشی - رئیس کنونی انجمن خوشنویسان قم - دقیقا وختی که بیخبر از همه جا دارم کلاس میذارم پیشش و پز میدم که تونستم فوجی از جماعت نگارگر رو دور خودم جمع کنم و باهاشون ارتباط برقرار کنم، میگه:
«این درست. ولی شنیدم دستمزداشونو به موقع بهشون نمیدی؛ شیخنا!» و تو در آن لحظه دلت میخواد کلّهء خبرچین رو که معلوم نیس کیه و ذهنت به هزار راه میره، بدن دستت تا عین انار آبلمبو کنی.
یا وسط مکالمه با استاد موحّد یهو ایشون میگه: «چرا دستمزد آن تذهیبکار شهر مجاورت رو نمیبری بهش بدی؟» و جالبه این نتیجهگیری: «از قبل هم میشد حدس زد که وقتی با اینهمه تذهیبکار کار میکنی و میری از شهرستان دور تذهیبکار گیر میاری، پیداست در ارتباطت با فلان تذهیبکار مشهور کرجی که دستمزدشو باید جیرینگی بهش بدی، خللی ایجاد شده که رو کردی به تذهیبکارهای مظلوم شهرستانی.»
میخندم! و مهمتر از آن قلبآ شاد و مسرورم که حرف و حدیثهای مربوط به پس و پشت رفتارهای هنری شیخ، هر قدر هم کوبنده و شکننده باشه، نمیتونه ارزش کارهای تولیدشده و به ودیعتنهادهشده در دستان مهربان، گشاده و امین ِ اینترنت رو مخدوش کنه.
به زعم تمام نقائصی که در سیستم هنری من وجود داره، وقتی اینهمه کار داره تولید میشه و میره زیر دست تذهیبکار و اسکنش سر از این وبلاگ که به شدّت دوستش دارم، در میاره و اصلش با مشکلات فراوان به فروش میرسه و خلاصه گردونهء این کار با هر زحمتی هست میچرخه, این ینی موفقیّت من و رجحان ِ عمل بر بیعملی که شماری از همتایان بنده در همین شهر قم بهش مبتلاند: نه املا مینویسند و نه غلط دارند.
اینکه گفتی در مقام تشخیص قوّت آثار تذهیب نیستم, تا حدودی با حرفت موافقم. البتّه به مرور چیزایی دستم اومده. کم و بیش ارزش قلمگیری ظریف و دقیق و رنگگزاریهای حسابشده و رعایت هارمونی رنگی رو میفهمم و وختی کاری فاقد این امتیازات باشه، تا حدود زیادی درک میکنم. با این حال دوس ندارم همهء کارام توسط یک تیم تذهیبکار – گیرم مدیرشون در مسابقهء بزرگ البرده اوّل شده باشه – انجام بشه. من دلم تنوّع میخواد و حتّی روزی که جیبام پر پول باشه و بتونم جیرینگی دستمزد بدم، باز به تذهیبکارای مظلوم شهرستانی کار سفارش خواهم داد. این سبک گلکاری طیّبه پایبست و روش خاص تذهیب کیوان شجاعیمنش که خیلیها میگن اصلن تذهیب نیست و نمرهء تذهیب بهش داده نمیشه (این) صرفا به این دلیل که توی هیشکدوم از دیگر کارام توسط هیش نگارگری انجام نشده, به عنوان یک کار خاص که این اثر رو در کتگوری و پوشهء متفاوت قرار میده، دوس دارم.