این اثر از استاد مرحوم میرزا غلامرضا اصفهانی با متن:
هو العفوّ الغفور
ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است
دارای حالتی استثنایی است و آن قیدکردن «دزاشیب» تهران به عنوان محلّ تحریر اثر است. طرفه اینکه دزاشیب در آن ایّام (حدود ۱۳۰ سال پیش) یکی از روستاهای حومهء تهران بوده و با آن فاصله داشته است و در اثر توسعهء شهری به مانند امروز به یکی از مناطق زیرمجموعهء کلانشهر تهران - که از قضا ساختمان معروف انجمن خوشنویسان هم در آن واقع است - تبدیل نشده بود.
از نظر هنری و فنی چند گزاره در خصوص این قطعه گفتنی است:
سیاه‌مشق حاضر با مرکّب قهوه‌ای خوشرنگی تحریر شده و از ملاحت زیادی برخوردار است. از دیگرسو خوشنویس در صدد گره‌فکنی و تزاحم زیاد نبوده است و کم و بیش، انعکاس حال و هوای دلباز و رهای روستایی (مکان نگارش اثر) را در خود دارد.
از شیرینکاری‌های این قطعه انتخاب منتهای حرکت الف در «قیا» به عنوان مبداء حرکت سین در این کلمه است. این رفتار هنری که میرزا البته به ندرت در آثار دیگرش هم دارد، همان است که تکثیرشده‌اش را بنده (رضا شیخ محمّدی) در سیاه‌مشق‌های ابداعیم بکار می‌برم و در واقع در سطح گسترده تمام نقاط تشابه را که امکان هماغوش‌کردن کلمات و حرف در آن وجود دارد، می‌یابم و از آن‌ها بهره می‌گیرم.
در سیاه‌مشق حاضر، به رغم تصورّی که از شلوغ‌نویسی در ذهن برخی از خوشنویسان هست، توزیع سواد و بیاض تقریبا به شکل یکسانی صورت گرفته است و جز در مواردی نادری، چشم بر نقاط فشردگی و تجمع حروف و کلمات، مکث نمی‌کند. آیا میرزا در این اثر در صدد ایجاد یک بافت بوده و حروف و کلمات را با منطقی شبیه منطق سطرنویسی و حتی گاه با فاصله‌ای بیشتر از یک نقطه چیدمان نکرده است.
این اثر که در حال حاضر در اختیار یکی از کلکسیونرهای قمی است، مدّتی در تملّک امیر عاملی مجموعه‌دار نام‌آشنای قزوینی بود، که حاصل أن تذهیب اثر توسّط استاد رامین مرآتی (کاری نچندان لازم) و چاپ آن - البته نه در سایز و کیفیّتی به اندازهء نسخهء ارائه‌شده در این پست - در یک آلبوم است.


یادآوری:
نوشتهٔ زیر را در ۱۴۰۲/۵/۲۷ در ذیل تصویر این اثر که در اینستاگرام قرار گرفته و اشاره شده بود که این اثر در چهارمین حراج ملّی به ۸۵م.ت فروخته شده است، قرار دادم:
عجب! بیخبر بودم. در دهه‌های پیشین این تابلو در مجموعهٔ خصوصی دوست کلکسیونر و اهل فضلم «حسن رجبیان» در قم بود. به ۲م.ت به امیر عاملی قزوینی فروخت. عاملی قطعه را برای تذهیب در اختیار استاد رامین مرآتی قرار داد (کاری نچندان لازم) و سپس در آلبومی چاپش کرد. مدّتی بعد فروشنده به این بهانه که وابستگی عاطفی به قطعه دارد، در عین گله‌مندی خریدار پسش گرفت. مُجدّداً به دوست سمسارم «حسینی خطباز» امانتش داد که به ۷/۵م.ت بفروشد. در مرداد ۸۷ خطباز اثر را آورد پارکینگم. ضمن رؤیت این شاهکار، فرصت یافتم یک اسکن با دی.پی.آی ۱۲۰۰ از رویش تهیّه کنم. گفت تا ۳/۵ م.ت مشتری دارد. متن اثر که حاوی بیتی از حافظ شیرازی است، این است: هو العفوّ الغفور، ببر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر / که صیت گوشه‌نشینان ز قاف تا قاف است. سیاه‌مشق با مرکّب قهوه‌ای خوشرنگ تحریر شده و از ملاحت زیادی برخوردار است. از شیرین‌کاری‌های قطعه انتخابِ انتهای حرکت الف در «قیا» به عنوان مبدأ حرکت سین در این کلمه است. این رفتار هنری را کاتب به‌ندرت در آثار دیگرش هم دارد. چون صحبتش پیش آمد، عرض می‌کنم که حقیر این مدل هماغوش‌کردن کلمات و حروف را مبنا قرار دادم تا به اتّفاقات بصری تازه در سیاه‌مشق‌هایم برسم. آثاری تولید شد که خوشبختانه ناظران اذعان کردند بدیع است. در سیاه‌مشق حاضر توزیع سواد و بیاض تقریباً به شکل یکسان صورت گرفته و جز در موارد نادری، چشم بر نقاط فشردگی و تجمّع حروف و کلمات، مکث نمی‌کند. این در حالی است که خیلی از خوشنویسان گمان می‌کنند که معنای سیاه‌مشق‌نویسی، شلوغ‌نویسی است. در حالی که میرزا حروف و کلمات را با منطقی شبیه منطق سطرنویسی و با فاصله‌ای بیش از یک نقطه چیدمان کرده است. انگار دنبال گره‌فکنی و تزاحمِ زیاد نیست. شاید حال و هوای دلباز و رهای روستای محلّ نگارش اثر در کار منعکس شده است. خوشنویس قید کرده که تابلو را در «دزاشیب» نوشته است. حدود ۱۴۰ سال پیش دزاشیب از روستاهای حومهٔ تهران بود و با توسعهٔ شهری داخل شهر افتاد. طُٰرفه اینکه ساختمان معروف انجمن خوشنویسان در این ناحیه واقع است.
sheikh.ir/post/372