گزارش مراسم اختتامیّهی اوّلین نمایشگاه انفرادی خوشنویسی رضا شیخمحمّدی
رضا شیخمحمّدی در حالی نخستین نمایشگاه انفرادی خوشنویسی خود را برگزار کرد که در روز افتتاحیّهی نمایشگاه (۸ خرداد ۸۸)پا به ۴۵ سالگی گذاشته بود.
تعلّل شیخ در ورود به عرصهی برگزاری نمایشگاه انفرادی به مثابهی «پَک» کامل و ویترینی برای عرضهی مجموعه فرآوردههای تولیدشده در خلال یک فعّالیّت هنری و فرهنگی خاص، شاید ریشه در وسواس او و انتظارکشی چندسالهاش برای رسیدن آثارش به نصاب حُسن (در حدّی از کمال) بوده است.
شاید هم منبعث از تعدّد مشاغل اوست. از ربع قرن پیش به این سو ذوقآزمایی شیخ در رشتهها و راستههایی (چند چون قرائت حرفهای قرآن، آوازخوانی اصیل بر اساس ردیفهای کهن، عکّاسی، نویسندگی ادبی در قالبهای داستان، قطعهی ادبی، سرودن شعر، نقد فیلم و موسیقی و نیز ایضأ ویراستاری و بازنویسی کتب) شروع شد.
اصولاً و اساسآ دستاندازی به تجربهی هنرهای مختلف حتّی اگر با توفیق نسبی فرد تطاولگر همراه باشد، توأم با تلقّی سطحینگری و عدم تعمّق و قعرکاوی است. سوگمندانه میگوییم که فرد چندپیشهای چون شیخ حتّی اگر در هر رشته و راسته به تولید اثر دست بزند، شأنش مادون کسی که نامش تنها در یک سیاههی هنری قرار دارد، تصوّر میشود: حتّی اگر آن فرد تکپیشه پروداکت قابل عرضه و ارائهای نداشته
باشد.
در گالری ماندگار اراک، شیخ با ۷۰ تابلوی خوشنویسی: فراهمآمده و صورتبندیشده در خلال سهدهه تجربهی مشق و تحریر خط (و عمدتآ مربوط به همین دههی اخیر) وارد میدان عرضه و ارائه شد و اجابت عملی درخوری برای آن دسته از دوستداران و پیگیران هنرش تدارک دید که سالهاست پیوسته او را برای برگزاری نمایشگاه انفرادی، مورد توصیهی موءکّد قرار میدهند. این توصیه، از احساس ضرورت برمیخاست و ریشه در جهات عدیده داشت:
ویترین پروداکتهای خوشنویسی شیخ
الف. نخست آنکه با نمایشگاه انفرادی، محصولات عدیدهی هنرمند خوشنویسی در پایه و مایهی شیخ در معرض روءیت و قضاوت قرار میگرفت؛ محصولاتی از قبیل:
۱. کتابتهای شیخ که برخی و بسیاری از ناظران آن را بهترین قالب و شاهد برای ثبوت و اثبات سواد بصری شیخ در خطّ نستعلیق به شمار میآورند.
۲. سطرنویسیهای متعدّدش که اغلب محصول جلسهی هفتگی دعای توسّل خوشنویسان قم در سنوات اخیر است: جلسهی فرخنده و مبارکی که به صورت سیّار در منزل اهالی خوشنویسی قم و عمدتاً علی رضائیان و علی بخشی برگزار میشد. رضائیان به دفعات ابراز کرده بود که تنها کسی که از آن جلسات به خوبی میوه چید و به درستی سود برد، شیخ بود که مُجدّانه در پی ارتقابخشی به سطرنویسی و رسیدن به ذهنیّت صحیح و توان بالا برای اجرای چشمنوازانهی این قالب ِبه ظاهر ساده اما در عمل مشکل بود.
۳. سیاهمشقهای ابداعیاش که در آن بیفداکردن حرمت حروف و کلمات و زیرپانهادن اصول و ضوابط حاکم بر نگارش آنها و بیوامگیری از فاکتورهای رایج در نقّاشیخط و رفتن به سمت «خطّاطی» و دورشدن از «خوشنویسی»، تفحّص و تجسّسی برای رسیدن به فرم و فضای تازه رخ داده بود.
حروف و کلمات در بستر و بر بوم این نوع سیاهمشق، در گلاویزی شگرفی بسر میبرند. گاه استارت قلمگذاری هر حرف و کلمه دقیقأ در جایی است که قلمگذاری کلمهی قبل به پایان رسیده است. در این نوع سیاهمشقنویسی به دور از شلختهنگاری و یلهنویسی، فکورانه نقاط مشترک بین حروف و کلمات شناسایی میشود و همین نقاط، برای هماغوشی میان اجزا و عناصر اختیار میگردد.
در این سیک سباهمشق بنای کار بر همپوشانی و استتار ضعفهای اجرای قبل با اجرای جدید نیست و عناصر نستعلیق مهرورزانه با هم مماس میشوند و مجاورنشینی پازلگونهای را انتخاب میکنند.
مجاورنشینی خط و تذهیب
ب. دومین دلیلی که برای لزوم ترتیبدادن نمایشگاه خوشنویسی شیخ عنوان میشد، اهتمام وافر او برای آراستن نگاشتههای خوشنویسیاش با تذهیب مذهّبین متعدّد در پنج سالهی اخیر بود. بسیاری از خوشنویسان کوشای همشهری و غیرهمشهری شیخ، پیگیری کار خوشنویسی را تا حدّ نگارش یک سطر و چلیپا و صفحهای کتابت بر روی کاغذ سفید گلاسه دنبال میکنند؛ امّا عرقریزی روحشان در همین مرحله به پایان میرسد و دیگر برای رنگکردن کاغذ، سپردن آن به دست تذهیبکار، قطعهبندی و پاسپارتو و انتخاب قاب مناسب تلاشی نمیکنند و مکتوبات خود را نهایتاً در سلیفون
نگهداری میکنند یا به شاگردان و دوستان خود هدیه میدهند.
شگفتا که شیخ نیز تا همین دو سه سال اخیر در شمار خوشنویسانی بود که عنوان میشد که حاضر نیست پول خرج نوشتههایش کند. امّا ورود به کار خرید و فروش خط (آثار قدیمی و جدید) در پنج سالهی اخیر وضعیّت تازهای را برای او رقم زد.
اسفبار است که ناتوانان از ورود به این عرصه که نیاز به سرمایهی اولیّه و مقادیری جراءت و جسارت و توان ریسک دارد، گوشتی را که دستشان از رسیدن به آن عاجز است، به بدبویی متّهم میکنند. همین افراد به جای بررسی نگاه شیخ به کار دلاّلی خط و اینکه او با انگیزههای خودش این امر را دنبال میکند، در شمار «سمساران خط»ش در شمار آوردند. خوشا که شیخ کار خودش را میکرد و آنها توجّه نداشتند که او در حاشیهی تجارت خط، اسکن هم میکند و حاصل این اسکنها، خوراک لازم برای مدیریّت وبلاگی که عرضهگاه خطوط اوریژینال قدیمی،
جدید و منتشرنشده است، تاءمین مینماید.
یک بار یکی از همتایان شیخ در جلسهای، این ادبیّات را برای نقد از نوع نگارش صاد شیخ در کلمهی «صرّاف» برگزید که اگر سمسار نبودی، این صاد را بهتر مینوشتی. عجب منطقی سخیفی! آیا بیشمار همکاران من که از ورود به همین میدان به قول شما سمساری پرهیز میکنند (که میگویم این پرهیز ِ آنها اغلب ریشه در ناتوانی و ضعف در ریسککردن دارد) صاد و ضاد و ذاتشان از ما بهتر است؟شیخ به رغم منتقدینش در خلال همین کار سمساری، سرمایهی مالیاش را به گردش انداخت و به
سودهایی دست یافت که از آن برای خرید دیگر آثار اصل قدیمی بهره برد. به تدریج به توصیهی دوست کلکسیونرش: امیر عاملی عمل کرد و این وسوسه که از خطوط خودش نیز به عنوان مهرههای این شطرنج سود ببرد، در جانش رخنه کرد و مصمّم شد با ردکردن قطعاتی که نوشته، هم انگیزهی تولید یابد و هم به تکثیر دستنوشتههایش در اینجا و آنجا و این خانه و آن خانه و بر این دیوار و آن دیوار مبادرت ورزد. این امر افق تازهای پیش روی او گشود.
چه خوب که شیخ در چنبرهی کلمات انجمادآفرین برخی طعنهزنان سفارشنگاران چندمیلیونی قرآن که قلمی که در مرکّب میکنند، نانشان را در روغن میاندازد که به شیخ گفته بودند:«مگر کسی هم پیدا میشود که خطّ شما را بخرد؟» نماند.
گو اینکه شیخ هیچگاه به روز چنین کسانی که یک کتاب چاپشده در بیلانکارشان دارند و یک مقبولیّت در جلسات اداری و جلسهی تصحیح اوراق، آرزومند نیست و دل به حضور با کراوات در محافلی که بیشتر حوزهی مباحث تئوریک و تصمیمسازی و کنفرانسدهی است و اینکه: «از نظر راهبردی و کارشناسی نظر بفرمایید جناب استاد!» دل خوش نکرده و بیشتر به داشتن مجموعهی حجیم اسکنهایی که از کارهای متعدّد و مذهَّبش تهیّه کرده و با «ردکردن» اصل آنها در سراسر جهان، دیگر نگران حفظ و حراست از نسخهی اصل آنها هم نیست و گویی دیگران را ماءمور حفظ آثار خویش کرده، خشنود و دلخوش است؛ اسکنهایی بس برتر از اسکناس که همیشه میتواند خوراک لازم برای چاپ بروشور، کاتالوگ و نیز ایضآ ادارهی شایستهی وبلاگهایی از سری وبلاگ حاضر را فراهم نماید.
شیخ وامدار تمام کسانی است که باب خرید و فروش و مبادله و معاوضهی خط را به رویش گشودند. باورش در ابتدا البتّه مشکل بود که سیاهمشقهای ابداعی شیخ توسط سیّد محمّد حسینی خطباز در شهرها و کشورهای اردن، عراق، لندن، امارات، کویت، سوئد (استکهلم که خواهر نامبرده در آنجا ساکن است) و نیز ترکیّه به فروش رفته باشد. عجبا از کوتاهنیامدن برخی از این جماعت حرفمفتزن که وقتی خبر این فروش به گوششان رسید، ابراز کردند:
شیخ! خطّت را ارزان میفروشی. ما اگر از گرسنگی بمیریم، حاضر نیستیم به شیوهی تو به حسینی خطباز خطهایمان را بدهیم و به جایش آلبوم سکّهی قدیمی بگیریم.
بگذار این حضرات در این حرفها بمانند و بلولند و شیخ در جریان شوقآفرین تولید آثار هنری و تلاش
برای ارائهی بهتر آن به مدد تذهیب مناسب و قطعهبندی درخور باشد که او به این امر مبارک، راضی و مباهیست.
آیا دستاورد کمی است همسازی و همراهی با جریانی که همواره به خلق وامیدارت؟ نه مگر که شیخ به صورتی کاملاً ناگهانی با شمار زیادی از مذهّبین کشور رابطه برقرار کرد و کارش را برای تذهیب و تشعیر و اجرای گل و مرغ در اختیار ایشان قرار داد. تذهیبگران نامآشنایی همچون استاد رامین مرآتی، استاد سیّد حسین نجومی، استاد حسین تنکابنی، استاد روحالله فاضلی وادقانی، علیرضا صادقی، کیوان شجاعیمنش، اسدالله فقیهی، حسین نظیفی، محمدحسین سیّدکریمی، زهرا بیات، ملیحه کاظمی، ایمانه عیّاشی، فاطمه شریعتی و ... هنرشان را در تذهیب و قطعهبندی و اجرای تشعیر و گل و مرغ، مجاورنشین هنر شیخ در خوشنویسی کردند.
هفتاد تابلوی متنوّع
گالری خصوصی «ماندگار» اراک که امیر هزاوه مدیریّت آن را به عهده دارد، در فاصلهی میان ۸ تا ۱۴ خرداد ۸۸ هفتاد تابلوی خوشنویسی به خط شیخ را در دو طبقه بر دیوار خود جای داد. فضای نمایشگاه خوب و فاصلهی میان تابلوها استاندارد و هالوژنها از فاصلهی خوبی تابلوها را نورپردازی کرده بودند.
عمدهترین امتیاز نمایشگاه شیخ، تنوّع اقلام بکاررفته از سوی او از غبار تا قلم جلی (در حدّ یک و نیم سانتیمتر) بود. این نمایشگاه نه حاصل سفارش و فرمایش که نوعی دلنگاری حوصلهمند و به واقع «ویترین روح» بود. احمد عبدالرّضایی - استاد برجستهی خطّ نستلیق و نسخ و ثلث - که
اختتامیّهی نمایشگاه را با قدوم خود مُزیّن کرد، در خلال بازدید از نمایشگاه قریب به این مضمون ابراز نمود:
«گاه یک خوشنویس در ظرف زمانی مثلآ سه ماه ممکن است تمام حجم این نمایشگاه را مثلاّ در موضوع نام سال (اصلاح الگوی مصرف) تولید کند. ولی هرگز حاصل کار اینگونه صمیمی و دربرگیرندهی گزارشی از یک زندگی نخواهد بود. شیخمحمّدی هر کدام از این آثار را در جایی و موقعیّتی در قالب آزادنویسی و دلنگاری تولید کرده است.»
بد نیست همینجا عرض کنم که جناب عبدالرّضایی در خلال بازدید از نمایشگاه در جمع کوچکی از بازدیدکنندگان نمایشگاهم ابراز کردند که از نظر من، شیخ برای دریافت مدرک استادی از برخی از آنها که این مدرک در سنوات اخیر به ایشان داده شده، مناسبتر است.
پرهیز از ارتباط با یک تذهیبکار خاصبرخی از اهالی هنر از جمله «عاطفه چراغی» که خود در شمار نگارگران استان مرکزیست، در خلال یک ابراز نظر عنوان کرده بود که کاش شیخ سفارشهای تذهیب خود را نزد استاد رامین مرآتی میبرد و بس. از قرار معلوم شیخمحمّدی خود به این باور اذعان ندارد و از تنوّع تذهیبها که حاصل ارتباط او با مذهّبین مختلف با علایق و سلایق مختلف است، برای ایجاد زمینهی بروز اتّفاقات گوناگون در محصولات بصری خود سود برده است.
به وضوح میتوان به مقایسهای جالب پرداخت؛ میان «هیئتبندی» آثاری که استاد سیّد حسین نجومی (نگارگر و مینیاتوریست مشهور کشور) برای شیخمحمّدی انجام داده است، با طرّاحیهای اصیل و قلمگیریهای ظریف استاد رامین مرآتی و دستیارانش در مقایسه با قطعهبندیهای به ظاهر ساده امّا به شدّت ماهرانهی استاد حسین تنکابنی در جوار دخترانگیهای تذهیب زهرا بیات که با تسمهکشیهای طلایی همراه است. شیخ هرگز از این سپردن کار به دست تصادف و تنوّع پرهیز نکرده است. از این رو آثار او سفرهی باز و گستردهای را برای هر ذائقه و سلیقه فراهم آورده است.
مهمانان اختتامیّهدر مراسم اختتامیّه، آیةالله علی محمّدی تاکندی - پدر و نخستین استاد خوشنویسی شیخ و تنی چند از دوستان روحانیش حضور داشتند. شیخ نمونهای از آثار خطّی پدر را در قالب عکسی از یک قطعهی تند و تیز و قوی که ایشان به تاءسّی از شیوهی مرحوم عمادالکتّاب تحریر کرده و نیز یک قطعه اصل غبارنویسی به عنوان نامهای که تاکندی حدود ۵۰ سال پیش برای مرحوم پدرشان ملاّعلی اصغر محمّدی تاکندی تحریر کرده بود، به نمایش گذاشته بود.
استاد احمد عبدالرّضایی - استاد برجستهی خطّ نستعلیق و ثلث - که کتیبههای مشهور و دلربای ایشان به خطّ نستعلیق در مصلاّی تهران از درک و دریافت صحیح و اصولی ایشان از هندسهی حروف و کلمات و نمایش این هندسه از فاصلهی دور در کنار اقتدار در اجرا بر روی کاشی
حکایت میکند - مهمان دیگر مراسم اختتامیّه بود و حضور موءثّر ایشان در شهر زادگاه این هنرمند و در جوار علاقمندان ایشان که برخیشان سالها بود از فیض روءیت استاد برخوردار نبودند، بسی فرخنده بود.
در این نمایشگاه برخی از دوستان خوشنویس که بیش از سی سال از آخرین دیدارشان گذشته بود، با هم ملاقات عاطفی خوبی کردند.
استاد سید علی میرموءمنی از خوشنویسان اراک که در سنوات اخیر موفّق به دریافت مدرک استادی از اساتید برتر خوشنویسی کشور شده است، ضمن حضور در نمایشگاه به بیان رهنمودهایی در خصوص تاءثیر پاسپارتو و قاب مناسب و حتی رنگ دیوار گالری در برآیند ذهنی بازدیدکننده اشاره کرد. شیخ چند هفته قبل که سفری تدارکاتی برای برگزاری نمایشگاهش به اراک داشت، در دفتر کار جناب میرموءمنی در اراک حضور یافت و از قضا در آن روز استاد شهیر خوشنویسی معاصر: عبّاس اخوین نیز به آنجا سفر کرده بود.
علیرضا آستانه که تصوّر انقراض نسل خوشنویسان باریکبین و دقیقنگار را که بر بوم خطّ ناخنی شاهکار میآفریدند، باطل کرد و نشان داد که در عصر شیوع پروداکتهای پفکی و تداعیگر ِ «فستفود» میتوان دوستدار و پاسدار اصالتها بود، از دیگر مهمانان مراسم اختتامیّه بود.حضور دیگر دوستان هنرمند اراکی همچون افشار، زهرا بیات که تذهیب تعدادی از کارهای خوشنویسی شیخ را عهدهدار بود، دو تن از خواهران شیخ با همسرانشان سید محسن حسینی و شیخ صادق مرادی و خواهرزادههای شیخ: جواد، فرشته، حمید و حانیه، بستگان نزدیک شیخ را که سالها بود به این شکل در جریان عرضه و نمایش آثار شیخ قرار نگرفته و تنها از دور شنیده بودند که شیخ خوشنویس هم هست، قرار گرفتند.
امیر هزاوه - مدیر گالری ماندگار اراک - که در طبقهی تحتانی گالریاش شمشها و پروفیلهای متنوّع پی.وی.سی را از کشور کره وارد کرده و به ساخت قابهای متنوّعی مشغول است و به سراسر ایران هم صادر میکند، برای برگزاری نمایشگاه شیخ چه در افتتاحیّه و چه اختتامیّه تلاش بسیار کرد و خواهرش در روز اختتامیه عکس و فیلم گرفت.
فروش نمایشگاه شیخ
نمایشگاه خوشنویسی شیخ، در مجموع ۴۰۰ هزار تومان هزینهی ریالی (ورودیّه: ۲۰۰ ه.ت / چاپ بنر و پوستر و دعوتنامه حدود ۱۰۰ ه.ت) در برداشت و دو میلیون و سیصد هزار تومان هم فروش داشت. یکی از مجموعهداران استان مرکزی چهار قطعه از آثار شیخ با قطعهبندی و گل و مرغ و تشعیر استاد حسین نجومی را یکجا به یک میلیون تومان خریداری کرد.
کلکسیونر دیگری ده قطعه از سطور شیخ را که با تذهیب خوب استاد رامین مرآتی همراه بود، به ۱ میلیون و سیصد هزار تومان ابتیاع نمود.و این پاسخی بود به ملامتگران شیخ که ابراز میکردند: خطّ شما را کی میخره؟
پاسخی بود به ملامتگرانی که شیخ را از تولید اثر و فروش آن به ثمن بخش به سید حسینی خطباز برحذر میداشتند به اسم اینکه کار هنری ارزش دارد و نباید رایگانش فروخت. البته شیخ کارهایش را رایگان نمیفروخت. در سنوات اخیر گاه ده قطعه از آثار خوشنویسی خود را که البته کاغذ دستساز و مرکّب ترکیّهایش را سید محمّد حسینی (که در این وب با پسوند خطباز از او یاد میکنم) در اختیارش میگذاشت ولی ده قطعه کار شیخ را با یک آلبوم سکّه که محمود حبیباللّهی ابراز میکرد مشابه این آلبوم را میشود در کوتاهترین زمان ممکن در اصفهان تهیّه کرد، مبادله کرد.
آنچه ملامتگران شیخ دارند، یک حس و وفار و پرستیژ خالی از تولید و پروداکت هنری است. شیخ در این سنوات، کلاسمند و مبادی آداب هنری نزیست و تمرکزش را بر تولید نهاد. حتّی قابهایی که در این نمایشگاه مورد استفاده قرار داد، بعضآ قاب قالیچهی تزئینی با نقش گربه بود که از آن به عنوان تابلوی خوشنویسی بهره برد. برخی قابهای فلزّی را میثم سلطانی در شأن این نمایشگاه ندانست. ولی شیخ
مهم این است که توانست از پس برگزاری یک نمایشگاه انفرادی که بیشک درصد قابل توجّهی از آثار آن از بینندگانش دلبری و دلفریبی کرد، برآید. نعمان صحرانورد - همتای شیخ در انجمن خوشنویسان قم - در یکی از جلسات مدرّسین خطاب به یکی از مدرّسین باپرستیژ انجمن که اگر نمرهی شیخ در آدابدانی ۱۲ باشد، نمرهی آن جناب ۱۹ است، ابراز کرد: ما فقط شنیدهایم شما خوشنویسید. امّا خطّی از شما ندیدهایم. همین فرد آدابدان در برخی مکالمات
طولانی که شیخ با منتقدانش دارد، به عنوان گزینهای برای حضور در جلسات نقد هنر عنوان میشود و مطرح میشود که شیخ به جای اینکه چنین کسانی را دور خود جمع کنند، نوخطّان(؟!) را گرد خود جمع کرده است. من صد سال دیگر هم متقاعد نمیشوم که این همتای آدابدان من در تاریخ خوشنویسی این سرزمین ماندگارتر از من خواهد بود. به قول دوست تنبکنوازم: رضا احسانپور پس عدالت خدا کجا میرود؟
چه نیکوست که شیخ در آوردگاه عمل برای منتقدانش جواب جور میکند. برای اثبات بطلان عقیدهی کسانی که از ضعف نگارش و جملهبندی و متننویسی شیخ دم میزنند، چه شاهدی از همین گزارشنویسی بهتر؟ به قول طلبهها بهترین دلیل برای امکان شیء، وقوع آن است.
این جماعت حسدورز که لودگیها و رفتارهای غیرمتعارف شیخ را در کنار مهارتهای عدیدهاش تاب نمیآورند، به جای ابراز بیزاری از این کنتراست و دوگانگی و ناهماهنگی میان .... حاضر میشوند بدیهیّات را انکار کنند و مهارتهای گیرم نصفهنیمهی شیخ را یکسره انکار کنند.
و شیوهی منحصر به فرد شیخ که هر بار که به او انتقاد میشود به جای پرخاش، با منتقدینیش همراهی میکند و خودش هم در میدان نقد به خودش جرح وارد میکند تا بیخیالیش را به رخ بکشد، به خشم و غضب مخالفانش دامن میزند. در همین کامنتهای اخیر وب خط، برای نمونه با لحن تحقیرآمیز و شخصیّتشکنی به او ابراز میشود که: «آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسفند» نه
کامنت را پاک میکند و نه به شیوهی مرسوم برمیآشوبد که بگوید:
گوسفند! هفت کس و کار توست مرتیکهی عوضی!» بلکه ابراز میکند: از قضا من دوست دارم گوسفندی باشم که نقش آهو باز میکند.
این شیوهی رایج شیخ، به لهیت خشم و نفرت فرد مقابل از شیخ بیشتر دامن میزند و او را به خصومت شدیدتر و آتشینتر فرامیخواند......
ناتمام
این جملات در مطلب فوق گنجانده شود:
اسامی برخی از حضّار در اختتامیّه در بخشی از نوشته آورده شود. مثلا: فخّار، سرابی، بساکی (دوست نعمان صحرانورد)...
کلام وفا سبحانی که به پسورد وبلاگ شیخ دسترسی دارد و قبل از پابلیشکردن این مطلب آن را خوانده بود در جایی بدون ذکر نام وفا آورده شود وفا بهم گفت که خیلی از خودت در این نوشته تعریف کردهای و بهش گفتم که اگه دوس داری کم کنم که گفت نه مدلت اینه این مطلب را به خسرو مرادی هم در یکی از چتهایم گفتم