در روابط عاشقانه میان دگرجنس‌خواهان و نیز ایضاً همجنس‌جویان که میدان حضور شهوت و غلیان غریزه و حاکمیّت احساس است، طرفین عشق گاه چنان دین و دل از کف می‌دهند که فراتر از وعده‌های کلان مالی، ابراز می‌کنند که برای هم خواهند مرد. این تمایل به ایثار مال و بذل جان، اصولاً و اساساً دیرپا نیست؛ بل نامانا و گذراست. به زودی «عقل کهن» که به قول سعدی از «عشق نوآموخته» بار جفا می‌کشد، بار دیگر سکّان‌دار می‌شود و اینجاست که عاشق سینه‌چاک و به‌خود‌آمده، به شگفت می‌آید که چه دسته گلی به آب داده و چه بیجا دامنه‌ی مطالبات معشوق را گسترش داده است. در مواردی هم که عاشق غافل، پل‌های پشت سر را یکجا خراب ‌کرده و چیزهایی (املاک و مستغلاّتی یا خطّ همراه اوّل یا ایرانسلی) را به نام محبوب، سند زده است، دیگر جای بازگشت نیست و فوج و موج ملامت و سرکوفت است که دامنگیر عاشق دیروز و حسابگر امروز می‌شود. به نظر می‌رسد شایسته است در بطن و متن روابط آمیخته به دلدادگی، لحظاتی و حالاتی تعبیه شود که در روز مبادای فراق به کار آید. منظور آن است که عاشق، نپرهیزد که گاه معشوق را دلگیر و ناخرسند کند و دلش را بشکند و کفرش را درآورد. بیراه نیست حتّی به خرج‌دادن خسّت در راندووها و واداشتن معشوق به اینکه این دفعه تو دست به جیب شو تا دور بعد خدا کریم است. به زعم این چاکر چرک، جاسازی این موارد در کارنامه‌ی روابط عشقولانه در روز حسابگری به داد فرد می‌رسد و کمی از بار حسرت و ندامت کم می‌کند. حتم دارم دلباختگی پسری به یک دختر اگر با دست و دلبازی تام و تمام، تواءم باشد، معقول نیست. چه باید کرد در این حال اگر میان آن دو شکرآب شود (افتد) و کار به قهر و جدائی کشد؟ معشوقی که حساب بانکی‌اش را در فصل وصل خالی کرده است، بی‌شک در عهد فراق باید زانوی غم بغل بگیرد و آه تاءسف‌بار روانه‌ی آسمان کند. در این حال یادآوری پاکبازی‌هائی که به خرج داده، افزون بر غم دوری و هجران می‌آزاردش. برای اینکه گفتارمان خالی از گریز به تجربیّات شخصی‌ نگارنده نباشد، عرض می‌کنم که چقدر در دوره‌ی کوتاه ارتباطم با یکی از خواتین، تعبیه و جاسازی رفتارهای کوفتی گاه‌به‌گاه یا برخی خلقیّات گه‌مرغی‌ام و خسّت‌هایی که در دست به جیب شدن به خرج دادم - و این حس که خرجی که برای این فرد می‌کنم، گوشتی است که از تنم می‌کنم - و آن روز البته نویز و دست‌اندازی بر سر راه رابطه جلوه می‌کرد، امروز که عملاً آن رابطه جایش را به کدورت داده، دلخوشم می‌کند و تسلّی‌ام می‌دهد. هنوز و همچنان البتّه کمی دلچرکینم که چرا جوگیر شدم و بسته‌ی پستی‌ای که برای این خاتون فرستادم، از نوع پست پیشتاز بود؟ خب به درک که چند روز دیرتر می‌رسید؛ در عوض، تنها هزینه‌ی پست سفارشی یا حتی معمولی را به دوش من‌ می‌گذاشت! حیف! خودم کردم که لعنت بر شیطان!... «س» بی‌تقصیر است.