از پستو تا پوستر!
یکی از آفتها و شاید هم امتیازات اینترنت
به خصوص در مورد وبلاگهایی نظیر وبلاگ من
که به درج آثار اوریژینال و منحصر به فرد میپردازد
و آن را با کیفیت و دی.پی.آی بالا عرضه و ارائه میکند (امری نامرسوم در اینترنت)
فراهمکردن امکان نقل و استفاده برای دیگران
و به نوعی آمادهکردن سفره و زینکردن اسب
برای کسانی است که دوست دارند
به رایگان به بعضی چیزها برسند.
امروز ۶ بهمن ۸۶ که به اتفاق عیال و برای بردن
مینوی ۴سالهمان به مطب دکتر
با ماشین از خیابان «دورشهر» قم میگذشتیم،
در همان حال که پشت فرمان بودم، سر کوچهی یکم، چشمم در بنر تبلیغاتی حاشیهی خیابان خیره ماند، بیاختیار پا بر ترمز گذاشتم، طوری که عیال از جا پرید که چی شد؟
آنچه در تصویر میبینید، بنری تبلیغاتی حاوی
برگی از قرآن نسخ قدیمی ۲۰۰ساله
است که کتابتش به «عبدالله عاشور» منسوب است.
بنده این قرآن را به ۲ میلیون تومان
از دوست خطباز اصفهانیام محمود حبیباللهی
خریداری کردم. چند برگ از آن را اسکن کردم و در وبلاگ حاضر در این پست قرار دادم.
سازمان محترم
بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم
اینک یکی از بهترین برگهای این قرآن را
در بنر تبلیغاتیاش بکار برده است،
بیآنکه اگر دستکم اذن و اجازه نگرفته،
لااقل نامی از عبدالله عاشور یا آن دوست خطباز
یا حسن اعرابی که زمانی این قرآن در تملک او بود
یا سایرین! ببرد.
با این وصف و اوصاف این سایرین! خرسندند
که در حد وسع و توانشان، برخی نمونههای
خوشنویسی اصیل را از پستو به خیابان کشیدهاند.
باشد که مذاق ایرانی از رضایتدادن به آثار هنری کممایه اما خوش آب و رنگ، به نمونههای اصیل و البته دیریاب و تاءملبَر چرخش کند.